Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
flank observation
دیدبانی جانبی دیدبانی از دیدگاه جانبی
Other Matches
bilateral spotting
دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
spot
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spots
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
scans
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scan
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scanned
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
expansion interface
حافظه جانبی وسایر دستگاههای جانبی رابه یک کامپیوتر اصلی اضافه کند
sidelap
بالههای جانبی هواپیما پوشش جانبی عکسها رویهم
bells and whistles
خصوصیات جانبی و پیشرفته یک برنامه کاربردی یا وسیله جانبی
night vision
دیدبانی در شب دید شبانه دیدبانی شبانه
peripheral
مداری که امکان کار کامپیوتر با رسانه جانبی با کمک پورتهای سریال و موازی و سایر سیگنالهای تصدیق لازم برای واسط شدن بین وسیله جانبی
channel
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
communication
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
side effect
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
wait condition
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
wait state
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
power down
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
by-effect
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
adverse reaction
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
secondary effect
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
spillover effect
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
fall-out
[side effect]
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
byeffect
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
external
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
externals
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
side spray
بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
espial
دیدبانی
observations
دیدبانی
observation
دیدبانی
watch tower
برج دیدبانی
aerial observation
دیدبانی هوایی
beacons
برج دیدبانی
loopholes
سوراخ دیدبانی
loophole
سوراخ دیدبانی
visual observation
دیدبانی بصری
report
گزارش دیدبانی
beacon
برج دیدبانی
bilateral observation
دیدبانی مضاعف
reports
گزارش دیدبانی
flank observation
دیدبانی جناحی
observation
دیدبانی اتش
observations
دیدبانی اتش
neglects
دیدبانی نکنید
ground observation
دیدبانی زمینی
reported
گزارش دیدبانی
direct observation
دیدبانی مستقیم
bilateral observation
دیدبانی دوجانبه
air observation
دیدبانی هوایی
o o line
خط دیدبانی سپاه
observation post
پست دیدبانی
observation sector
قطاع دیدبانی
radar quardship
دیدبانی بارادار
neglect
دیدبانی نکنید
neglected
دیدبانی نکنید
neglecting
دیدبانی نکنید
visual observation
دیدبانی با چشم
o o line
خط تقسیم دیدبانی
army of observation
عده دیدبانی
observing
دیدبانی کردن
observing sector
منطقه دیدبانی
observes
دیدبانی کردن
observed
دیدبانی کردن
watchtowers
برج دیدبانی
watchtower
برج دیدبانی
observe
دیدبانی کردن
observing sector
قطاع دیدبانی
loop-hole
سوراخ دیدبانی
astronomic observation
دیدبانی نجومی
observed fire
تیر دیدبانی شده
optical
مربوط به دیدبانی بصری
radar beacon
برج دیدبانی رادار
pilothouse
اطاق دیدبانی کشتی
ground observation
دیدبانی ازروی زمین
infrared viewer
دوربین دیدبانی شبانه
scope
وسیله دیدبانی یا بینایی
tog method
روش دیدبانی محوری
surveillance
دیدبانی و مراقبت از منطقه
terrain spotting
دیدبانی کردن زمین
apex angle
زاویه راسی دیدبانی
astronomic station
ایستگاه دیدبانی نجومی
snooper scope
دوربین تعقیب و دیدبانی
visibility range
شعاع عمل دیدبانی یا دید
weather observation
مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
tog method
روش دیدبانی در خط توپ هدف
air spot
