Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 281 (48 milliseconds)
English
Persian
revolve
دور زدن تغییر کردن
revolved
دور زدن تغییر کردن
revolves
دور زدن تغییر کردن
Search result with all words
byte
حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
bytes
حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
change
تغییر کردن عوض شدن
change
تغییر کردن تغییر دادن
changed
تغییر کردن عوض شدن
changed
تغییر کردن تغییر دادن
changes
تغییر کردن عوض شدن
changes
تغییر کردن تغییر دادن
changing
تغییر کردن عوض شدن
changing
تغییر کردن تغییر دادن
reader
یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
readers
یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
graduate
تغییر تدریجی کردن
graduates
تغییر تدریجی کردن
graduating
تغییر تدریجی کردن
move
پیشنهاد کردن تغییر مکان
moved
پیشنهاد کردن تغییر مکان
moves
پیشنهاد کردن تغییر مکان
trapdoor
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoors
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
image
تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
images
تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
corrupt
تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupted
تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupting
تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupts
تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
edit
اماده چاپ کردن تغییر دادن
edit
تغییر دادن و تصحیح کردن متن یا برنامه
edited
اماده چاپ کردن تغییر دادن
edited
تغییر دادن و تصحیح کردن متن یا برنامه
maintenance
فرآیند بهنگام سازی فایل با تغییر دادن یا اضافه کردن یا حذف ورودی ها
range
تغییر کردن خط مبنا
range
تغییر کردن یا متفاوت بودن
ranged
تغییر کردن خط مبنا
ranged
تغییر کردن یا متفاوت بودن
ranges
تغییر کردن خط مبنا
ranges
تغییر کردن یا متفاوت بودن
housekeeping
در آغاز برنامه جدید برای انجام امور سیستم مثل پاک کردن حافظه تشخیص کلیدهای تابع یا تغییر حالت صفحه تصویر
modifies
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
varies
تغییر کردن
varies
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
vary
تغییر کردن
vary
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
overplay
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplayed
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplaying
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplays
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
transmute
تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmuted
تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmutes
تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmuting
تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
adapt
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapting
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapts
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
algebra
ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
affect
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
affects
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
window
تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
overlap
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlapped
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlaps
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
backout
ذخیره کردن فایل در محل اصلی پیش از اعمال هر گونه تغییر
bitmap
تصویری که پیکسل ها با عوض کردن مقدار بیت ذخیره شده تغییر میکند
boolean algebra
قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
change of leg
وادار کردن اسب به تغییر پادر چهارنعل کوتاه
commmute
تغییر دادن مبادله کردن
counter march
تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
fall back
تغییر موضع به عقب دادن عقب نشینی کردن
rezone
محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
sanitize
حفظ کردن اسناد و مدارک بااهمیت با تغییر اسامی یامحلها یا علایم مشخصه ان
to refresh oneself
تغییر ذائقه دادن رفع خستگی کردن
vary infinitely
بی اندازه تغییر کردن
to jink
[colloquial]
[British English]
در دویدن
[راه رفتن]
[رانندگی کردن]
ناگهان مسیر را تغییر دادن
to keep pace with something
<idiom>
با چیزی برابر راه رفتن
[یاد گرفتن]
[تغییر کردن]
[اصطلاح]
to turn
[into]
تغییر کردن
to turn something
تغییر کردن در ظاهر یا خواص خود
Other Matches
end strings
نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked
مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transition
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transitions
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
hangovers
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
income effect
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
hangover
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
plastic
تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
variable area nozzle
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
