Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
English
Persian
to freight out and home
دوسره کرایه کردن
Other Matches
hire purchase
کرایه چیزی به این ترتیب که کرایه کننده با پرداخت یک عده اقساط مالک ان شی بشود
mutual
دوسره
bicephalous
دوسره
mutually
دوسره
mutuality
دوسره بودن
mutual love
دو سقی دوسره
round voyage
سفر دوسره
return ticket
بلیط دوسره
8 oclock sharp . On the stroke of 8.
بلیط دوسره
return tickets
بلیط دوسره
mutualize
دوسره ساختن
to charter
کرایه کردن
affreight
کرایه کردن
hiring
کرایه کردن
hire
کرایه کردن
freight
کرایه کردن
rent
کرایه کردن
hires
کرایه کردن
hires
اجرت کرایه کردن
hiring
اجرت کرایه کردن
hire
اجرت کرایه کردن
hiring
اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
hire
اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
hires
اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
time charter
کرایه کردن موقت کشتی
rent
کرایه اجاره کردن یا دادن
lease
کرایه کردن اجاره کردن
leases
کرایه کردن اجاره کردن
carriages
بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
carriage
بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
back haul
بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
backfreight
پس کرایه
freight forward
پس کرایه
faring
کرایه
passage money
کرایه
back freigt
پس کرایه
cost of transport
کرایه
lease
کرایه
leases
کرایه
hire
کرایه
fares
کرایه
freight collect
پس کرایه
rent
کرایه
freight
کرایه
carriage forward
پس کرایه
balance of freight
پس کرایه
transport charges
کرایه
hiring
کرایه
fare
کرایه
carrige forward
پس کرایه
meed
کرایه
fraught
کرایه
back rent
پس کرایه
hires
کرایه
fared
کرایه
hack
درشکه کرایه
fares
کرایه مسافر
hires
کرایه دادن
fared
کرایه مسافر
hiring
کرایه دادن
fare
کرایه مسافر
hire
کرایه دادن
passage money
کرایه مسافر
hacked
درشکه کرایه
back freigt
پرداخت کرایه
tenants
کرایه نشین
carfare
کرایه ماشین
renter
کرایه نشین
faring
کرایه مسافر
freight
کرایه کشتی
let out on hire
کرایه دادن
carfare
کرایه اتوبوس
tenant
کرایه نشین
demurrage
کرایه معطلی
passages
دریا کرایه
hach
کرایه دادن
carrige
کرایه حمل
passage
دریا کرایه
hacks
درشکه کرایه
to rent out something
کرایه دادن چیزی
charter
دربست کرایه دادن
How much is the fare to ... ?
کرایه تا ... چقدر است؟
chartered
دربست کرایه دادن
to hire out something
کرایه دادن چیزی
fared
کرایه حمل و نقل
portage
کرایه فرفیت کشتی
back rent
کرایه عقب افتاده
charters
دربست کرایه دادن
twon car
اتومبیل کرایه مسافری
fare
کرایه حمل و نقل
chartering
دربست کرایه دادن
to let something
[British E]
[Real Estate]
کرایه دادن چیزی
to let something on a lease
کرایه دادن چیزی
carriage forward
کرایه در مقصدپرداخت میشود
tenant
کرایه نشین متصرف
faring
کرایه حمل و نقل
cartage
کرایه گاری مکاری
railway freight
کرایه راه اهن
tenants
کرایه نشین متصرف
fares
کرایه حمل و نقل
What is the charge per day?
کرایه روزانه چقدر است؟
hackney
درشکه کرایه اسب کرایبه
freighter
کرایه کننده کشتی باری
circulating library
کتابخانهای که کتاب کرایه میدهد
fiacre
کالسکه یا درشکه چهارچرخه کرایه
What's the charge per hour?
کرایه هر ساعت چقدر است؟
Rented (rental) car.
اتومبیل اجاره ای (کرایه شده )
taximeter
نشان دهنده کرایه تاکسی
carrige forward
کرایه به عهده گیرنده کالا
freighters
کرایه کننده کشتی باری
advance freight
پیش پرداخت کرایه حمل
carriage payed
کرایه حمل پرداخت شده
What's the fare to Manchester?
کرایه تا شهر منچستر چقدر است؟
What's the fare to the airport?
نرخ کرایه تا فرودگاه چقدر است؟
voyage charter
کرایه کشتی جهت سفری خاص
out leased
انبارهای کرایه شده از خارج از پادگان
subsidized accommodation
منزل با کمک هزینه
[کرایه و غیره]
cost and frieght
قیمت کالا به اضافه کرایه حمل
lodging house
محل کرایه دادن اطاق مسافرخانه
tie line
کانال مخابراتی کرایه داده شده
i am behind in my rent
کرایه خانه ام عقب افتاده است
dead carriage
کرایه باربری جهت فرفیت استفاده نشده
What's the fare to this address?
نرخ کرایه تا این آدرس چقدر است؟
What's the fare to city centre?
نرخ کرایه تا مرکز شهر چقدر است؟
freight
کرایه کشتی ارسال بار با هواپیما یاکشتی
dead freight
کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
dead carriage
کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
livery stable
اصطبل مخصوص کرایه دادن اسب یا نگاهداری اسبهای دیگران
baltic exchange
بازار یاتالار بورسی در لندن که مربوط به کرایه کشتی ومعاملات مربوطه میباشد
free haul
در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
forwarding merchant
حق الزحمهای دریافت می دارد بدون انکه دروسیله حمل یا پرداخت کرایه شریک باشد
third party lease
توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
dead weight
کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead weights
کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead freight
کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
hackney coach
کالسکه یا درشکه کرایه درشکه چهارچرخه ودو اسبه
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
times
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
correct
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
withstand
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
point
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
preached
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
crosser
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilised
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilises
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
woo
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
correcting
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
infringing
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
corrects
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
wooed
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
to wipe out
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
withstood
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringed
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
to use effort
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
crosses
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com