English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 146 (7 milliseconds)
English Persian
false start دویدن قبل ازصدای تپانچه
false starts دویدن قبل ازصدای تپانچه
Search result with all words
break حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
breaks حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
Other Matches
shell-shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
guns تپانچه
handgun تپانچه
gun تپانچه
pistol تپانچه
handguns تپانچه
pistols تپانچه
slapping تپانچه زدن
slap تپانچه زدن
pistols تپانچه درکردن
slapped تپانچه زدن
slaps تپانچه زدن
pistol تپانچه درکردن
humane killer تپانچه راحت کشی
pistoleer سرباز تپانچه دار
derringer تپانچه لوله کوتاه
gunfight جنگ با تفنگ یا تپانچه
pistol whip با تپانچه بر بدن کسی زدن
humane killer تپانچه ویژه برای بی زجرکشتن جانوران
guns اتش زدن تپانچه برای پایان مسابقه یا اغازمسابقات
gun اتش زدن تپانچه برای پایان مسابقه یا اغازمسابقات
petronel یکجور تپانچه بزرگ که سواره نظام شدههای 61و 71بکارمیبردند
double دویدن
doubled up دویدن
races دویدن
raced دویدن
race دویدن
runs دویدن
doubled دویدن
Running <adj.> دویدن
to run through دویدن
run دویدن
jogged اهسته دویدن
footrace مسابقه دویدن
cursorial مستعد دویدن
running with the ball با توپ دویدن
runout محوطه دویدن
re-ran دوباره دویدن
winder دویدن سریع
tracked مسابقه دویدن
tracks مسابقه دویدن
track مسابقه دویدن
trig تر وتمیز دویدن
outrun در دویدن جلوافتادن
outrunning در دویدن جلوافتادن
outruns در دویدن جلوافتادن
roil دنبال هم دویدن
jogs اهسته دویدن
jog اهسته دویدن
leaps جستن دویدن
jogging اهسته دویدن
run for it <idiom> به ضرب دویدن
on the go <idiom> مشغول دویدن
re-runs دوباره دویدن
re-running دوباره دویدن
to bolt با سرعت دویدن
scuttle بسرعت دویدن
scuttled بسرعت دویدن
leaped جستن دویدن
leap جستن دویدن
re-run دوباره دویدن
scuttling بسرعت دویدن
scuttles بسرعت دویدن
ground speed سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
rerun عمل دوباره دویدن
base running دویدن بسوی پایگاه
to start شروع کردن به دویدن
circuit clout یک امتیاز با دویدن به پایگاه
run way محوطه دویدن هواپیما
dinger دویدن به پایگاه اصلی
outkick تندتر از رقیب دویدن
he fell to the ground دویدن اغازکردبزمین افتاد
long wind طاقت زیاد دویدن
sprint با حداکثر سرعت دویدن
circles دویدن در مسیر منحنی
circling دویدن در مسیر منحنی
To interrupt someone. To butt in. تو حرف کسی دویدن
circle دویدن در مسیر منحنی
to break into a run شروع کردن به دویدن
jogs دویدن بصورت یورتمه
jogging دویدن بصورت یورتمه
jogged دویدن بصورت یورتمه
jog دویدن بصورت یورتمه
sprints با حداکثر سرعت دویدن
sprinted با حداکثر سرعت دویدن
circled دویدن در مسیر منحنی
road work دویدن جادهای در تمرین بوکس
roll out دویدن هواپیما روی باند
to run for the bus برای گرفتن اتوبوس دویدن
to run a race در مسابقه دویدن یاشرکت کردن
break-ins درمیان صحبت کسی دویدن
break-in درمیان صحبت کسی دویدن
break in درمیان صحبت کسی دویدن
ground game روش استفاده از مانور دویدن
arresting system runout محوطه دویدن سیستم مهارهواپیما
departure end انتهای محوطه دویدن هواپیما
to take a run-up با دویدن به مکان شروع نزدیک شدن
to overrun oneself از دویدن زیاد خود را خسته کردن
threshold نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
threshholds نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
thresholds نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
goes نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
buttonhook نوعی پاس با جلو دویدن وبرگشت ناگهانی
go نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
back up اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
quarterback sneak حمله بازیگر بالا با دویدن بجلو پس از گرفتن توپ
curled پاس با جلو دویدن و سپس تغییر مسیر دادن
even time دویدن 001 یارد معادل 5/19متر در01 ثانیه
curl پاس با جلو دویدن و سپس تغییر مسیر دادن
drag bunt ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه
curls پاس با جلو دویدن و سپس تغییر مسیر دادن
triple threat بازیگری که مهارت در دویدن و پاس دادن و ضربه پا دارد
back-up اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
rompy مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
rompish مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
to ran a person hard کسیرا ازپشت سردنبال کردن درست پشت سرکسی دویدن
to jink [colloquial] [British English] در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
run-up [start-up] نزدیکی به مکان شروع با دویدن [برای جهش یا پرتاب کردن] [ورزش]
slanted بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
slant بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
leg bye امتیاز با دویدن در نتیجه خوردن توپ به بدن توپزن ومنحرف شدن ان
slants بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
hangs قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
He is trying to run before he has learned do walk. <proverb> او مى خواهد قبل از آنکه راه رفتن را یاد بگیرد شروع به دویدن کند.
hang قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
square in پاس با دویدن دریافت کننده توپ به جلو و تغییر مسیر به کنار و به موازات خط تجمع
scrambles دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scramble دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambled دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
glides حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
approach end نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
stop and go پاس با دویدن گیرنده توپ به جلو و توقف کوتاه و دوباره به جلو برای پاس بلند
triple option بازی تهاجمی با3 اختیار دادن توپ به مدافع پرتاب بازیگرمیانی حفظ توپ و دویدن باان یا پاس دادن
foul فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouls فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foulest فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouler فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouled فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com