Total search result: 201 (7 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
video digitizer |
دیجیتالی کننده تصویری |
|
|
Other Matches |
|
digitizer |
دیجیتالی کننده |
digitizing tablet |
لوح دیجیتالی کننده |
graphics digitizer |
دیجیتالی کننده گرافیکی |
koalapad |
صفحه دیجیتالی کننده ارزان برای ریزکامپیوترها |
video amplifier |
تقویت کننده تصویری |
blow-up |
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر |
blow up |
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر |
blow-ups |
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر |
digital |
دیجیتالی |
digitizing |
دیجیتالی نمودن |
digital control |
کنترل دیجیتالی |
digitize |
دیجیتالی کردن |
digital repeater |
تکرارکننده دیجیتالی |
digital data |
داده دیجیتالی |
digital plotter |
رسام دیجیتالی |
digital transmission |
انتقال دیجیتالی |
digital speech |
گفتار دیجیتالی |
digital communications |
ارتباطات دیجیتالی |
digital signal |
سیگنال دیجیتالی |
digital recording |
ضبط دیجیتالی |
digital computer |
کامپیوتر دیجیتالی |
analog |
از حالت آنالوگ به کد دیجیتالی |
digital signal processing |
پردازش دیجیتالی سیگنال |
digital data transmission |
ارسال دیجیتالی داده |
images |
ناحیهای در حافظه که تصاویر دیجیتالی ذخیره شده اند |
image |
ناحیهای در حافظه که تصاویر دیجیتالی ذخیره شده اند |
leveled |
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند |
levels |
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند |
levelled |
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند |
level |
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند |
plotter |
اسامی که مختصات را دریافت میکند تا به صورت دیجیتالی رسم کند |
plotters |
اسامی که مختصات را دریافت میکند تا به صورت دیجیتالی رسم کند |
nrz |
یکی از چند روش کدگذاری اطلاعات دیجیتالی روی نوارمغناطیسی |
pictograph |
خط تصویری |
figurative |
تصویری |
video |
تصویری |
videoed |
تصویری |
videoing |
تصویری |
videos |
تصویری |
projective |
تصویری |
picture writing |
خط تصویری |
pictorial |
تصویری |
hard clip area |
حدودی که خارج از ان خطوط نمیتوانند روی یک رسام دیجیتالی رسم شوند |
icon |
نماد تصویری |
video terminal |
ترمینال تصویری |
facsimiles |
پست تصویری |
visual page |
صفحه تصویری |
hieroglyph |
حروف تصویری |
facsimile |
پست تصویری |
ikons |
نماد تصویری |
an abstract term |
تعبیر تصویری |
picture processing |
پردازش تصویری |
picture graph |
نمودار تصویری |
video terminal |
پایانه تصویری |
video ram |
RA بصری یا تصویری |
video monitor |
مانیتور تصویری |
pictorial tests |
ازمونهای تصویری |
pictograph |
نمودار تصویری |
visual scanner |
پیماینده تصویری |
non figurative |
غیر تصویری |
projection formula |
فرمول تصویری |
icons |
نماد تصویری |
videotext |
متن تصویری |
image sinusoidally |
تابیدگی تصویری |
hieroglyphs |
حروف تصویری |
video game machine |
ماشین بازی تصویری |
object oriented |
تصویری که از بردارهای تعریف |
pictograph |
نشان یا علائم تصویری |
self-portrait |
تصویری که نقاش از خودبکشد |
self portrait |
تصویری که نقاش از خودبکشد |
pictorial |
وسایل تصویری یا تصویرنهایی |
self-portraits |
تصویری که نقاش از خودبکشد |
pixel |
نقطه عنصر تصویری |
faxed |
نمابرد پست تصویری |
video display unit |
واحد نمایش تصویری |
fax |
نمابرد پست تصویری |
faxes |
نمابرد پست تصویری |
block diagram |
نمایش تصویری سیستمها |
faxing |
نمابرد پست تصویری |
video display terminal |
ترمینال نمایش تصویری |
fax |
غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو |
VRAM |
حافظه سریع با دستیابی تصادفی برای ذخیره تصاویر تولید شده در کامپیوتر یا دیجیتالی |
faxing |
غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو |
ecom |
Oriented ElectronicComputer فرایند ارسال ودریافت پیامها به صورت دیجیتالی در تسهیلات مخابراتی ail |
faxes |
غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو |
lasers |
روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور |
faxed |
غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو |
laser |
روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور |
framebuffer |
یک قطعه مخصوص و مشخص از حافظه دیجیتالی که برای ذخیره یک تصویر کامپیوتری بکار می رود |
blip |
تصویری بر روی صفحه رادار |
reproduction [of a recording] [audio, video] |
پخش [ضبط صوتی یا تصویری] |
blips |
تصویری بر روی صفحه رادار |
picture frustration test |
ازمون ناکامی سنج تصویری |
blur |
تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند |
prestel |
سرویس متن تجاری تصویری در انگلستان |
blurring |
تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند |
