English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 26 (5 milliseconds)
English Persian
cast off دور انداخته
off cast دور انداخته
Search result with all words
down به سوراخ انداخته شده
disposable چیزی که پس از استفاده دور انداخته میشود
slot machine ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
slot machines ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
turnstile تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
turnstiles تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
anchored لنگر انداخته
pigtail گیسوی بافته وپشت سر انداخته
pigtails گیسوی بافته وپشت سر انداخته
windfall میوه باد انداخته
windfalls میوه باد انداخته
cast off بیرون انداخته شده
cross legged پا روی پا انداخته
eight ball billiard تقسیمی از1 تا 7 برای یک نفر و از 9 تا51 برای نفردیگر و شماره 8برای بازیگری که شمارههای خود را بکیسه انداخته
exuviae پوشش یا پوست حیوانات پس از انداخته شدن
exuvial مربوط به پوست انداخته شده
interjectory در میان انداخته
keb میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
offscouring کثافت واشغال بیرون انداخته
picked quarrel نزاعی که با بهانه یا عمداراه انداخته باشند
to carry a piece at safety تفنگی رادرحالی که ضامن ان انداخته است باخود بردن
wreathy دور هم انداخته
He has laid hands on these lands. دست انداخته روی این اراضی
They have got engrossed in conversation . صحبت آها گه انداخته
Partial phrase not found.
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com