change over
تغییر روش تغییر رویه
fm
فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
cycles
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
angular travel
تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
non return to zero
سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
alteration
تغییر
changes
تغییر
dachi
تغییر پا
change
تغییر
vicissitude
تغییر
innovations
تغییر
changed
تغییر
fluctuation
تغییر
changing
تغییر
variation
تغییر
conversion
تغییر
conversions
تغییر
changeless
بی تغییر
misalignment
تغییر
shunting
تغییر خط
variations
تغییر
innovation
تغییر
alternation
تغییر
commutation
تغییر
amendments
تغییر
mutation
تغییر
mutations
تغییر
stationary
بی تغییر
amendment
تغییر
modification
تغییر
changeable
تغییر پذیر
changer
تغییر دهنده
changeable
قابل تغییر
secular change
تغییر قرنی
change spin
چرخیدن با تغییر پا
speed variation
تغییر سرعت
change of speed
تغییر سرعت
variables
تغییر پذیر
coefficient of variation
ضریب تغییر
change of curvature
تغییر انحنا
misalign
تغییر یافتن
magnatic displacement
تغییر مغناطیسی
change in supply
تغییر عرضه
change in demand
تغییر تقاضا
transformation
عمل تغییر
dimensional change
تغییر اندازه
mean variation
تغییر متوسط
modifying
تغییر دادن
metachromatism
تغییر رنگ
to undergo a change
تغییر یافتن
modify
تغییر دادن
cinversion
تغییر شکل
sex reversal
تغییر جنسیت
variable
تغییر پذیر
transformation
تغییر شکل
change of place
تغییر مکان
to convert something into something
تغییر دادن به
to turn something into something
تغییر دادن به
displaceable
قابل تغییر
load variation
تغییر بار
displaciment
تغییر مکان
displeacement of water
تغییر مکان اب
variability
تغییر پذیری
automatic take
تغییر پایگاه
kaleidoscope
تغییر پذیربودن
kaleidoscopes
تغییر پذیربودن
standpat
مخالف تغییر
modifies
تغییر دادن
temperature variation
تغییر دما
surface of revolution
سطح تغییر
lour
اخم تغییر
susceptible of change
مستعد تغییر
susceptible of change
تغییر پذیر
switcheroo
تغییر ناگهانی
ternal
دارای سه تغییر
behavior modification
تغییر رفتار
upheaval
تغییر فاحش
upheavals
تغییر فاحش
modifier
تغییر دهنده
modifiers
تغییر دهنده
left shift
تغییر مکان به چپ
transform
تغییر شکل
reset
تغییر دادن
redeploy
[staff]
تغییر دادن
convert
تغییر دادن
permute
تغییر دادن
changed
تغییر دادن
peripeteia
تغییر ناگهانی
parathesis
ترکیبی بی تغییر
commutable
قابل تغییر
changes
تغییر دادن
current displacement
تغییر جریان
frequency change
تغییر بسامد
palingenesis
تغییر شکل
flexible
قابل تغییر
change
[in something]
[from something]
تغییر
[در یا از چیزی]
changing
تغییر دادن
phase shift
تغییر فاز
stables
بی حرکت یا بی تغییر
deformation
تغییر شکل
mutant
تغییر پذیر
transformed
تغییر شکل
mutants
تغییر پذیر
transforming
تغییر شکل
transforms
تغییر شکل
weathers
تغییر فصل
put about
تغییر مسیردادن
weathered
تغییر فصل
weather
تغییر فصل
flexility
قابلیت تغییر
change
تغییر دادن
transact
تغییر دادن
stable
بی حرکت یا بی تغییر
mutability
تغییر پذیری
multiplier
ضریب تغییر
moveable
قابل تغییر
concurrent variation
تغییر همزمان
modificatory
تغییر دهنده
nonreversal shift
تغییر ناوارون
modificative
تغییر دهنده
modification of the articles
تغییر اساسنامه
modifiability
تغییر پذیری
metamorphosis
تغییر شکل
minor change
خرد تغییر
mutabilty
تغییر پذیری
mutable
تغییر پذیر
near-constant state of flux
تغییر همیشگی
frequency fluctuation
تغییر فرکانس
strain
تغییر شکل
range of variation
ناحیه تغییر
demand shift
تغییر تقاضا
strains
تغییر شکل
covariation
تغییر همگام
rebus sic stautibus
تغییر شکل
convertibility
توانایی تغییر
design change
تغییر طرح
reversal shift
تغییر وارون
altering
تغییر دادن
unalterable
تغییر ناپذیر
shifted
تغییر جهت
mutated
تغییر دادن
invariable
تغییر ناپذیر
shifts
تغییر مکان
mutates
تغییر دادن
alters
تغییر دادن
convertible
تغییر پذیر
shifts
تغییر دادن
alters
تغییر یافتن
shifts
تغییر جهت
altering
تغییر یافتن
variations
تغییر ناپایداری
fluctuates
تغییر مداوم
shift
تغییر مکان
shift
تغییر دادن
constantly
بدون تغییر
effable
قابل تغییر
variation
تغییر ناپایداری
shift
تغییر جهت
kainotophobia
تغییر هراسی
shifted
تغییر مکان
kainophobia
تغییر هراسی
conversion
تغییر مذهب
mutate
تغییر دادن
voltage variation
تغییر ولتاژها
shifted
تغییر دادن
vicissitudes of time
تغییر اوضاع
transmutation
تغییر شکل
fluctuated
تغییر مداوم
modification
تغییر وتبدیل
variation theorem
قضیه تغییر
transformative
قابل تغییر
transiguration
تغییر شکل
transmutative
قابل تغییر
amend
تغییر دادن
unchangeable
تغییر ناپذیر
amending
تغییر دادن
infelection
تغییر شکل
duff
تغییر علامت
vacillatory
تغییر پذیر
variation coefficient
ضریب تغییر
fluctuate
تغییر مداوم
variational method
روش تغییر
versatility
قابلیت تغییر
altered
تغییر دادن
ireversible
تغییر ناپذیر
altered
تغییر یافتن
invariant
تغییر ناپذیر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com