Total search result: 201 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
adapter |
دوشاخهای که به وسایل با ورودیهای مختلف |
|
|
Other Matches |
|
map |
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی |
maps |
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی |
specificity |
نرخ ورودیهای نامرتبط , که از کل اعداد ورودیهای نامرتبط فایل یا پایگاه داده یا کتابخانه بازیابی نشده باشد |
plugs |
ورودی که به وسایل مختلف |
plug |
ورودی که به وسایل مختلف |
plugging |
ورودی که به وسایل مختلف |
interactive |
ارتباط بین یک گروه از مردم با وسایل ارتباطی مختلف |
composite defense |
دفاع ترکیب شده از وسایل و زمین و عدههای مختلف |
priorities |
ترتبی که وسایل جانبی مختلف که سیگنال وقفه فرستاده اند ,سرویس می گیرند , طبق اهمیت ضروریت آنها. |
priority |
ترتبی که وسایل جانبی مختلف که سیگنال وقفه فرستاده اند ,سرویس می گیرند , طبق اهمیت ضروریت آنها. |
two limbed |
دوشاخهای |
target discrimination |
قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف |
chart |
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد |
charted |
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد |
charting |
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد |
charts |
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد |
bifurcate |
دوشاخه کردن بدوشاخه منشعب کردن دوشاخهای |
systems analysis |
ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم |
fractional |
اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف |
blocage |
[بنایی با مواد مختلف و در اندازه های مختلف که در ساخت دیوارهای رومی بکار می رفت.] |
selectable |
مدار یا وسیلهای که انتخابهای مختلف آن با قرار دادن اتصالات سیم مختلف انتخاب می شوند |
symbiosis |
همزیستی وتجانس دوموجود مختلف یا دوگروه مختلف باهم |
heterogeneous network |
سیستم ارتباطی تقسیم شده که با کانالهای با نرخ ارسال مختلف و پروتکلهای مختلف کار میکند |
fdm |
انتساب عددی با سیگنال مختلف به فرکانسهای مختلف تا سیگنالهای زیادی روی کانال فرستاده شوند |
vortex separation |
جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی |
prevention of stripping |
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی |
beach gear |
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله |
cpu |
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی |
tackled |
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار |
tackling |
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار |
tackles |
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار |
tackle |
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار |
recovers |
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل |
mounting |
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل |
recover |
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل |
recovering |
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل |
key |
کلیدی که ورودیهای یک رکورد را مشخص میکند |
paint program |
نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد |
allocate |
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف |
allocating |
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف |
allocates |
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف |
functions |
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند |
function |
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند |
functioned |
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند |
totalling |
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا |
total |
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا |
totals |
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا |
totaling |
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا |
totaled |
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا |
totalled |
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا |
primary cluster |
تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول |
hash |
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا |
estate in common |
درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع |
excess property |
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی |
hash |
لیست همه ورودیهای یک فایل با آدرس کلید hash آنها |
sparse array |
ساختار ماتریس داده که بیشتر و ورودیهای آن صفر و خالی است |
bussing |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
bus |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
busses |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
bused |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
buses |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
busing |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
bussed |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
frequencies |
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند |
frequency |
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند |
allogamous |
مختلف الجنس و مختلف النوع |
truth table |
روش بیان تابع منط ق به عنوان خروجی یک مجموعه ورودیهای ممکن |
limiter |
وسیلهای که خروجی ان درازای همه ورودیهای بالاتر از حد معین ثابت است |
profiles |
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC |
profiling |
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC |
profiled |
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC |
profile |
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC |
tree of life |
درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.] |
