Dictiornary-Farsi | دوستی پا بر جا یا ثابت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (13 milliseconds)

English	Persian
lastering friendship	دوستی پا بر جا یا ثابت


Other Matches

static employment	کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
fixed capital	سپرده ثابت اموال ثابت یکان
static test	ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
standing order	دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing orders	دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
friendships	دوستی
peace	دوستی
sodality	دوستی
togetherness	دوستی
uxoriousness	زن دوستی
friendship	دوستی
brotherliness	دوستی
fellowship	دوستی
philogyny	زن دوستی
fellowships	دوستی
fraternization	دوستی کردن
fraternal love	دوستی برادری
motherly love	دوستی مادرانه
ties of friendship	قیودیاعلاقه دوستی
the utmost love	منتهای دوستی
taphophilia	گور دوستی
negrophilism	دوستی بازنگیان
negrophilism	سیاه دوستی
ophilia	مار دوستی
philoprogenitiveness	بچه دوستی
professed love	دوستی زبانی
protestation of frienship	ادعای دوستی
self love	خود دوستی
ritualism	تشریفات دوستی
humanitarianism	بشر دوستی
paternal love	دوستی پدرانه
altruism	نوع دوستی
brotherly	ازروی دوستی
philanthropy	بشر دوستی
algophilia	درد دوستی
excessive love	دوستی زیاد
wanderlust	اوارگی دوستی
love feast	عید دوستی
under cover of frind ship	بعنوان دوستی
liquorish	حاکی ازنوشابه دوستی
fawned	افهار دوستی کردن
fawn	افهار دوستی کردن
bibliomania	جنون کتاب دوستی
fawns	افهار دوستی کردن
philosophically	ازراه حکمت دوستی
humanitarianism	فلسفه همنوع دوستی
electrophilic addition	افزایش الکترون دوستی
humanitarianism	مسلک بشر دوستی
sportsmanship	ورزش دوستی مردانگی
algolagnia	درد دوستی جنسی
electrophilic attack	حمله الکترون دوستی
breach of friendship	بهم زدن دوستی
gregariously	از روی جمعیت دوستی
cozy up to (someone) <idiom>	باکسی دوستی برقرارکردن
to make friends with anyone	با کسی اشنایی یا دوستی
endearing	از روی دوستی و محبت
ties of friendship	انچه دوستی اقتضامیکند
kiss of death	دوستی خاله خرسه
Some friendship ! This is a fine way to treat a friend !	معنی دوستی را هم فهمیدیم
patriotically	از روی میهن دوستی
The bonds of friendship (affection).	رشته دوستی والفت
sampled	مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sample	مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
He did it out of friendship.	ازروی دوستی اینکار راکرد
He came under the guise of friend ship .	درقالب دوستی ظاهر ( وارد ) شد
nucleophilic aromatic substitution	استخلاف هسته دوستی اروماتیکی
i reckon	اطمینان به دوستی کسی داشتن
humanism	نوع دوستی ادبیات وفرهنگ
theocentricity	توجه بخدا خدا دوستی
theocentrism	توجه بخدا خدا دوستی
they are sworn frends	با هم پیمان دوستی بسته اند
electrophilic aromatic substitution	استخلاف الکترون دوستی اروماتیکی
haunt	دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
(not) have anything to do with someone <idiom>	نخواستن دوستی یا کار یا تجارت داشتن
haunts	دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
to interrupt a friendship	رشته دوستی را با کسی پاره کردن
they are sworn frends	بیکدیگر سوگند دوستی خورده اند
wanderlust	علاقه مند به سیاحت سفر دوستی
i reckon	روی دوستی کسی حساب کردن
standing	ثابت دستورالعمل ثابت
snake in the grass <idiom>	دشمنی که وانمود به دوستی میکند (دشمن دوست نما)
Please accept this gift as a mark of my friendship.	لطفا"این هدیه رابعلامت ونشانه دوستی من بپذیرید
humanism	مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
steadied	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
curry favor <idiom>	هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن برای دوستی ویا کمک
backstabber	خیانتکار [همکاری یا دوستی که قابل اعتماد در نظر گرفته شود اما پشت سر آدم حمله می کند ]
fixes	ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fix	ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
formulism	رعایت کامل فرمول یا قاعده فرمول دوستی
rapallo treaty	قرارداد یا معاهده راپالو قرارداد دوستی منعقده بین دولتین المان و شوروی به سال 2291 در محل راپالوواقع در ایتالیا
peace pact	میثاق دوستی میثاق تحریم جنگ
fixed bridge	پل ثابت
inalterable	ثابت
fiducial	ثابت
incommutable	ثابت
firm	ثابت
standstill	ثابت
disputeless	ثابت
fixing	ثابت
leger or ledger	ثابت
rugged	ثابت
truest	ثابت
truer	ثابت
patting	ثابت
sustains	ثابت
steadying	ثابت
indelible	ثابت
resolute	ثابت
hard and fast	ثابت
stationary	ثابت
pat	ثابت
pats	ثابت
patted	ثابت
sustain	ثابت
sustained	ثابت
permanent	ثابت
pegged	ثابت
stable	ثابت
static	ثابت
stables	ثابت
fix	ثابت
fixes	ثابت
settled	ثابت
changeless	ثابت
firms	ثابت
firmest	ثابت
thetic	ثابت
true	ثابت
constant	ثابت
thetical	ثابت
constants	ثابت
firmer	ثابت
specific	ثابت
specifics	ثابت
invariable	ثابت
steadied	ثابت
steadiest	ثابت
steadier	ثابت تر
steadies	ثابت
established	ثابت
steady	ثابت
solids	ثابت
immovable	ثابت
unshaken	ثابت
unswerving <adj.>	ثابت
fixed	ثابت
loyal	ثابت
undeviating <adj.>	ثابت
solid	ثابت
equable	ثابت
planck's constant	ثابت پلانک
constant return	بازده ثابت
constant speed	سرعت ثابت
constant pressure	فشار ثابت
invariant	ثابت نامتغیر
constant power	توان ثابت
premanent way	خط ثابت خط دائمی
propagation constant	ثابت انتشار
proportionality constant	ثابت تناسب
fixed storage	انباره ثابت
fixed storage	حافظه ثابت
Fr	نسبتی ثابت
constant voltage	ولتاژ ثابت
permanent way	مسیر ثابت
fixed supply	عرضه ثابت
permanent shuttering	قالب ثابت
permittivity	ثابت دی الکتریک
fixed price	قیمت ثابت
fixed property	سرمایه ثابت
fixed system	توزیع ثابت اب
fixed radix	با مبنای ثابت
fixed resources	منابع ثابت
stability constant	ثابت پایداری
carbon fixed	ذغال ثابت
fixed round	فشنگ ثابت
fixed slab buttress dam	سد با پشتبند ثابت
shielding constant	ثابت حفافتی
semifixed	نیمه ثابت
semifixed	نیم ثابت
resolvedly	با عزم ثابت
self consistent	ثابت قدم
carbon fixed	کربن ثابت
solar constant	ثابت خورشیدی
sta	ثابت قدم
boltzmann constant	ثابت بولتزمان
boltzmann constant	ثابت بولتزمن
fittings	لوازم ثابت
fixed-wing	بال ثابت
capital asset	سرمایه ثابت
capital goods	دارایی ثابت
clinch knot	گره ثابت
self centered	ثابت ونامتحرک
screening constant	ثابت پوشش
real constant	ثابت حقیقی
rate constant	ثابت سرعت
quantum of action	ثابت پلانک