English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
olivet دکمه هسته خرمایی
olivette دکمه هسته خرمایی
Other Matches
nucleole جسمی که در درون هسته یاخته ها یافت میشود هسته هسته
single-breasted دارای دکمه در یک طرف کت کت دو یا سه دکمه
single breasted دارای دکمه در یک طرف کت کت دو یا سه دکمه
russet خرمایی
brown خرمایی
browned خرمایی
browner خرمایی
brownest خرمایی
browning خرمایی
browns خرمایی
airedale نوعی سگ خرمایی
chestnut اسب خرمایی
chestnuts اسب خرمایی
embrown خرمایی کردن
karyology هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
shield هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
shields هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
nuclide کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
ruffous بور خرمایی مایل بقرمز
rufous بور خرمایی مایل بقرمز
closed cycle reactor system در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
nucleon اجزای داخل هسته اتمی هستک هسته اتمی
parcel paper یکجور کاغذ خرمایی رنگ ومخکم که برای پیچیدن بستههای پستی بکارمیرود
nuclear magnetic resonance تشدید مغناطیس هسته رزونانس مغناطیس هسته
magnetic nuclear resonance تشدید مغناطیسی هسته رزونانس مغناطیسی هسته
maroon شاه بلوط اروپایی رنگ خرمایی مایل بقرمز درجزیره دورافتاده یاجاهای مشابهی رها شدن یا گیر افتادن
knob دکمه
tuberculum دکمه
buttons دکمه
tubercle دکمه
buttoned دکمه
button دکمه
tubers دکمه
tuber دکمه
bottle flower گل دکمه
gemma دکمه
button hole جا دکمه
shutter release button دکمه
shooting adjustment keys دکمه
knop دکمه
stop knob دکمه
reset button دکمه
botton دکمه
knobs دکمه
buttoning دکمه
Buttonhole کتی که در دو طرف دکمه دارد
unbuttoned گشودن دکمه
unbuttoning گشودن دکمه
gemmiparous دکمه اور
alarm push دکمه اژیر
flue stop دکمه ارگ
radio button دکمه رادیو
sleeve link دکمه زنجیری
unbuttons گشودن دکمه
snap fastener دکمه قابلمه
knobbed دکمه دار
buttonhook دکمه انداز
buttonholed سوراخ دکمه
snap fastener دکمه فشاری
gemmule دکمه گیاهک
push button دکمه فشاری
cuffs دکمه سردست
mouse button دکمه ماوس
buttonhole سوراخ دکمه
cuffing دکمه سردست
cuffed دکمه سردست
cuff دکمه سردست
double breasted کت چهار دکمه
buttonholes سوراخ دکمه
buttonhook قلاب دکمه
unbutton گشودن دکمه
buttonholing سوراخ دکمه
buttonhook سگک دکمه
button هرچیزی شبیه دکمه
beater ejector دکمه تعویض سر همزن
coarse adjustment knob دکمه تنظیم زیرین
buttoning هرچیزی شبیه دکمه
stud دکمه سردست دسته
buttoned هرچیزی شبیه دکمه
canopy release knob دکمه برقراری سایبان
viewfinder adjustment keys دکمه یابنده هدف
push botton دکمه زنگ اخبار
door stop دکمه کله قندی
fine adjustment knob دکمه تنظیم دقیق
film advance mode دکمه رد کردن فیلم
condenser adjustment knob دکمه تنظیم تراکم
eyes دکمه یا گره سیب زمینی
eye دکمه یا گره سیب زمینی
double breasted کتی که در دو طرف دکمه دارد
boutonniere بریدگی یاشکاف جای دکمه
eying دکمه یا گره سیب زمینی
tuberculous دارای برامدگی یا دکمه مسلول
cornet a pistons یکجورسازشیپوری که چندین دکمه دارد
exposure adjustment knob دکمه نمایش تعداد فیلم
farcy bud دکمه یابرامدگی درناخوشی سراجه
eyeing دکمه یا گره سیب زمینی
farcy button دکمه یابرامدگی درناخوشی سراجه
seat back adjustment knob دکمه تنظیم پشتی صندلی
shell jacket بالاتنه کوتاه دکمه دار نظامی
righted دکمه سمت راست از Mouse با دو یا سه کلید