blurred |
تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند |
symbol |
نشانه یا تصویری که معرف چیزی است |
halftone |
عکس یا تصویری که حالتهای مختلف دارد |
blurs |
تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند |
halftones |
عکس یا تصویری که حالتهای مختلف دارد |
scanners |
وسیله ورودی که متن یا رسم یا عکس را به حالت دیجیتالی قابل خواندن توسط ماشین تبدیل میکند |
grabber |
مدار دیجیتالی سریع که یک تصویر تلویزیونی را در حافظه نگه می دارد تا بعدا توسط کامپیوتر پردازش شود |
Babbage |
nelrhC Babbage مخترع انگلیسی اولین ماشین حساب خودکار و قالب اصلی کامپیوترهای دیجیتالی امروز |
scanner |
وسیله ورودی که متن یا رسم یا عکس را به حالت دیجیتالی قابل خواندن توسط ماشین تبدیل میکند |
camera lucida |
دستگاهی که تصویری رابزرگ کرده و منعکس می سازد |
phototypesetter |
حروف چینی نوری حروفچین تصویری تصویرپرداز |
Videotex |
تحویل اطلاعات خانگی الکترونیکی متن تصویری |
corrector |
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده |
Doom |
[نمایش تصویری از آخرین قضاوت عیسی مسیح در کلیسا] |
d. of macabre |
تصویری که دسته مردن راازپست و بلند نشان میدهد |
d. of death |
تصویری که دسته مردم راازپست وبلند نشان میدهد |
gouache |
عکس و تصویری که با رنگ کاری فوق بدست اید |
DCC |
نور مغناطیسی در یک جعبه فشرده که برای ذخیره سازی دادههای کامپیوتری یا سیگنالهای صوتی به صورت دیجیتالی به کار می رود |
wraparound |
حرکت نشانه گر در صفحه تصویری کامپیوتر از انتهای یک خط یا شروع خط بعد |
desktop |
الگو یا تصویری که در پشت صفحه ویندوز نمایش دده میشود |
blast through alphanumerics |
حروفی که در یک ترمینال تصویری در حالت گرافیکی قابل نمایش اند |
analytical engine |
ماشین محاسب مکانیکی که توسط Babbage Charles ایجاد شد که اصول اولیه کامپیوترهای دیجیتالی چند منظوره ابتدایی را پیاده کرد |
ADPCM |
استاندارد CCITT برای تبدیل سیگنال صوتی یا آنالوگ به سیگنال فشرده دیجیتالی |
bit mapped screen |
pixel یک صفحه نمایش که در ان هر سلول تصویری میتوانددر ارتباط با مکانی از حافظه |
telesoftware |
نرم افزاری که سرویس را از داده تصویری یا متن راه دور می گیرد |
eighty column screen |
صفحه تصویری که میتواند هشت حرف را به صورت افق نمایش دهد |
digital read out |
نمایش داده ها توسط الات دقیق بصورت دیجیتالی و نه توسط حرکت عقربه روی صفحه مدرج |
bitmap |
تصویری که پیکسل ها با عوض کردن مقدار بیت ذخیره شده تغییر میکند |
yoke |
قسمتی از سیستم انحراف پرتوالکترونی که برای ادرس دهی یک نمایش تصویری بکار می رود |
acrade game |
نوعی بازی تصویری کامپیوتری که توسط ماشین هایی با سکه پول کار می کنند |
DV I |
سیستمی که نحوه فشرده سازی و نمایش سیگنالهای صوتی و تصویری روی کامپیوتر را نشان میدهد |
Sound Recorder |
امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد |
composite video |
واحد نمایش ویدیویی که یک سیگنال تصویری مرکب را می پذیرد و چندین رنگ یا سایه خاکستری ایجاد میکند |
holographic image |
[ذخیره داده به صورت تصویری که بعدا توسط بانکی از خانه های نوری و لیزر خوانده میشود.] |
stair stepping |
روشی که در نمایشهای تصویری برای نمایش خط رسم شده در زاویهای به غیر از 54 درجه افقی یاعمودی بکار می رود |
edp |
پردازش داده در سطحی گسترده توسط کامپیوترهای دیجیتالی الکترونیکی پردازش داده به صورت الکتریکی |
ion deposition |
فناوری چاپ که از نوک چاپی استفاده میکند که نشانه هایی می کشد تا تصویری ایجاد شود که toner را جذب کند |
pan |
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2- |
storage |
TRC مخصوص برای گرافیک کامپیوتری . تصویری را روی صفحه برمی گرداند بدون نیاز به عملیات تنظیم مجدد |
check plot |
یک ترسیم قلمی که به طورخودکار توسط سیستم CADقبل از ایجاد خروجی نهایی برای اصلاح و ویرایش تصویری تولید شود |
pan- |
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2- |
pans |
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2- |
texture mapping |
1-جلوههای ویژه گرافیک کامپیوتری با استفاده از الگوریتم هایی برای تولید تصویری که مانند سطح چیزی به نظر می آید. |
base band |
1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس |
baseband |
1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس |
monitored |
واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک |
monitors |
واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک |
monitor |
واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک |
wetzel |
عنصر تصویری که به تصویرروی ترمینال نمایش اضافه شده و دقت نمایش را بهبودمی بخشد |
documenting |
نرم افزاری که به کاربر امکان بدست آوردن و ذخیره متن چاپ شده به صورت دیجیتالی میدهد و معمولاگ همراه با اسکنر و رسانه با فرفیت ذخیره سازی بالا مثل ROM-CD قابل ضبط می آید |
