English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
revolution دور دوران کامل
revolutions دور دوران کامل
Other Matches
business cycle دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
Safavid period دوران صفویه [اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
full mobilization تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
completed case جعبه کامل خشاب کامل
full scale باندازه کامل بمقیاس کامل
full annealing بازپخت کامل تاباندن کامل
imago حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough بطور کامل کامل
periods دوران
period دوران
cycles دوران
cycle دوران
vertigo دوران
eras دوران
era دوران
gyration دوران
gyrations دوران
rotation دوران
swimming دوران
cycled دوران
circulation دوران
circulations دوران
the whirligig of fashion دوران دایمی مد
peacetime دوران صلح
off season در دوران کم کاری
space age دوران کیهان
circulations دوران خون
off season در دوران کسادی
till in old [great] age تا در دوران سالمندی
race دوران مسیر
rotates دوران کردن
stound دوران درد
lucid interval دوران افاقه
climacteric دوران یائسگی زن
wartime دوران جنگ
circulation دوران خون
fulcrum نقطه دوران
races دوران مسیر
rotate دوران کردن
rotated دوران کردن
raced دوران مسیر
sense of rotation جهت دوران
revolutions چرخش دوران
distance between centers طول دوران
aftertime دوران پیری
angle of rotation زاویه دوران
revolution دوران شورش
revolution چرخش دوران
plane of rotation سطح دوران
qyaternary دوران چهارم
revolutions دوران شورش
lives دوران زندگی
paleozoic دوران اول
rotation چرخش دوران
axis of rotation محور دوران
rotation about a line دوران دور یک خط
wifehood دوران زوجیت
dizzy دچار دوران سر
life دوران زندگی
obligated tour دوران مشمولیت وفیفه
golden age دوران رونق و رفاه
golden ages دوران رونق و رفاه
circulatory مربوط یه دوران خون
jumped-up تازه به دوران رسیده
seasons دوران چاشنی زدن
seasoned دوران چاشنی زدن
season دوران چاشنی زدن
rotational دوران گردش بدور
rotation about a point دوران دور یک نقطه
off season وابسته به این دوران
vertiginous سرگیجهای دوران کننده
geriatrician امراض دوران پیریgyrfalcon
instantaneous center of rotation مرکز دوران لحظهای
geriatrist امراض دوران پیری
spinning چرخش [گردش] [دوران ]
rotation دوران گردش بدور
geocentric دوران زمین مرکزی
azoic دوران ماقبل تاریخ
rotation around [about] a point دوران دور نقطه ای
iceman یخی بستر دوران یخ
whirl چرخش یا دوران جریان سیال
Early Christian architecture سبک معماری دوران مسیحیت
whirled چرخش یا دوران جریان سیال
whirls چرخش یا دوران جریان سیال
whirling چرخش یا دوران جریان سیال
peripheral course دوران پیش دانشگاهی نظامی
rotation about ... دوران دور ... [محوری یا جایی]
protectorate دوران حکومت کرامول درانگلستان
protectorates دوران حکومت کرامول درانگلستان
anthropic مربوط به دوران پیدایش انسان
retrograde دوران در خلاف جهت معمول
age earnings profile برنامه درامد در دوران زندگی
yawed دوران هواپیما حول محورقائم
Difficult times lie ahead. دوران سختی درپیش است
gyrated چرخ زدن دوران داشتن
gyrates چرخ زدن دوران داشتن
gyrating چرخ زدن دوران داشتن
gyrate چرخ زدن دوران داشتن
yaw دوران هواپیما حول محورقائم
mesozoic era دوران دوم زمین شناسی
whirligig of something دوران دایمی [اصطلاح مجازی]
long run period دوران محاسبه بلند مدت
The whirligig of time revolves. دوران دایمی زمان می چرخد.
Victoriana وابسته به دوران ملکه ویکتوریا
unemployment benefit کمک دریافتی در دوران بیکاری
periods منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
rolled دوران حول محور طولی غلطش
twists دوران حول محور افقی پیچش
period منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
twisting دوران حول محور افقی پیچش
twist دوران حول محور افقی پیچش
rolls دوران حول محور طولی غلطش
It reminds me of my schooldays . مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
lying in دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
roll دوران حول محور طولی غلطش
paleontology مبحث زیست شناسی دوران قدیم
We are living in the age of mass communication. ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
paleocene قسمتی از دوران سوم زمین شناسی
lathe center مرکز یا محور دوران ماشین تراش
vorticity میزان برداری دوران موضعی سیال
Pre-Raphaelite هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
Pre-Raphaelites هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
hallstatt وابسته به دوران قبل از عصراهن اروپا
banks دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
bank دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
quadrangle حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
dog days چله تابستان دوران رکود و عدم فعالیت
quadrangles حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
Edwardian معماری دوران ادوارد اول و دوم وسوم
Edwardian ادبیات و هنر و مد لباس دوران ادوارد هفتم
rhythm method روش تنظیم خانواده از راه شناخت دوران باروری زن
golden age دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
golden ages دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
paleontologist ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
mastodon پستانداری شبیه فیل که در دوران الیگوسن وپلیستوسن میزیسته
ornithopter هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
autumn برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
autumns برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
pin میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pinned میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
rotor incidence زاویه بین سطوح عمود برمحور دوران و باد نسبی
wheel mode ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
disturbing moment گشتاوری که در جهت دوران هواپیما حول یک محور بر ان اثر میکند
lenten veil پرده روی صلیب ومجسمه ها [دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
shamanism پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
inertia welding جوشکاری توسط دوران سریع و فشار بین سطوح تماس
hunger cloth پرده روی صلیب ومجسمه ها [دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
pinning میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pitch speed حاصل ضرب گام هندسی متوسط و تعداد دوران درواحد زمان
probation officers ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officer ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
dendrochronology دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقههای متشکله در چوب درختان
sabbatical year در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
new deal روش سیاسی جدیدی که از دوران روزولت اعمال ان از طرف دولت ایالات متحده امریکا شروع شد
pitch control کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
completing کامل
in a entireness of state کامل
searching کامل
fullest کامل
plenary کامل
complete کامل
completes کامل
unabridged کامل
full کامل
of ripe years کامل
totals کامل
absolute کامل
plenaries کامل
largest کامل
larger کامل
large کامل
absolutes کامل
entire کامل
unmitigated کامل
wall-to-wall کامل
total کامل
totaled کامل
totaling کامل
totalled کامل
totalling کامل
full fledged کامل
all-out کامل
semibreve نت کامل
stark کامل
perfect کامل
starker کامل
starkest کامل
perfected کامل
semibreves نت کامل
self-contained کامل
unqualified کامل
perfects کامل
main کامل
perfecting کامل
starkly کامل
exact کامل
empennage دم کامل
exacted کامل
saturation کامل
full-fledged کامل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com