تنظیم تیربا دیدبانی هوایی
observed chart
طرح تیر دیدبانی شده
spotting
دیدبانی کردن دید زدن
folded optics
وسیله عکاسی یا دیدبانی تاشونده
snooper
هواپیمایی که در حال تعقیب یا دیدبانی است
air spot
تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
spotting
تنظیم تیر و دیدبانی اتش درتوپخانه دریایی
neglecting
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglects
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglect
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
pibal
دیدبانی بصری بالن هواسنجی برای تعیین سمت باد
spotting line
خط دیدبانی توپخانه دریایی یازمینی خط تنظیم تیر ودیدبانی اتش
neglected
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
intermediate area
منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
seen fire
اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
spotting charge
خرج مشقی برای تصحیحات دیدبانی خرج مخصوص تنظیم تیر
sniper scope
دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
pibal
تعیین جهت وزش باد به طریقه بصری دیدبانی بصری
crested
دیدبانی غیر ممکن غیر قابل دید به وسیله مانع
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
interocular distance
فاصله بین عدسیهای یک وسیله دیدبانی یا بین دوچشم
area search
کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
spillover effect
اثر جانبی
secondary effect
اثر جانبی
fall-out
[side effect]
اثر جانبی
lateral
جانبی
accessory
جانبی
byeffect
اثر جانبی
by-effect
اثر جانبی
adverse reaction
اثر جانبی
contour line
خط جانبی
sidelong
جانبی
bilateral
دو جانبی
laterad
جانبی
lateral inversion
معکوس جانبی
ancillary equipment
تجهیزات جانبی
flank speed
سرعت جانبی
auxiliary equipment
تجهیزات جانبی
i/o
وسیله جانبی
ancillary equipment
وسیله جانبی
laterality
برتری جانبی
lateral load
بار جانبی
cross wind
باد جانبی
end gable
نمای جانبی
device
وسیله جانبی
accessory
وسیله جانبی
lateral shifts
تغییرات جانبی
dorsolateral
پشتی و جانبی
side effect
اثر جانبی
lateral fissure
شیار جانبی
side-effects
اثر جانبی
aisles
جانبی صحن
devices
وسیله جانبی
lateral control
کنترل جانبی
side-effect
نتیجه جانبی
side-effects
نتیجه جانبی
aisle
جانبی صحن
lateral dispersion
پراکندگی جانبی
lateral buckling
کمانکش جانبی
side-effect
اثر جانبی
side effect
نتیجه جانبی
lateral dominance
برتری جانبی
input/output
وسیله جانبی
lateral shifts
حرکت جانبی
ventrolateral
بطنی و جانبی
side view
نمای جانبی
side reaction
واکنش جانبی
unit
وسیله جانبی
units
وسیله جانبی
by-effect
نتیجه جانبی
byeffect
نتیجه جانبی
fall-out
[side effect]
نتیجه جانبی
secondary effect
نتیجه جانبی
spillover effect
نتیجه جانبی
side friction
اصطکاک جانبی
sideband
باندهای جانبی
wing wall
دیواره جانبی
spillover effects
آثار جانبی
trilaterality
حالت سه جانبی
sideways sum
مجموع جانبی
peripheral
دستگاه جانبی
sidelooking airborne radar
رادار جانبی
byeffect
عوارض جانبی
side circuit
مدار جانبی
side chain
زنجیر جانبی
adverse reactions
آثار جانبی
oblique fire
اتش جانبی
by-effects
آثار جانبی
byeffects
آثار جانبی
secondary effects
آثار جانبی
marginal bund
خاکریز جانبی
side effects
آثار جانبی
lateral yield
له شدگی جانبی
lateral surface
سطح جانبی
side group
گروه جانبی
peripherals
دستگاههای جانبی
by-effects
اثرهای جانبی
lateral pressure
فشار جانبی
byeffects
اثرهای جانبی
side effects
اثرهای جانبی
spillover effects
اثرهای جانبی
adverse reactions
اثرهای جانبی
adverse reaction
نتیجه جانبی
secondary effects
اثرهای جانبی
reduction coefficient
ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
angle of sideslip
زاویه لغزش جانبی
peripheral controller
کنترل کننده جانبی
angle of sideslip
زاویه انحراف جانبی
side-effects
اثرجانبی نتیجه جانبی
lateral-adjustment lever
سطح تنظیم جانبی
crab
حرکت جانبی ناو
crabs
حرکت جانبی ناو
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com