English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
Bring your friend along. دوستت را همراه بیاور
Other Matches
Go and fetch a doctor! برو یک دکتر بیاور!
Bring me a few sheets of paper . چند صفحه کا غذ برایم بیاور
Fetch a doctor at once. زود یک دکتر پیدا کن بیاور
attributing هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attributes هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attribute هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
peer to peer network شبکه همراه به همراه
along همراه
comrade همراه
attendants همراه
non concurrent نا همراه
bundled همراه
comrades همراه
secondary planet همراه
accompanied by همراه
concomitant همراه
to fight with the enemy همراه = با
company همراه
participants همراه
participant همراه
companies همراه
attendant همراه
on همراه
mid همراه با
mid- همراه با
accompanying همراه
acologte همراه
in company with همراه
accompanying fire اتش همراه
accompanying sound صدای همراه
compeer قرین همراه
come along with me همراه من بیائید
accompanying cargo بار همراه
associated sound صدای همراه
accompanier همراه مصاحب
accompanying supplies تدارکات همراه
bon voyage خدا به همراه
accommpanying element عنصر همراه
spasmodically همراه با انقباضات
fraught دارا همراه
escorting همراه بدرقه
escorted همراه بدرقه
escort همراه بدرقه
accompany همراه بودن
accompanies همراه بودن
accompanied همراه بودن
attends همراه بودن
attending همراه بودن
attend همراه بودن
spasmodic همراه با انقباضات
unaccompanied بدون همراه
unbundled غیر همراه
companion همراه همدم
Accompanied by. Together with . به اتفاق (همراه )
on one's coat-tails <idiom> همراه کس دیگر
to go along همراه شدن
to accompany همراه شدن
to come along همراه امدن
sick headache سردرد همراه با
door bundle بار همراه
indiental music موزیک همراه
escorts همراه بدرقه
to keep company with همراه بودن با
go along همراه رفتن
good luck to you خدا به همراه
convoys همراه رفتن
convoy همراه رفتن
typhoons توفان همراه با باران
typhoon توفان همراه با باران
bundled software نرم افزار همراه
to carry a watch ساعت همراه داشتن
corps artillery توپخانه همراه سپاه
participative انبازی کننده همراه
to accompany همراه کسی رفتن
to go along همراه کسی رفتن
savate بوکس همراه با لگد
wave off فرود همراه با سایش
kick boxing بوکس همراه با لگد
japko chagi ضربه پا همراه گرفتن پا
ice storm طوفان همراه باتگرگ
amaurotic idiocy کانایی همراه با نابینایی
bitumen macadam سنگریزی همراه با قیر
herewith همراه این نامه
attendant همراه نگهبان کشیک
attendants همراه نگهبان کشیک
incorrect نادرست یا به همراه خطا
I have nothing to declare. کالای گمرکی همراه ندارم.
chaperone همراه دختران جوان رفتن
hit it off with someone <idiom> بهترین همراه با کسی داشتن
grand mal صرع همراه با تشنج وغش
Goods to declare همراه داشتن کالاهای گمرکی
aerial cartwheel مارپیچ همراه با پرش وچرخش
chaperones همراه دختران جوان رفتن
chaperons همراه دختران جوان رفتن
to go along همراه رفتن همراهی کردن
company گروهان همراه کسی رفتن
to bid a persong به کسی خدابه همراه گفتن
landing attack تک همراه با پیاده شدن به ساحل
companies گروهان همراه کسی رفتن
RIFF ماده بزرگ همراه ID RIFF.
dysuria ادرار همراه با سوزش واشکال
thunderstorm توفان همراه بااذرخش وصاعقه
thunderstorms توفان همراه بااذرخش وصاعقه
thundershower رگبار همراه با رعد وبرق
chaperon همراه دختران جوان رفتن
to cell phone با تلفن همراه زنگ زدن
Nothing to declare همراه نداشتن کالاهای گمرکی
to call on the cell phone با تلفن همراه زنگ زدن
door bundle بار پرتابی همراه با چترباز
oxidative phosphorylation فسفریل دار کردن همراه بااکسایش
chaperon شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
real number عددی که با بخش کسری همراه است .