channelled |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
channeling |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
channel |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
channeled |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
channels |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
pipeline assets |
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله |
pipelines |
زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت |
pipeline |
زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت |
bios |
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند |
service test |
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل |
fanned |
بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند |
fans |
بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند |
fan |
بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند |
fanning |
بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند |
highway |
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود |
highways |
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود |
dispersal lays |
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها |
computation of replacement factors |
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل |
hunting design |
طرح شکارگاهی [این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.] |
red concept |
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف |
circuits |
مدار منط قی که روی ورودیهای دودویی برای تولید خروجی طبق مجموعه توابع سخت افزاری عملیات انجام میدهد |
circuit |
مدار منط قی که روی ورودیهای دودویی برای تولید خروجی طبق مجموعه توابع سخت افزاری عملیات انجام میدهد |
pioneer tools |
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری |
landing aids |
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما |
cryptoancillary equipment |
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز |
coincidence range finder |
مسافت یاب دوشاخهای مسافت یاب انطباقی |
basic |
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است |
basics |
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است |
decollate |
جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی |
star design |
طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.] |
basic issue items |
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده |
kits |
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل |
kit |
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل |
off |
مختلف |
sundry |
مختلف |
various |
مختلف |
disparate |
مختلف |
varying |
مختلف |
dissimilar |
مختلف |
divergent |
مختلف |
miscellaneous |
مختلف |
diverse |
مختلف |
discrepant |
مختلف |
variegated |
مختلف |
asynchronous |
مختلف الزمان |
variously |
بطور مختلف |
half breed |
از نژاد مختلف |
heterochromatic |
مختلف اللون |
half caste |
ازنژاد مختلف |
diverse |
مختلف مخالف |
variant |
گوناگون مختلف |
diversely |
به اشکال مختلف |
miscellaneous works |
کارهای مختلف |
variate |
مختلف کردن |
polyphyletic |
از نژادهای مختلف |
several |
جدا مختلف |
polyphyletic |
مختلف الاجداد |
two discrepant stories |
دو حکایت مختلف |
accouterment |
وسایل |
plant |
وسایل |
assets |
وسایل |
plants |
وسایل |
media |
وسایل |
furniture |
وسایل |
facilities |
وسایل |
means |
وسایل |
stock markets |
بورس کالاهای مختلف |
commodity loading |
بارگیری کالاهای مختلف |
stage |
مراحل مختلف یک موشک |
syntax |
هم اهنگی قسمتهای مختلف |
stock market |
بورس کالاهای مختلف |
The various strata of society. |
طبقات مختلف اجتماع |
multifarious |
دارای انواع مختلف |
internationals |
مربوط به کشورهای مختلف |
diversiform |
دارای اشکال مختلف |
international |
مربوط به کشورهای مختلف |
holdall |
جعبه اسبابهای مختلف |
disjunctive |
دارای دو شق مختلف فصلی |
processes |
مراحل مختلف چیزی |
play off <idiom> |
رفتار مختلف با اشخاص |
run around <idiom> |
گردش درمناطق مختلف |
holdalls |
جعبه اسبابهای مختلف |
varisized |
دارای اندازههای مختلف |
miscellanist |
نویسنده مطالب مختلف |
heterochromatic |
دارای رنگهای مختلف |
stages |
مراحل مختلف یک موشک |
intercollegiate |
بین کالجهای مختلف |
interrace |
بین نژادهای مختلف |
interracial |
بین نژادهای مختلف |
team tennis |
بازیهای مختلف تنیس |
rank and file |
شئون مختلف نظامی |
multi tone horn |
بوق با اصوات مختلف |
variform |
گوناگون مختلف الشکل |
eccentric |
مختلف المرکز بودن |
process |
مراحل مختلف چیزی |
various books |
کتابهای گوناگون یا مختلف |
eccentrics |
مختلف المرکز بودن |
artificial aids |
وسایل کمکی |
tools of research |
وسایل تحقیقات |
test equipment |
وسایل ازمایش |
auxiliary equipment |
وسایل یدکی |
auxiliary equipment |
وسایل کمکی |
rigging warrant |
فهرست وسایل |
essential elements |
وسایل ضروری |
push botton |
وسایل خودکار |
pool equipment |
وسایل تعمیرگاه |
bedding |
وسایل خواب |
utensil |
وسایل اسباب |
accessory equipment |
وسایل یدکی |
tentage |
وسایل چادرها |
utensils |
وسایل اسباب |
tentage |
وسایل چادر |
war material |
وسایل جنگی |
artificial suporters |
وسایل محافظتی |
erosion |
فرسایش وسایل |
sonic equipment |
وسایل اوازی |
sundry items |
وسایل متفرقه |
mnemonics |
وسایل یادیار |
scuba diver |
غواص با وسایل |
tentage |
وسایل چادرزنی |
sonic equipment |
وسایل اوایی |
building plant |
وسایل ساختمان |
fitments |
وسایل نصب |
fabricator |
سازنده وسایل |
subsistence |
وسایل زیست |
salvage |
وسایل اسقاطی |
salvaged |
وسایل اسقاطی |