English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 94 (6 milliseconds)
English Persian
tent pole دیرک چادر
Search result with all words
ridge pole کش دیرک افقی چادر
roof tree کش دیرک افقی چادر
Other Matches
lug دیرک
lugged دیرک
lugging دیرک
lugs دیرک
masts دیرک
mast دیرک
rachis دیرک مشترک
pole mast دیرک یک پارچه
post- دیرک ستون
prop پایه دیرک
anchor pole دیرک مهار
post دیرک ستون
posted دیرک ستون
posts دیرک ستون
propping پایه دیرک
propped پایه دیرک
ratling پله دیرک
loggats کنده کوچک دیرک
loggets کنده کوچک دیرک
masts دیرک بادکل مجهز کردن
mast دیرک بادکل مجهز کردن
poles با تیر یا دیرک محکم کردن
pole با تیر یا دیرک محکم کردن
stay sail بادبان نصب شده برروی دیرک
poler کسیکه باچوب یا دیرک کار یاحرکت کند
tents چادر
awning چادر
tent چادر
tentless بی چادر
canvases چادر
untented بی چادر
awnings چادر
canvas چادر
camp چادر
camped چادر
camps چادر
tentage چادر
bell tent چادر قلندری
double tent چادر دو نفره
encamps چادر زدن
tent چادر عشایر
for a tent برای هر چادر
To pitch a tent. چادر زدن
sail hook قلاب چادر
tentage وسایل چادر
pup tent چادر پناهگاه
tent pole تیر چادر
encamping چادر زدن
pavilions چادر صحرایی
veils چادر پوشاندن
veil چادر پوشاندن
camps چادر زدن
bedspreads چادر شب رختخواب
camped چادر زدن
strikes چادر را از جا کندن
camp چادر زدن
bedspread چادر شب رختخواب
pavilion چادر صحرایی
encamped چادر زدن
encamp چادر زدن
marquees چادر بزرگ
marquee چادر بزرگ
strike چادر را از جا کندن
nomadic چادر نشین
Camping اردو یا چادر زدن
No camping چادر زدن ممنوع
stanchion سایبان یا چادر جلومغازه
spred awning چادر پهن کردن
slopping awning شیب دادن چادر
nomad چادر نشین ایلیاتی
nomads چادر نشین ایلیاتی
furl awning جمع کردن چادر
side screen چادر افتاب گیر
frapping awning باد نگیر کردن چادر
Can we camp here? آیا اینجا میتوانیم چادر بزنیم؟
campers شرکت کننده در اردو کسی که در چادر زندگی میکند
camper شرکت کننده در اردو کسی که در چادر زندگی میکند
Is there a camp site near here? آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
fly فرستادن توپ والیبال به ارتفاع زیاد پارچه سقف چادر
uncovering برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
uncovers برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
You went in a black veil, but must come out in a w. <proverb> با چادر سیاه رفتى باید با کفن سفید بیرون بیائى .
uncover برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
Ensi [نوعی قالیچه پرده آویز بین ترکمن ها بر سر درب ورودی به چادر استفاده می شود و حالتی از پنجره را نشان می دهد.]
camp پادگان اردو زدن چادر زدن
camped پادگان اردو زدن چادر زدن
camps پادگان اردو زدن چادر زدن
slats پاره پاره شدن چادر
slat پاره پاره شدن چادر
tringle چوب پرده میل پرده چوب دیرک
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com