English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
tweedledum and tweedledee دو فرد یا دو گروه خیلی مشابه
Other Matches
commodity groups گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
emulation رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
packs گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
directory روش اطمینان از اطلاعات مشابه و به روز فایلهای دو دایرکتوری مشابه در دو کامپیوتر
directories روش اطمینان از اطلاعات مشابه و به روز فایلهای دو دایرکتوری مشابه در دو کامپیوتر
beach group گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
she has a well poised head وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
go great guns <idiom> موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
paint oneself into a corner <idiom> گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
i am very keen on going there من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
microfilm فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
beach party گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
sottovoce صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
civil reserve air fleet گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
ponderous خیلی سنگین خیلی کودن
rattling خیلی تند خیلی خوب
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
task force گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task forces گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
countervailing power قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
kaldor criterion ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
amphibious task group گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
landing group گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
stable گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
horde گروه بیشمار گروه
hordes گروه بیشمار گروه
emergency خیلی خیلی فوری
emergencies خیلی خیلی فوری
jim dandy ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
battery of tests گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
similar <adj.> مشابه
related <adj.> مشابه
akin <adj.> مشابه
homogeneous مشابه
alike <adj.> مشابه
corresponding مشابه
allo مشابه
semblable مشابه
similar مشابه
resembling <adj.> مشابه
quasi مشابه
elementary مشابه
like <adj.> مشابه
lossy compression مشابه 6-23
analogous مشابه
in kind <idiom> به طریقی مشابه
EXNOR مشابه 3826
gap مشابه 4490
equal مشابه بودن
kips مشابه 5677
Arabic شکل مشابه ...
interchanging مشابه 5359
equivalents برابر مشابه
HMA مشابه 4812
breakdowns مشابه 1352
breakdown مشابه 1352
in the same boat <idiom> درشراطی مشابه
epileptoid مشابه صرع
IRTF مشابه 55423
equals مشابه بودن
manipulation مشابه 6208
interchanges مشابه 5359
equaling مشابه بودن
registers مشابه 8481
synthesize مشابه 9821
assonant مشابه یا متجانس
recoveries مشابه 8398
peripheral مشابه 7489
rounding مشابه 8762
synthesized مشابه 9821
GUI مشابه 4601
IBM مشابه 4963
IBM مشابه 4962
bridging مشابه 1361
synthesizing مشابه 9821
registering مشابه 8481
register مشابه 8481
synthesising مشابه 9821
design مشابه 2979
uncommitted logic array مشابه 10328
designs مشابه 2979
directly مشابه 3162
SVGA مشابه 9737
equaled مشابه بودن
equalled مشابه بودن
equalling مشابه بودن
decoding مشابه 2860
recovery مشابه 8398
synthesised مشابه 9821
synthesises مشابه 9821
synthesizes مشابه 9821
field مشابه 4036
incorrectly مشابه 5078
prints مشابه 7861
electronic مشابه 3510
printed مشابه 7861
storage مشابه 9641
multi scan monitor مشابه 6632
print مشابه 7861
organizing مشابه 7186
syntax مشابه 9817
organizes مشابه 7186
organize مشابه 7186
organising مشابه 7186
user مشابه 10322
organises مشابه 7186
correspound مشابه بودن
ultra- مشابه 10327
congener مشابه متجانس
fielded مشابه 4036
fields مشابه 4036
quantize مشابه 8181
users مشابه 10322
round مشابه 8759
roundest مشابه 8759
domain مشابه 3286
domains مشابه 3286
reconfigure مشابه 8375
pim مشابه 7515
window مشابه 10682
parity price قیمت مشابه
product group کالاهی مشابه
exclusive مشابه 3824
slew مشابه 9308
decryption مشابه 2871
MHS مشابه 6444
look-alike برنامه مشابه
inductions مشابه 5128
look alike برنامه مشابه
gaps مشابه 4490
EMI مشابه 3541
multifunctional مشابه 6716
similarly بطور مشابه
status مشابه 9596
encryption مشابه 3631
carrier مشابه 1595
identical دقیقا مشابه
carriers مشابه 1595
look-alikes برنامه مشابه
induction مشابه 5128
launching مشابه 5747
bracket مشابه 1329
word مشابه 10721
worded مشابه 10721
MByte مشابه 6304
interchanged مشابه 5359
scale مشابه 8865
interchange مشابه 5359
least significant digit مشابه 5781
launch مشابه 5747
launched مشابه 5747
epileptiform مشابه صرع
equivalent برابر مشابه
launches مشابه 5747
cal مشابه 1502
Join the club! من هم درشرایطی مشابه هستم !
tonemic دارای تلفظ مشابه
etx توجه مشابه EOT
lark چکاوک وگونههای مشابه ان
to correspond to مانند [مشابه] بودن
dissimilarly بطور غیر مشابه
quasi- مشابه یا تقریباگ همان
banks مجموعهای از وسایل مشابه
larks چکاوک وگونههای مشابه ان
homochromatic دارای رنگهای مشابه
hand out <idiom> از چیزهایی مشابه به هم دادن
in keeping with <idiom> مشابه ،موافقت کردن
bank مجموعهای از وسایل مشابه
acceptable alter nate product فراورده مشابه قابل قبول
relationships نحوه اتصال دو چیز مشابه
rookeries زادگاه زاغ ها و پرندگان مشابه
storage pool گروهی از دستگاههای ذخیره مشابه
cartels اتحادیه صاحبان صنایع مشابه
cartel اتحادیه صاحبان صنایع مشابه
We're all in the same boat. ما همه در یک موقعیت مشابه هستیم.
equate مشابه بودن یامشابه ساختن
equated مشابه بودن یامشابه ساختن
rookery زادگاه زاغ ها و پرندگان مشابه
heterologous غیر مشابه بدون نسبت
isotropic دارای خواص فیزیکی مشابه
block storing کنار هم چیدن کانتینرهای مشابه
pulse مجموعه متمادی پالسهای مشابه
pulsed مجموعه متمادی پالسهای مشابه
relationship نحوه اتصال دو چیز مشابه
equates مشابه بودن یامشابه ساختن
Birds of a feather flock together . <proverb> پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند .
equivalents همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
homogamy وجود گلبرگهای مشابه ومتجانس در گیاه
contour template مشابه سازی یک شکل دو یاسه بعدی
basic type double tier formwork قالب بندی بالارونده با تختههای مشابه
equivalent همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
in a rut <idiom> همیشه کار مشابه انجام دادن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com