Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 37 (5 milliseconds)
English
Persian
barbacan
دو برج عمود
barbican
دو برج عمود
Search result with all words
perpendicular
عمود
nadir
پای عمود نافر خط ندیر
normal
عمود
staple
عمود چهارپایه تخت
stapled
عمود چهارپایه تخت
stapling
عمود چهارپایه تخت
vertically
بطور عمود
abeam
امتداد عمود برمحور طولی
abeam
یاتاقانهایی که تحت زاویه 09یا 072 درجه بطور عمود برمحور طولی رسانگر قرارگرفته اند
angle of incidence
زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
athwart
عمود به خط میتنی قایق
branch cutoff
دیواری است که معمولا درجهت عمود بر دیوار سپری ساخته میشود
cam ground piston
پیستونی که قطر ان در امتدادموازی با انگشتی کمتر ازقطر ان در امتداد عمود برانگشتی باشد
cross flow
دو سیال که بصورت عمود برهم جریان دارند و توسط ورقه نازکی از هم عایق شده اند
deflection of vertical
اختلاف زاویهای در هر نقطه بین راستای شاقولی وراستای عمود بر کره مرجع
gyro
برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
kelly
قطعهای از لوله حفاری که باعث میشود علاوه برحرکت دورانی مته در جهت عمود نیز حرکت نماید
neotral position
وضع بدن عمود بر سطح مسیر
normal shock wave
موج ضربهای عمود
normal vector
بردار عمود
orthogonal mesh reinforcement
شبکه ارماتور عمود برهم
perpendecular
عمود
pitch control
کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
plan range
در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
rotor incidence
زاویه بین سطوح عمود برمحور دوران و باد نسبی
t position
حالت یک اسکیت عمود براسکیت دیگر
tate
عمود
tate zuki
ضربه عمود مشت
velocity gradiant
میزان تغییر سرعت سیال درواحد مسافت عمود بر خط جریان
x cut crystal
کریستالی که عمود بر محورایکس و بموازات محور سوم بریده شده است
corn-rowing
[grinning]
راه راه شدن پرزها بخاطر رفت و شد زیاد روی فرش که پرزها بصورت شیارهای باریک در جهت عمود با ترافیک روی فرش قرار می گیرند
grinning
[cornrowing]
[راه راه شدن پرزها بخاطر رفت و شد زیاد روی فرش که پرزها بصورت شیارهای باریک در جهت عمود با ترافیک روی فرش قرار می گیرند.]
batardeau
[دیوار عمود بر روی گودال یا چاله]
cross-banded
[روکشی با تارهای عمود]
perpendicular
[to]
<adj.>
عمود
[بر]
Partial phrase not found.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com