oratorios قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
knobstick کارگریکه که بااعتصاب کارگران همراه نیست
indiental music ساز و اوازی که با نمایشی همراه باشد
oratorio قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
multidimensional تعداد آرایههای موازی به همراه عمق
rear takedown with outside singleleg byl زیریک خم میانکوب همراه بااقل ازچپ
cell phone users while driving کاربران تلفن همراه درحال رانندگی
Do you have nothing to declare? آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
chaperone شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperones شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
coloraturas خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
coloratura خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
subscripted variable عنصری در آرایه که با یک همراه معرفی میشود
joint product offer فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
sidestep traverse صعود پلهای همراه باسرخوردن بجلو
ballets اسکی همراه با موسیقی وحرکات اکروباتیک
chaperons شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
sobs همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
sobbed همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
sobbing همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
striptease رقص همراه با برهنگی تدریجی رقاصه
ballet اسکی همراه با موسیقی وحرکات اکروباتیک
callithump رژه پر سروصدایی همراه باکرنا و بوق
sob همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
share استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
cantata شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
cantatas شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
cash with order پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
milk leg ورم پای نوزاد همراه با دردبهنگام زایمان
desks میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها
desk میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها
shared استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
conditivum [مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی]
strophe چرخش هنگام رقص همراه با اوازدسته جمعی
shares استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
do [verb] روی [فعلی که همراه می آید] تکیه میکند
fortis دارای تلفظ شدید همراه بابازدم قوی
conditorium [مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی]
users متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
squire of dames کسی که همراه زنان میرودیابیشتردرگروه انان داخل میشود
user متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
camp follower اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
repeating key روش رمزی که همراه با تکرار یک کلید رمز میباشد
blizzards باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
blizzard باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
bundled software نرم افزاری که همراه با قیمت کامپیوتر فروخته میشود
bug خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bugging خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bugs خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
slapstick نمایش خنده دار همراه باشوخی وسر وصدا
best rate of climb speed سرعتی که با بیشترین ارتفاع در واحد زمان همراه است
camp followers اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
processes ورودی کامپیوتری , توابع خروجی , CPU به همراه حاقظه برنامه
female استدلالی به همراه سوکتهایی که سوزنهای اتصال نری وارد آن می شوند
process ورودی کامپیوتری , توابع خروجی , CPU به همراه حاقظه برنامه
attachment فایل نام دارای که همراه یک پیامیست الکترونیکی ارسال میشود
creptation تخریب خلل و فرج بتن همراه با صدای درهم شکستن
to play gooseberry همراه دونفرعاشق ومعشوق راه افتادن وموی دماغ انهاشدن)
crabs پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
crab پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
wires کامپیوتر به همراه برنامه نوشته در سخت افزار که قابل تغییر نیست
forms ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
pinout شرح محل سوزن ها در مدار مجتمع به همراه کار و سیگنال آنها
formed ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
break-dancing گونهای رقص جدید که همراه است با عملیات آکروباتیک و چرخشهای تند
form ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
wire کامپیوتر به همراه برنامه نوشته در سخت افزار که قابل تغییر نیست
cist [قبر ماقبل تاریخ مانند جعبه که اغلب همراه با سنگ نشانه بود.]
acid house نوعی موسیقی رقص کهاصولا با استفاده از مواد مخدر توهمزا همراه است
record لیست فیلدهایی که رکوردرا تشکیل می دهند با هم همراه طول ونوع داده انها
multimedia کامپیوتری که میتواند برنامههای چند رسانهای را اجرا کند. به همراه کارت صدا
table لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
tabling لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
tabled لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
SIMD معماری کامپیوتر موازی که تعدادی ACU و باس داده به همراه یک واحد کنترا دارد
tables لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
covering letters نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
We consider it a great honor to have you here with us tonight. این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
IBM کامپیوتر شخصی بر پایه IBM PC ولی به همراه درایو دیسک سخت داخلی و باس ISA
technical escort پرسنل فنی متخصصی که همراه یک وسیله برای نصب یا اموزش یا کار انداختن ان حرکت می کنند
covering letter نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
chassis فریم فلزی که تختههای مدار را به همراه سیم ها و سوکتهای لازم در سیستم کامپیوتری پوشش داده است
documenting 1-کاغذ همراه با نوشته روی آن . 2-فایلی که حاوی متن ایجاد شده توسط پردازنده کلمه است
documented 1-کاغذ همراه با نوشته روی آن . 2-فایلی که حاوی متن ایجاد شده توسط پردازنده کلمه است
document 1-کاغذ همراه با نوشته روی آن . 2-فایلی که حاوی متن ایجاد شده توسط پردازنده کلمه است
full کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
fullest کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
antigone دختری که همراه پدر نابینای خود به اتیکا رفت و تا زمان مرگ پدرش اورا خدمت کرد
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com