Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English
Persian
Type cable
دو سیم پیچیده شده برای سیم تلفن
Other Matches
point of presence
شماره دستیابی تلفن برای تامین کننده سرویس که برای اتصال به اینترنت از طریق مودم به کار می رود
advanced
بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
complex
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complexes
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
advanced
برنامهای با الگوهای پیچیده برای کاربر با تجربه
primitive
برای تولید اشکال پیچیده تر در برنامه گرافیکی
DSP
مدار پیچیده مخصوص برای تغییر سیگنالهای دیجیتال
roller bandage
نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
buff stick
بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
primitive
تابع ابتدایی که برای تولید تابعهای پیچیده تر به کار می رود. 2-
swob
چوبی که برسران پنبه یا اسفنج پیچیده برای پاک کردن بکاربرن
Viewdata
سیستم محاورهای برای ارسال متن یا گرافیک ازپایگاه داده به ترمینال کاربر به وسیله خط وط تلفن . که باعث ایجاد امکاناتی برای بازیابی اطلاعات , تراکنش ها , تحصیلات , بازی ها و خلاقیت میشود
dips
خصوصیت استاندارد برای بستههای مداری پیچیده که ازدوردیف سوزنهای متصل در هر طرف استفاده میکند
dip
خصوصیت استاندارد برای بستههای مداری پیچیده که ازدوردیف سوزنهای متصل در هر طرف استفاده میکند
phones
مجموعه اعداد برای تلفن خاص
phone
مجموعه اعداد برای تلفن خاص
scheduled circuits
خط وط تلفن فقط برای ارتباط دادهای
phoning
مجموعه اعداد برای تلفن خاص
phoned
مجموعه اعداد برای تلفن خاص
DIL
مشخصه استاندارد برای بستههای مدار پیچیده که از دو ردیف موازی سوزنهای متصل در هر طرف تشکیل شده است
phoning
تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
phone
تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
phoned
تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
phones
تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
downward
توانایی سیستم کامپیوتر پیچیده برای کار با یک کامپیوتر ساده
phoned
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phoning
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phone
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phones
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
auto
توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
autos
توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
leases
کانال ارتباطی مثل خط تلفن که برای استفاده اجاره شده است
lease
کانال ارتباطی مثل خط تلفن که برای استفاده اجاره شده است
automatic
کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
automatics
کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
public
سرویس ارسال داده برای عموم . مثل سیستم تلفن اصلی در یک کشور
telephoning
استفاده از مودم برای ارسال داده دودویی به صورت سیگنال صوتی روی خط تلفن
telephoned
استفاده از مودم برای ارسال داده دودویی به صورت سیگنال صوتی روی خط تلفن
telephones
استفاده از مودم برای ارسال داده دودویی به صورت سیگنال صوتی روی خط تلفن
telephone
استفاده از مودم برای ارسال داده دودویی به صورت سیگنال صوتی روی خط تلفن
ani
سیستم تلفن که شماره تلفن شخصی که تماس گرفته را درج میکند
howlers
صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست
howler
صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست
cisc
مجموعه دستورات پیچیده کامپیوتری طرحی از CPU که مجموعه دستورات آن شامل تعدادی دستورات طولانی و پیچیده است که نوشتن برنامه را ساده تر ولی سرعت اجرا را کندتر میکند
languages
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
language
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
acoustic coupler
وسیله ای که به یک دستگاه تلفن وصل است و دادههای دوتایی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند تا در خط تلفن جریان پیدا کند
magneto exchange
مرکز تلفن خودکار با تلفن اندوکتوری
ATD
دستور استاندارد برای مودم های سازگار که در شماره گیری تلفن به کار می روند و توسط Hayes ایجاد شده اند
dial up
استفاده از یک شماره گیر یا دکمه فشاری تلفن برای ایجاد مکالمه تلفنی ایستگاه به ایستگاه
telephony
مجموعه استانداردها که نحوه کار کامپیوترها باسیستم تلفن را بیان میکند که باعث ایجاد پست الکترونیکی صوتی , پاسخ به تلفن و سرویس فکس میشود
private automatic branch exchange
یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
Thanks for calling back.
با تشکر برای تماس.
