Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
grouting	دوغاب ریزی
Other Matches
grout	دوغاب سیمان ریختن دوغاب سیمان
linear programming	برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
emulsion	دوغاب
emulsioned	دوغاب
slush	دوغاب
grout	دوغاب
emulsions	دوغاب
emulsioning	دوغاب
slurry	دوغاب
whitewash	دوغاب
slime	دوغاب
bitumen emulsion	دوغاب قیر
neat	دوغاب سیمان
neater	دوغاب سیمان
neatest	دوغاب سیمان
grout	دوغاب سیمان
grout	دوغاب ریختن
slush	با دوغاب پرکردن
whitewash	دوغاب اهک
cement grout	دوغاب سیمان
lime wash	دوغاب اهک
grout	دوغاب تفاله
milk of lime	دوغاب اهک
cream of lime	دوغاب اهک غلیظ
grouting	تزریق دوغاب سیمان
grout stop	اب بندی بوسیله تزریق دوغاب
cement paint	اندود کردن با دوغاب سیمان
grout	بلغور قطعات کوچک و نامنظم سنگ دوغاب
moulting	پر ریزی موی ریزی
planning factor	معیارهای طرح ریزی عوامل طرح ریزی
planning directive	دستورالعمل طرح ریزی راهنمای طرح ریزی
planning comission	هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
simplex method	روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
planning guidance	راهنمای طرح ریزی راهنمای طرح ریزی فرمانده
deplumation	پر ریزی
shrouding	شن ریزی
gravelling	شن ریزی
foundation	پی ریزی
molt	پر ریزی
inpouring	تو ریزی
tininess	ریزی
fineness	ریزی دانه ها
landslips	فرو ریزی
green sand molding	قالب ریزی تر
gravelling	سنگ ریزی
foundation soil	پی ریزی ساختمان
outflows	بیرون ریزی
actification	سرکه ریزی
acting out	برون ریزی
effusions	برون ریزی
circumfusion	دور ریزی
earthwork	خاک ریزی
chumming	طعمه ریزی
suffusion	زیر ریزی
iron foundry	اهن ریزی
perspiration	عرق ریزی
managements	برنامه ریزی
management	برنامه ریزی
fillings	خاک ریزی
filling	خاک ریزی
designment	طراح ریزی
libations	ساغر ریزی
libation	ساغر ریزی
concrete work	بتن ریزی
egestion	بیرون ریزی
sweat	عرق ریزی
sweating	عرق ریزی
landslip	فرو ریزی
foundation	پی ریزی اساس
sweats	عرق ریزی
fineness modulus	مدول ریزی
effusion	برون ریزی
retropulsion	درون ریزی
discharge	برون ریزی
discharges	برون ریزی
projection	طرح ریزی
projections	طرح ریزی
bloodbath	خون ریزی
projecting	طرح ریزی
scheming	طرح ریزی
rip rap	سنگ ریزی
purges	برون ریزی
bloodbaths	خون ریزی
budgeting	بودجه ریزی
foundry	چدن ریزی
foundries	چدن ریزی
modelling	طرح ریزی
casting	چدن ریزی
bellfounding	زنگ ریزی
planning	طرح ریزی
planning <adj.>	برنامه ریزی
purged	برون ریزی
purge	برون ریزی
minuteness	ریزی ناچیزی
modeller	طرح ریزی
programming	برنامه ریزی
outflow	بیرون ریزی
placing concrete	بتن ریزی
cast iron	چدن ریزی
evacuation	برون ریزی
schematization	طرح ریزی
schematization	برنامه ریزی
curriculum development	برنامه ریزی درسی
family planning	برنامه ریزی خانواده
bloodguiltiness	خون ریزی ناحق
centralized planning	برنامه ریزی متمرکز
central planning	برنامه ریزی مرکزی
to fill up an excavation	خاک ریزی کردن
corporate planning	برنامه ریزی شرکت
contract scheduling	برنامه ریزی قرارداد
consolidated planning	برنامه ریزی تلفیقی