documented |
نرم افزاری که به کاربر امکان بدست آوردن و ذخیره متن چاپ شده به صورت دیجیتالی میدهد و معمولاگ همراه با اسکنر و رسانه با فرفیت ذخیره سازی بالا مثل ROM-CD قابل ضبط می آید |
document |
نرم افزاری که به کاربر امکان بدست آوردن و ذخیره متن چاپ شده به صورت دیجیتالی میدهد و معمولاگ همراه با اسکنر و رسانه با فرفیت ذخیره سازی بالا مثل ROM-CD قابل ضبط می آید |
altitude/height hold |
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما |
digitize |
تصویری که برای تولید سیگنال آنالوگی که بعد به دیجیتال تبدیل میشود و روی کامپیوتر ذخیره شود یا نمایش داده شود |
marshaller |
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان |
propounder |
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی |
inhibitor |
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال |
dim |
نرم افزاری که به کاربر اجازه میدهد متن چاپ شده را به صورت دیجیتالی ذخیره کند این کار توسط اسکنر و رسانه ذخیره سازی با حجم بالا مثل CDROM قابل ضبط انجام میشود |
dimmed |
نرم افزاری که به کاربر اجازه میدهد متن چاپ شده را به صورت دیجیتالی ذخیره کند این کار توسط اسکنر و رسانه ذخیره سازی با حجم بالا مثل CDROM قابل ضبط انجام میشود |
dims |
نرم افزاری که به کاربر اجازه میدهد متن چاپ شده را به صورت دیجیتالی ذخیره کند این کار توسط اسکنر و رسانه ذخیره سازی با حجم بالا مثل CDROM قابل ضبط انجام میشود |
quick disconnect coupling |
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده |
primer |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
primers |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
sensor |
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده |
homogeneous computer network |
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند |
figural rug [pictorial] |
فرش تصویری [در این نوع بافت چهره انسان و یا مناظر قسمت اصلی فرش را تشکیل داده و معمولا در ابعاد کوچک بافته می شود.] |
refresh |
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است |
refreshed |
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است |
ikon |
نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع |
refreshes |
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است |
vasomotor |
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها |
interceptor |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
interceptors |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
makgi boowi |
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو |
changer |
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری |
steam fitter |
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار |
detonator |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
detonators |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
distractive |
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر |
del credere |
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها |
search jammer |
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت |
electronic |
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند |
composite video |
سیگنال تصویری که سیگنال تک رنگ و رنگی را در یک سیگنال ترکیب میکند |
claqueur |
تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده |
expostulator |
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش |
prepossessing |
مجذوب کننده جلب توجه کننده |
sprining charge |
خرج چال کننده یا گود کننده |
suppressive |
خنثی کننده اتش سرکوب کننده |
padding |
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها |
communications stallite corporation |
یک شرکت تحت مالکیت خصوصی است که امتیاز ان توسط کنگره ایالات متحده امریکا به منظور مخابره سیگنالهای صوتی وتلویزیونی و تصویری ماهواره صادر شده است |
video disk |
دیسک بصری دیسک تصویری |
blackest |
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد |
blacker |
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد |
blacked |
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد |
blacks |
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد |
black |
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد |
digital computer |
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی |
astigmatizer |
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب |
stop order |
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده |
modifiers |
اصلاح کننده تعدیل کننده |
hangers |
اویزان کننده معلق کننده |
divider |
جدا کننده تقسیم کننده |
acknowledger |
تصدیق کننده قبول کننده |
striking force |
نیروی تک کننده یا کمین کننده |