Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English
Persian
military government
دولت نظامی
Search result with all words
reprisal
در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
reprisals
در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
stratocracy
حکومت یا دولت نظامی
war state
دولت نظامی declaration preventivetotal
Other Matches
identic notes
منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
retorsion
عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
open market operation
عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
unfriendly act
هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
dependent state
دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
militarism
روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
federal state
دولت متحده یا دولت اتحادی
judge advocate
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
real will
مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
pay as you go principle
اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
facing
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facings
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
maneuvred
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
manoeuvred
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
social contract
اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
terminals
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file
صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminal
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
authoritarainism
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
phantom order
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military channel
چانل نظامی مجرای نظامی
military government
حکومت نظامی فرمانداری نظامی
exchange control
نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
military impedimenta
شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
army terminals
باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
court martial
محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
martial law
مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
hand salute
سلام نظامی دادن سلام نظامی
mammon
دولت
stating
دولت
power
دولت
powered
دولت
powering
دولت
powers
دولت
governments
دولت
government
دولت
states
دولت
respublica
دولت
state
دولت
state-
دولت
stated
دولت
mafias
دولت ستیزی
independent state
دولت مستقل
govt
government دولت
pillars of the state
ارکان دولت
stateless
بی دولت بی وطن
vassal atate
دولت پوشالی
Whitehall
دولت انگلیس
office-holders
کارمند دولت
Warsaw
دولت لهستان
office-holder
کارمند دولت
lese majestyodhkj &odhkj fvqn
پادشاه یا دولت
Downing Street
دولت انگلیس
mafia
دولت ستیزی
national state
دولت ملی
money bag
دارایی دولت
nation-state
دولت ملی
nation state
دولت ملی
Ottawa
دولت کانادا
puppet government
دولت پوشالی
state property
دارائی دولت
state government
دولت مرکزی
Kremlin
دولت شوروی
quirinal
دولت ایتالیا
ambassadors
ماموررسمی یک دولت
public servant
مستخدم دولت
nation-states
دولت ملی
totaliarian state
دولت توتالیتر
the policy of the government
سیاست دولت
loyalist
دولت دوست
loyalists
دولت دوست
territory of state
قلمرو دولت
public debt
بدهی دولت
the policy of the government
رویه دولت
the body politic
ملت و دولت
mandatary
دولت قیم
ambassador
ماموررسمی یک دولت
head of the state
رئیس دولت
stated
دولت استان
war state
دولت جنگی
government stock
سهام دولت
government expenditures
هزینههای دولت
state budget
بودجه دولت
government budget
بودجه دولت
forfeit to the state
ضبط دولت
government department
وزارتخانه دولت
enemy state
دولت دشمن
state
دولت استان
stating
دولت استان
states
دولت استان
cabinets
هیات دولت
chief of state
رئیس دولت
public officer
[American E]
کارمند دولت
state-
دولت استان
civil servant
[British E]
کارمند دولت
officer
کارمند دولت
official
کارمند دولت
government treasury
خزانه دولت
buffer state
دولت حایل
cabinet
هیات دولت
secret service money
اعتبار سری دولت
peculation
دستبرد در مال دولت
mandatory powers
اختیارات دولت قیم
plateform
اعلامیه سیاست دولت
colonial government
دولت یا حکومت مستعمراتی
federalist
طرفدار دولت فدرال
dependent state
دولت غیر مستقل
protected state
دولت تحت الحمایه
bounties
کمک اقتصادی دولت
subsidy
کمک بلاعوض دولت
non serverign acts
اعمال تصدی دولت
federalism
اصل دولت ائتلافی
secret service
دستگاه محرمانه دولت
office-holder
صاحب منصب دولت
civil servants
مستخدم یا کارمند دولت
land grant
زمین اعطایی دولت
vassal atate
دولت دست نشانده
cabinet
کابینه هیئت دولت
He rose against the regime.
بر ضد دولت قیام کرد
secret services
دستگاه محرمانه دولت
civil servant
مستخدم یا کارمند دولت
most favoured nation
دولت کامله الوداد
government transfer payments
پرداختهای انتقالی دولت
cabinets
کابینه هیئت دولت
federal authorities
قدرت دولت متحده
office-holders
صاحب منصب دولت
federal council
مجلس دولت متحده
welfare state
دولت بهبود بخش
interpellate
استیضاح کردن دولت
family allowances
کمک دولت به خانوارها
mafias
سازمان سری دولت ستیز
To accord recognition to a new government.
دولت جدیدی را برسمیت شناختن
mafia
سازمان سری دولت ستیز
hand-out
<idiom>
پاداش ،معمولا از طرف دولت
the sublime porte
باب عالی دولت عثمانی
porte
باب عالی دولت عثمانی
confedration of states
دولت جدیدی تشکیل نمیشود
export incentive
تشویق دولت در جهت صادرات
commissioner
مامور عالی رتبه دولت
commissioners
مامور عالی رتبه دولت
confiscation
مصادره و ضبط توسط دولت
subsidies
مکهای مالی دولت , سوبسید
federal constitution
قانون اساسی دولت متحده
subject to the british rule
تحت تسلط دولت انگلیس
guild socialism
اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
coat of arms
نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
hall mark
دولت روی سیمینه وزرینه میگذارن
quotas
کمیت تعیین شده توسط دولت
Utopia
دولت یا کشور کامل و ایده الی
monetization
پرداخت بدهی دولت از طریق انتشارپول
quota
کمیت تعیین شده توسط دولت
bank annuities
سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
residents
نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
bounties
تشویق صنایع و بازرگانی به وسیله دولت
resident
نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
coats of arms
نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
jacobin
عضو فرقه مذهبی مخالف دولت
Utopias
دولت یا کشور کامل و ایده الی
bank holiday
ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
purge
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
statism
تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
sovereign
دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
sovereigns
دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
White Paper
گزارش هیئت دولت نامه سفید
purged
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
government
فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
White Papers
گزارش هیئت دولت نامه سفید
price support
قیمت حمایت شده از طرف دولت
state midicine
سیستم پزشکی تحت نظارت دولت
purges
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
governments
فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
foreign military sales
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
state aid
کمک دولت به موسسات عام المنفعه وغیره
regie
اداره کردن مالیات مستقیم توسطخود دولت
residency
محل اقامت نماینده دولت استعمارگر در کشورمستعمره
conscription of wealth
مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
state to which one belongs
دولت متبوعه siege-neutralized-neutral-buffer
eminent domain
مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
subvention
اعانه نقدی دولت به بنگاه عام المنفعه
rescous
مقاومت در برابر قانون تمرد نسبت به مامورین دولت
Uncle Sam
لقب دولت ایالات متحده امریکا عمو سام
state attorney
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
functional finance
سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
state's attorney
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
active fiscal policy
منظوردخالت فعالانه دولت درارتباط با تغییر مالیاتها ومخارج
Solicitors General
مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
concert of europe
اتفاق دولت بزرگ اروپا نسبت به مسائل سیاسی
Solicitor General
مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
food stamp program
برنامه کمک مواد غذائی ازطرف دولت به نیازمندان
libertarian
طرفدارآزادی
[جدا از حکم دولت]
فردی
[فلسفه]
[سیاست]
price support
تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
smart money
غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
mandatory power
دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
interventionism
سیستم مداخله دولت درامور اقتصادی و عدم وجودازادی درتجارت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com