Total search result: 201 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
Bring your friend along. |
دوستت را همراه بیاور |
|
|
Other Matches |
|
Go and fetch a doctor! |
برو یک دکتر بیاور! |
Bring me a few sheets of paper . |
چند صفحه کا غذ برایم بیاور |
Fetch a doctor at once. |
زود یک دکتر پیدا کن بیاور |
attributing |
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است |
attributes |
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است |
attribute |
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است |
peer to peer network |
شبکه همراه به همراه |
along |
همراه |
comrade |
همراه |
attendants |
همراه |
non concurrent |
نا همراه |
bundled |
همراه |
comrades |
همراه |
secondary planet |
همراه |
accompanied by |
همراه |
concomitant |
همراه |
to fight with the enemy |
همراه = با |
company |
همراه |
participants |
همراه |
participant |
همراه |
companies |
همراه |
attendant |
همراه |
on |
همراه |
mid |
همراه با |
mid- |
همراه با |
accompanying |
همراه |
acologte |
همراه |
in company with |
همراه |
accompanying fire |
اتش همراه |
accompanying sound |
صدای همراه |
compeer |
قرین همراه |
come along with me |
همراه من بیائید |
accompanying cargo |
بار همراه |
associated sound |
صدای همراه |
accompanier |
همراه مصاحب |
accompanying supplies |
تدارکات همراه |
bon voyage |
خدا به همراه |
accommpanying element |
عنصر همراه |
spasmodically |
همراه با انقباضات |
fraught |
دارا همراه |
escorting |
همراه بدرقه |
escorted |
همراه بدرقه |
escort |
همراه بدرقه |
accompany |
همراه بودن |
accompanies |
همراه بودن |
accompanied |
همراه بودن |
attends |
همراه بودن |
attending |
همراه بودن |
attend |
همراه بودن |
spasmodic |
همراه با انقباضات |
unaccompanied |
بدون همراه |
unbundled |
غیر همراه |
companion |
همراه همدم |
Accompanied by. Together with . |
به اتفاق (همراه ) |
on one's coat-tails <idiom> |
همراه کس دیگر |
to go along |
همراه شدن |
to accompany |
همراه شدن |
to come along |
همراه امدن |
sick headache |
سردرد همراه با |
door bundle |
بار همراه |
indiental music |
موزیک همراه |
escorts |
همراه بدرقه |
to keep company with |
همراه بودن با |
go along |
همراه رفتن |
good luck to you |
خدا به همراه |
convoys |
همراه رفتن |
convoy |
همراه رفتن |
typhoons |
توفان همراه با باران |
typhoon |
توفان همراه با باران |
bundled software |
نرم افزار همراه |
to carry a watch |
ساعت همراه داشتن |
corps artillery |
توپخانه همراه سپاه |
participative |
انبازی کننده همراه |
to accompany |
همراه کسی رفتن |
to go along |
همراه کسی رفتن |
savate |
بوکس همراه با لگد |
wave off |
فرود همراه با سایش |
kick boxing |
بوکس همراه با لگد |
japko chagi |
ضربه پا همراه گرفتن پا |
ice storm |
طوفان همراه باتگرگ |
amaurotic idiocy |
کانایی همراه با نابینایی |
bitumen macadam |
سنگریزی همراه با قیر |
herewith |
همراه این نامه |
attendant |
همراه نگهبان کشیک |
attendants |
همراه نگهبان کشیک |
incorrect |
نادرست یا به همراه خطا |
I have nothing to declare. |
کالای گمرکی همراه ندارم. |
chaperone |
همراه دختران جوان رفتن |
hit it off with someone <idiom> |
بهترین همراه با کسی داشتن |
grand mal |
صرع همراه با تشنج وغش |
Goods to declare |
همراه داشتن کالاهای گمرکی |
aerial cartwheel |
مارپیچ همراه با پرش وچرخش |
chaperones |
همراه دختران جوان رفتن |
chaperons |
همراه دختران جوان رفتن |
to go along |
همراه رفتن همراهی کردن |
company |
گروهان همراه کسی رفتن |
to bid a persong |
به کسی خدابه همراه گفتن |
landing attack |
تک همراه با پیاده شدن به ساحل |
companies |
گروهان همراه کسی رفتن |
RIFF |
ماده بزرگ همراه ID RIFF. |
dysuria |
ادرار همراه با سوزش واشکال |
thunderstorm |
توفان همراه بااذرخش وصاعقه |
thunderstorms |
توفان همراه بااذرخش وصاعقه |
thundershower |
رگبار همراه با رعد وبرق |
chaperon |
همراه دختران جوان رفتن |
to cell phone |
با تلفن همراه زنگ زدن |
Nothing to declare |
همراه نداشتن کالاهای گمرکی |
to call on the cell phone |
با تلفن همراه زنگ زدن |
door bundle |
بار پرتابی همراه با چترباز |
oxidative phosphorylation |
فسفریل دار کردن همراه بااکسایش |
chaperon |
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود |
real number |
عددی که با بخش کسری همراه است . |
oratorios |
قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار |
knobstick |
کارگریکه که بااعتصاب کارگران همراه نیست |
indiental music |
ساز و اوازی که با نمایشی همراه باشد |
oratorio |
قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار |
multidimensional |
تعداد آرایههای موازی به همراه عمق |
rear takedown with outside singleleg byl |
زیریک خم میانکوب همراه بااقل ازچپ |
cell phone users while driving |
کاربران تلفن همراه درحال رانندگی |
Do you have nothing to declare? |
آیا کالای گمرکی همراه دارید؟ |
chaperone |
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود |
chaperones |
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود |
coloraturas |
خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند |
coloratura |
خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند |
subscripted variable |
عنصری در آرایه که با یک همراه معرفی میشود |
joint product offer |
فروش یک کالا همراه با کالای دیگر |
sidestep traverse |
صعود پلهای همراه باسرخوردن بجلو |
ballets |
اسکی همراه با موسیقی وحرکات اکروباتیک |