[به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
telephone booth
کیوسک تلفن کابین تلفن
telephone booths
کیوسک تلفن کابین تلفن
coupler
وسیلهای که به دستگاه تلفن وصل است و داده دودویی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند که روی یک خط تلفن قابل ارسال است
DNS
پایگاه داده توزیع شده در سیستم اینترنت که نام ها را با آدرس مط ابق میکند مثلاگ می توانید از نام www.PCP.CO.UK برای رسیدن وب سایت Peter Collin Publishing استفاده کنید و نیاز به به آدرس پیچیده شبکهای
xmodem
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
private
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
modem
وسیلهای که امکان ارسال داده از طریق خط تلفن با تبدیل کردن سیگنال دودویی از کامپیوتر به سیگنال آنالوگ صوتی ه قابل ارسال روی خط تلفن است فراهم می :ند
phoning
تلفن تلفن زدن
phone
تلفن تلفن زدن
phones
تلفن تلفن زدن
phoned
تلفن تلفن زدن
calling dial
صفحه شماره گیر تلفن صفحه نمره گیر تلفن
intricate
پیچیده
wrapped
پیچیده
complex
:پیچیده
crabby
پیچیده
tangled
پیچیده
tortile
پیچیده
perplexing
پیچیده
crimpy
پیچیده
sophisticate
پیچیده
crackly
پیچیده
involved
پیچیده
in a tangle
پیچیده
implex
پیچیده
obscurant
پیچیده
complexes
پیچیده
complexes
:پیچیده
jigsaw
پیچیده
jigsaws
پیچیده
complex
پیچیده
complicated
پیچیده
gordian
پیچیده
metaphsical
پیچیده
revolute
پیچیده
intorted
در هم پیچیده
muffled
پیچیده
abstruse
پیچیده
indirect
پیچیده
deep
<adj.>
پیچیده
verticillate
پیچیده
restiform
پیچیده
sigmoid
پیچیده
wreathy
پیچیده
telephone operation
طرز کار تلفن کار تلفن
complicate
پیچیده کردن
interlaced
بهم پیچیده
ravel
چیز در هم پیچیده
reels
نخ پیچیده بدورقرقره
roll
چیز پیچیده
perplexingly
بطور پیچیده
complicates
پیچیده کردن
complicating
پیچیده کردن
complexities
پیچیده شدن
complexity
پیچیده شدن
reeling
نخ پیچیده بدورقرقره
reel
نخ پیچیده بدورقرقره
involute
پیچیده شدن
rolls
چیز پیچیده
reeled
نخ پیچیده بدورقرقره
curly chip
براده پیچیده
recondite
عمیق پیچیده
ballast
فرمولهای پیچیده
intricately
بطور پیچیده
perplexed
مبهوت پیچیده
convoluted
بهم پیچیده
wounds
پیچیده شدن
convolute
بهم پیچیده
wounding
پیچیده شدن
wound
پیچیده شدن
complex multiplet
چندتایی پیچیده
complex system
سیستم پیچیده
twisted strata
لایههای پیچیده
complex system
سازگان پیچیده
writhen
درهم پیچیده
complicacy
کار پیچیده
rolled
چیز پیچیده
unintelligible
پیچیده غیر صریح
microcircuit
مدار مجتمع پیچیده
volute
طومار پیچیده طوماری
the matter is perplexed
مطلب پیچیده است
entangle
گیرانداختن پیچیده کردن
can of worms
<idiom>
مشکل پیچیده وسردرگم
convolve
بهم پیچیده شدن
complexly
بطور پیچیده یا مخلوط
sinistrorsal
چپ پیچ پیچیده از چپ براست
crump
پیچیده چین دار
sinistrorse
چپ پیچ پیچیده از چپ براست
twisted pair
جفت پیچیده شده
twisted pair cable
کابل زوج بهم پیچیده
simplest
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
plexiform
شبیه خزههای درهم پیچیده
plexus
چیزهای درهم پیچیده پیچیدگی
hassock
کلاله علف درهم پیچیده
cisc
کامپیوتر مجموعه دستورالعملهای پیچیده
It is an extremely complicated problem.
مسأله بسیار پیچیده ایست
complex instruction set computer
کامپیوتر مجموعه دستورالعملهای پیچیده
daedal
دارای هوش اختراع پیچیده
intricate design
نقش پیچیده، درهم و مشکل
hassocks
کلاله علف درهم پیچیده
simpler
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simple
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
diffusion
روش انتقال به سط وح زیرین مدار پیچیده
cmos
طراحی مدار پیچیده و روشهای ساخت
quad
سیم چهارلای بهم پیچیده عایق
quads
سیم چهارلای بهم پیچیده عایق
complementary metal oxide semiconductor
طرح مدار پیچیده و روش ساخت
The human brain is a complex organ .
مغز انسان عضو پیچیده یی است
baluster-side
[شکلی شبیه بالشتک پیچیده شده]
quadrangles
سیم چهار لای بهم پیچیده عایق
stop hit
ضد حمله شمشیربازضمن حرکات پیچیده حریف مهاجم
quadrangle
سیم چهار لای بهم پیچیده عایق
coordination
سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
coordinate
سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
angle-volute
[طومار پیچیده شده در گوشه سرستون یونی و کرنتی]
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
tessellate
کاهش شکل پیچیده به مجموعهای از اشکال ساده تر معمولاگ مثلث
shields
کابل با دو سیم مسی عایق که دورهم پیچیده شده اند
shield
کابل با دو سیم مسی عایق که دورهم پیچیده شده اند
shields
کابل با دو سیم مسی عایق که دور هم پیچیده شده اند
shield
کابل با دو سیم مسی عایق که دور هم پیچیده شده اند
ate
که میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را در مورد خطاها یا اشتباهها بررسی کند
mysticism
در عرصه سیاست به استفاده ازروشهای پیچیده و اسرارامیزدر تاسیسات سیاسی اطلاق میشود
rollpin
پینی متشکل از طومارهای فنرهای پیچیده فولادی که به عنوان محور لولا بکار میرود
VBA
زبان ماکرو پیچیده ساخت ماکروسافت با کمک ابزار برنامه سازی Visual Basic
Shockwave
سیستم سافت Maecromedia که به جستجو گر وب امکان نمایش جلوههای پیچیده چند رسانهای میدهد
Agricultural Order
سرستون
[سر ستون کرنتی با تومارهای پیچیده شده به شکل سر حیوانات یا آرایش برگ کنگره ای]
cybernation
کاربرد کامپیوترهای تزویج شده با ماشین الات خودکاربه منظور کنترل و انجام عملیات پیچیده
badminton
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
gate
تعداد دروازههای منط ق متصل بهم که در یک مدار مجتمع ایجاد شده تا یک تابع پیچیده را انجام دهد
gates
تعداد دروازههای منط ق متصل بهم که در یک مدار مجتمع ایجاد شده تا یک تابع پیچیده را انجام دهد
phoning
تلفن
operator
تلفن چی
service man
تلفن چی
telephone circuit
خط تلفن
telephone operator
تلفن چی
phone
تلفن
telephone line
خط تلفن
phoned
تلفن
operators
تلفن چی
telephone jack
جک تلفن
phones
تلفن
telephone code
کد تلفن
telephone
تلفن
telephoning
تلفن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com