centeralized planning	برنامه ریزی متمرکز
comprehensive planning	برنامه ریزی جامع
road embankment	خاک ریزی جاده
bottom pouring plate	صفحه سری ریزی
career planning	طرح ریزی مشاغل
agricultural planning	برنامه ریزی کشاورزی
adhoc planning	برنامه ریزی روزمره
optimal planning	برنامه ریزی مطلوب
salamander	مجرای شمش ریزی
rural planning	برنامه ریزی روستائی
rip par in dam slope	سنگ ریزی در شیب سد
regional planning	برنامه ریزی منطقهای
quantitative programming	برنامه ریزی کمی
quadratic programming	برنامه ریزی غیرخطی
projectable	قابل طرح ریزی
programming methods	روشهای برنامه ریزی
product planning	برنامه ریزی محصولات
production planning	برنامه ریزی تولید
preplanned	طرح ریزی شده
population planning	برنامه ریزی جمعیت
sectoral planning	برنامه ریزی بخشی
seedbed	جای تخم ریزی
social planning	برنامه ریزی اجتماعی
work out <idiom>	برنامه ریزی کردن
square away <idiom>	برنامه ریزی کردن
To lay the foundation.	پی نهادن ( پی ریزی کردن )
type metal	فلز حروف ریزی
transfer molding	قالب ریزی انتقالی
system planning	طرح ریزی سیستم
swage	قالب ریزی کردن
stokehold	محل سوخت ریزی
state planning	برنامه ریزی دولتی
planning system	نظام برنامه ریزی
planning principles	اصول برنامه ریزی
fire planning	طرح ریزی اتش
fineness of lime	نرمی و ریزی اهک
fineness modulus	مدول نرمی و ریزی
fineness modulus	مدول ریزی و نرمی
financial planning	برنامه ریزی مالی
ex ante	برنامه ریزی شده
embank	خاک ریزی کردن
educational planning	برنامه ریزی اموزشی
economic planning	برنامه ریزی اقتصادی
dynamic programming	برنامه ریزی پویا
discharge of affect	برون ریزی هیجانی
dietetics	برنامه ریزی غذایی
goal programming	برنامه ریزی ارمانی
overall planning	برنامه ریزی کلی
gun bronz	برنز توپ ریزی
planning model	الگوی برنامه ریزی
planning horizon	مدت برنامه ریزی
planning horizon	افق برنامه ریزی
planning cycle	دوره برنامه ریزی
personnel development	برنامه ریزی استخدامی
optimal planning	برنامه ریزی بهینه
national planning	برنامه ریزی ملی
mold	قالب ریزی کردن
macroplanning	برنامه ریزی کلان
linear programming	برنامه ریزی خطی
imperative planning	برنامه ریزی اجباری
gun metal	فلز توپ ریزی
development planning	برنامه ریزی توسعه
ballast	شن ریزی مصالح شکسته
design	طرح ریزی کردن
plans	برنامه ریزی کردن
plans	طرح ریزی کردن
plan	برنامه ریزی کردن
plan	طرح ریزی کردن
metals	: سنگ ریزی کردن
metal	: سنگ ریزی کردن
develops	برنامه ریزی و تولید
develop	برنامه ریزی و تولید
structuring	پی ریزی کردن ساختار
structures	پی ریزی کردن ساختار
designs	طرح ریزی کردن
programmed	برنامه ریزی شده
sows	مجرای شمش ریزی
sow	مجرای شمش ریزی
schedules	برنامه ریزی کردن
scheduled	برنامه ریزی کردن
schedule	برنامه ریزی کردن
plotted	طرح ریزی کردن
plots	طرح ریزی کردن
plot	طرح ریزی کردن
structure	پی ریزی کردن ساختار
constructs	طرح ریزی کردن
program	برنامه ریزی کردن
moulds	قالب ریزی کردن
moulded	قالب ریزی کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com