chaperons |
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود |
sobs |
همراه با سکسکه وبغض گریه کردن |
sobbed |
همراه با سکسکه وبغض گریه کردن |
sobbing |
همراه با سکسکه وبغض گریه کردن |
striptease |
رقص همراه با برهنگی تدریجی رقاصه |
ballet |
اسکی همراه با موسیقی وحرکات اکروباتیک |
callithump |
رژه پر سروصدایی همراه باکرنا و بوق |
sob |
همراه با سکسکه وبغض گریه کردن |
share |
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر |
cantata |
شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود |
cantatas |
شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود |
cash with order |
پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع |
milk leg |
ورم پای نوزاد همراه با دردبهنگام زایمان |
desks |
میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها |
desk |
میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها |
shared |
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر |
conditivum |
[مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی] |
strophe |
چرخش هنگام رقص همراه با اوازدسته جمعی |
shares |
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر |
do [verb] |
روی [فعلی که همراه می آید] تکیه میکند |
fortis |
دارای تلفظ شدید همراه بابازدم قوی |
conditorium |
[مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی] |
users |
متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن |
squire of dames |
کسی که همراه زنان میرودیابیشتردرگروه انان داخل میشود |
user |
متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن |
camp follower |
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند |
repeating key |
روش رمزی که همراه با تکرار یک کلید رمز میباشد |
blizzards |
باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد |
blizzard |
باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد |
bundled software |
نرم افزاری که همراه با قیمت کامپیوتر فروخته میشود |
bug |
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند |
bugging |
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند |
bugs |
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند |
slapstick |
نمایش خنده دار همراه باشوخی وسر وصدا |
best rate of climb speed |
سرعتی که با بیشترین ارتفاع در واحد زمان همراه است |
camp followers |
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند |
processes |
ورودی کامپیوتری , توابع خروجی , CPU به همراه حاقظه برنامه |
female |
استدلالی به همراه سوکتهایی که سوزنهای اتصال نری وارد آن می شوند |
process |
ورودی کامپیوتری , توابع خروجی , CPU به همراه حاقظه برنامه |
attachment |
فایل نام دارای که همراه یک پیامیست الکترونیکی ارسال میشود |
creptation |
تخریب خلل و فرج بتن همراه با صدای درهم شکستن |
to play gooseberry |
همراه دونفرعاشق ومعشوق راه افتادن وموی دماغ انهاشدن) |
crabs |
پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی |
crab |
پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی |
wires |
کامپیوتر به همراه برنامه نوشته در سخت افزار که قابل تغییر نیست |
forms |
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود |
pinout |
شرح محل سوزن ها در مدار مجتمع به همراه کار و سیگنال آنها |
formed |
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود |
break-dancing |
گونهای رقص جدید که همراه است با عملیات آکروباتیک و چرخشهای تند |
form |
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود |
wire |
کامپیوتر به همراه برنامه نوشته در سخت افزار که قابل تغییر نیست |
cist |
[قبر ماقبل تاریخ مانند جعبه که اغلب همراه با سنگ نشانه بود.] |
acid house |
نوعی موسیقی رقص کهاصولا با استفاده از مواد مخدر توهمزا همراه است |
record |
لیست فیلدهایی که رکوردرا تشکیل می دهند با هم همراه طول ونوع داده انها |
multimedia |
کامپیوتری که میتواند برنامههای چند رسانهای را اجرا کند. به همراه کارت صدا |
table |
لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها |
tabling |
لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها |
tabled |
لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها |
SIMD |
معماری کامپیوتر موازی که تعدادی ACU و باس داده به همراه یک واحد کنترا دارد |
tables |
لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها |
covering letters |
نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد |
We consider it a great honor to have you here with us tonight. |
این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم. |
IBM |
کامپیوتر شخصی بر پایه IBM PC ولی به همراه درایو دیسک سخت داخلی و باس ISA |
technical escort |
پرسنل فنی متخصصی که همراه یک وسیله برای نصب یا اموزش یا کار انداختن ان حرکت می کنند |
covering letter |
نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد |
chassis |
فریم فلزی که تختههای مدار را به همراه سیم ها و سوکتهای لازم در سیستم کامپیوتری پوشش داده است |
documenting |
1-کاغذ همراه با نوشته روی آن . 2-فایلی که حاوی متن ایجاد شده توسط پردازنده کلمه است |
documented |
1-کاغذ همراه با نوشته روی آن . 2-فایلی که حاوی متن ایجاد شده توسط پردازنده کلمه است |
document |
1-کاغذ همراه با نوشته روی آن . 2-فایلی که حاوی متن ایجاد شده توسط پردازنده کلمه است |
full |
کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد. |
fullest |
کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد. |
antigone |
دختری که همراه پدر نابینای خود به اتیکا رفت و تا زمان مرگ پدرش اورا خدمت کرد |