boutonniere گلی که درسوراخ دکمه کت زده میشود
etui جعبهء کوچک زینتی سوزن نخ و دکمه
right دکمه سمت راست از Mouse با دو یا سه کلید
righting دکمه سمت راست از Mouse با دو یا سه کلید
double click احضار یک فرمان توسط دکمه دستگاه OUSE
reefing jacket یکجور نیمتنه چسبان که از دوطرف دکمه میخورد
programmable function keyboard صفحه کلید دکمه یی برای سیستمهای گرافیکی
pelican crossing دکمه ای که با زدن آن عبور و مرور قطع میشود
pushbutton آنچه با فشار دادن یک دکمه کار کند
to hit the wrong key [on the PC/phone/calculator] اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
to make a typo [American E] اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
to make a typing error [mistake] اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
clicked تلنگر زدن فرایند فشار دکمه دستگاه OUSE
clicks تلنگر زدن فرایند فشار دکمه دستگاه OUSE
O.K. دکمه OK که برای شروع یا تایید یک عمل به کار می رود
click تلنگر زدن فرایند فشار دکمه دستگاه OUSE
clicking فشار دادن دکمه بالای دستگاه ماوس paste and cut
Programs menu زیر منوییکه از دکمه Start در ویندوز قابل دستیابی است
double ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
doubled ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
doubled up ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
to press the button دکمه را فشار دادن در راه انداختن چیزی یا کاری پیش قدم شدن
necleus هسته
atoms هسته
center web هسته
air core بی هسته
nuclel هسته ها
magnet core هسته
atom هسته
nuclei هسته
core هسته
nucleus هسته
membranes هسته
cores هسته
kernels هسته
membrane هسته
seedless بی هسته
kernel هسته
stones هسته
stone هسته
stoning هسته
macronucleus هسته بزرگتر
magnet core هسته مغناطیسی
impervious core هسته ناتراوا
magnet core هسته اهنربا
homonuclear جور هسته
hollow core هسته مجوف
impervious core هسته نفوذناپذیر
laminated core هسته متورق
nuclear power plant نیروگاه هسته ای
atomic power station [plant] نیروگاه هسته ای
induction cup هسته القائی
syncytium سلول چند هسته ایی
iron core هسته اهن
nuclear power station نیروگاه هسته ای
inside diameter قطر هسته
luminescent center هسته لومینسانس
magnet yoke هسته اهنربا
solenoid core هسته سولنئید
pulvinar هسته بالشتک
red nucleus هسته قرمز
stoned هسته درآورده
secure kernel هسته امن
headwords واژههای هسته
headword واژههای هسته
watertight core هسته اب بندی
unstable nucleus هسته ناپایدار
uncleation هسته زایی
transformer core هسته ترانسفورماتور
nutlet هسته کوچک
nucleophile هسته دوست
mesoplast هسته یاخته
micronucleus خرد هسته
nucellus هسته تخم چه
nuclear charge بار هسته
nuclear electron الکترون هسته
nuclear magneton مگنتون هسته
nuclear radius شعاع هسته
nuclear size اندازه هسته
nucleate دارای هسته
nucleonics هسته شناسی
stable nucleus هسته پایدار
caudate nucleus هسته دمی
core loss اتلاف هسته
core nail سوزن هسته
core of the earth هسته زمین
core oven کوره هسته
core pin خار هسته
kernels هسته اصلی
kernel هسته اصلی
cores هسته یا دیوارهستهای
core iron اهن هسته
aciniform هسته دار
core gap چاک هسته
binucleated دارای دو هسته
binucleate دارای دو هسته
binuclear دارای دو هسته
coil core هسته بوبین
atomic nucleus هسته اتم
armature core هسته ارمیچر
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com