English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English Persian
husking دوستان وهمسایگان برای پوست کندن ذرت
Other Matches
skinning پوست کندن با پوست پوشاندن
skins پوست کندن با پوست پوشاندن
skinned پوست کندن با پوست پوشاندن
skin پوست کندن با پوست پوشاندن
love meŠlove my dog دوستان مرا چون دوستان خودبدانید
peels پوست کندن کندن
unhusk پوست کندن
barked پوست کندن
decorticate پوست کندن از
scalps پوست کندن از سر
scalp پوست کندن از سر
flench پوست کندن
excorticate پوست کندن
excoriate پوست کندن از
debark پوست کندن از
barking پوست کندن
to strip something off کندن [پوست]
ross پوست کندن
bark پوست کندن
slipe پوست کندن از
flense پوست کندن
peel to پوست کندن
barks پوست کندن
hull پوست کندن
flay پوست کندن از
flayed پوست کندن از
pelted پوست کندن
flaying پوست کندن از
pelt پوست کندن
hulls پوست کندن
flays پوست کندن از
peel پوست کندن
pares پوست کندن
pared پوست کندن
pare پوست کندن
rinds پوست کندن
rind پوست کندن
peels پوست کندن
pelts پوست کندن
debarkation کندن پوست درخت
to strip something off کندن پوست [میوه]
barks پوست کندن درخت
to strip something off کندن پوست [درخت]
barking پوست کندن درخت
barked پوست کندن درخت
hides نهفتن پوست کندن
debark پوست درخت را کندن
hide نهفتن پوست کندن
bark پوست کندن درخت
To scalp someone. To crucify someone. پوست از سر کسی کندن
shell پوست کندن از مغز میوه را دراوردن
shelling پوست کندن از مغز میوه را دراوردن
shells پوست کندن از مغز میوه را دراوردن
shells بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shell بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shelling بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
cape chisel قلمی برای کندن شکاف یاکنجهای چهارگوش
to dig out چاه [راه زیر زمینی] کندن برای کانی
sunscreen کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
sunscreens کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
fucus رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
forrel یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
forel یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
grub جان کندن ازریشه کندن یا دراوردن
grubs جان کندن ازریشه کندن یا دراوردن
grubbed جان کندن ازریشه کندن یا دراوردن
my frineds دوستان من
mezereum پوست ماذریون که در داروسازی برای اوردن خوی و پیشاب میدهند
inseparables دوستان صمیمی
he is none of my friends او از دوستان من نیست
bock یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
sealsking نوار پوست سگ ماهی زیرچوب اسکی تورینگ برای جلوگیری از سر خوردن بعقب
law calf پوست گوساله رنگ نشده که برای جلد کتابهای قانون بکار می برند
inseparables دوستان یاکسانی که از همدیگرسوانشوند
imaginary friends دوستان خیالی [روانشناسی]
entourage دور و بر اطرافیان دوستان
entourages دور و بر اطرافیان دوستان
poverty parts friends <idiom> بی زر میسر نشود کام دوستان
Some friends who shall be nameless. برخی از دوستان که اسمشان رانمی برم
i lost my friends دوستان خود را از دست دادم دوستانم از من جدا شدند
endermic انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
scleroderma مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
onion skin پوست پیاز [از این رنگینه طبیعی برای تهیه رنگ زرد نخودی استفاده می شود اگرچه ثبات رنگی خوبی ندارد.]
dermatological مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
sennit علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
sennet علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
pull کندن پشم کندن از
pulls کندن پشم کندن از
slough پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
peels پوست انداختن پوست
peel پوست انداختن پوست
tegumnentum پوست طبیعی پوست
xanthochroid شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
graved کندن
gouges کندن
insculp کندن
channeled کندن
scours کندن
scoured کندن
quills پر کندن از
scour کندن
avulse از جا کندن
channel کندن
hair pulling کندن مو
pick-up کندن
gouging کندن
raises از جا کندن
gnawed کندن
take off کندن
pug کندن
pugs کندن
tearoff کندن از
to break off کندن
to chip off کندن
pick-ups کندن
channels کندن
raise از جا کندن
channeling کندن
gnaw کندن
channelled کندن
gnaws کندن
to pick off کندن
plucking کندن
to take off کندن
to put off کندن
evulsion کندن
gouged کندن
mine کندن
carvings کندن
elevators از جا کندن
tweeze کندن مو
pluck کندن
quill پر کندن از
mined کندن
mines کندن
divulsion کندن
picks کندن
pick کندن
cut out کندن
carve کندن
elevator از جا کندن
plucked کندن
gouge کندن
tweese کندن مو
incises کندن
incised کندن
channelize کندن
incise کندن
carved کندن
discerption کندن
plucks کندن
trench کندن
carves کندن
trenches کندن
strip کندن
dig , in کندن
to pick a hole in سوراخ کندن در
strike چادر را از جا کندن
doffs لباس کندن
doffed لباس کندن
to drill a well چاه کندن
unpick کندن - جداکردن
trenches سنگر کندن
trench سنگر کندن
abandonment واگذاری دل کندن
fags جان کندن
fag جان کندن
to bore a tunnel تونل کندن
To tear oneself away from something . دل از چیزی کندن
doff لباس کندن
to dig out کندن ودراوردن
to die hard دیرجان کندن
strikes چادر را از جا کندن
To dig the earth. زمین را کندن
eradicates ازریشه کندن
eradicated ازریشه کندن
eradicate ازریشه کندن
moats خندق کندن
moat خندق کندن
rends دریدن کندن
rending دریدن کندن
rend دریدن کندن
swotting جان کندن
swotted جان کندن
swots جان کندن
swot جان کندن
gripped نهر کندن
gravest قبر کندن
graves قبر کندن
grave قبر کندن
grips نهر کندن
gripping نهر کندن
uproot ازریشه کندن
uprooted ازریشه کندن
uprooting ازریشه کندن
uproots ازریشه کندن
supplant از ریشه کندن
supplanted از ریشه کندن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com