Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
embankment
دیوار خاکی
embankments
دیوار خاکی
vallation
دیوار خاکی
Other Matches
partition wall
دیوار میانی دیوار وسط دیوار بین دو فضا
tractor group
گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
antiamphibious minefield
میدان مین ضد اب خاکی یا ضدعملیات اب خاکی دشمن
assault craft
ناوچههای هجومی اب خاکی قایق نفربرهجومی اب خاکی
naval landing party
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
counter fert
دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
murage
مالیاتی که بابت دیوار کشی شهری یا تعمیر دیوار ان بگیرند
common wall
دیوار تقسیم دیوار جلوگیری از اتش سوزی
amphibious task group
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
retaining wall
دیوار نگهبان دیوار محافظ
adjacent
نزدیک دیوار به دیوار
wood louse
خر خاکی
earth-bound
خاکی
earthen
خاکی
mundane
خاکی
worldly
خاکی
amphibious
اب خاکی
terrene
خاکی
tellurian
خاکی
dust colour
خاکی
earth dam
سد خاکی
earth fill dam
سد خاکی
embankment
سد خاکی
earthborn
خاکی
edaphic
خاکی
embankments
سد خاکی
earthy
خاکی
earthly
خاکی
terrestrial
خاکی
amphibious pack
تک اب خاکی
embankment dam
سد خاکی
pulverulence
حالت خاکی
rain worm
کرم خاکی
lobworm
کرم خاکی
amphibian
وسیله اب و خاکی
milleped
جنس خر خاکی
milliped
جنس خر خاکی
mold etc
خاکی کردن
amphibian
هواپیمای اب و خاکی
amphibian
ابی خاکی
khaki
خاکی رنگ
amphibious transport ship
ترابر اب خاکی
earthworms
کرم خاکی
earthworm
کرم خاکی
geophyte
گیاه خاکی
terrestrial
زمین خاکی
earth road
راه خاکی
earth work
کارهای خاکی
earth work
عملیات خاکی
fuse plug
سرریز خاکی
earthworks
عملیات خاکی
earthiness
طبیعت خاکی
ground ivy
پاپیتال خاکی
homogeneous earth dam
سد خاکی همگن
landing party
گروه اب خاکی
staging
تمرین اب خاکی
landing forces
قوای اب خاکی
amphibious
خاکی و ابی
earethliness
خاکی بودن
earth born
خاکی فانی
dun
سمند خاکی
earthiness
خاکی بودن
amphibious lift
ترابری اب و خاکی
terricolous
خاکزی خاکی
vault formed in the earth
طاق خاکی
warping tug
یدک کش اب خاکی
amphibious force
نیروی اب خاکی
zoned earth dam
سد خاکی ناهمگن
amphibious operation
عملیات اب خاکی
amphibious pack
بارهای اب خاکی
earth dam
بند خاکی
bordered
پشته خاکی
border
پشته خاکی
amphibious reconnaissance
شناسایی اب خاکی
amphibious tank
تانک اب خاکی
dust color
رنگ خاکی
amphibious vehicle
خودروی اب خاکی
angleworm
کرم خاکی
alkaline earth
قلیایی خاکی
semiterrestrial
نیمه خاکی
dew worm
کرم خاکی
bordering
پشته خاکی
earthwork
ختل خاکی
soil
خاکی کردن
soils
خاکی کردن
soiling
خاکی کردن
adaphic organism
زیستمند خاکی
amphibious transport dock
ناومخصوص ترابری اب خاکی
shoulder
دو طرف خاکی جاده
navvies
کارگر کارهای خاکی
amphibious squadron
گردان عملیات اب خاکی
amphibious striking forces
نیروهای ضربتی اب خاکی
verges
شانه خاکی جاده
verge
شانه خاکی جاده
shouldered
دو طرف خاکی جاده
amphibious tractor
خودروشنی دار اب خاکی
advance force
نیروی جلودار اب خاکی
navvy
کارگر کارهای خاکی
shouldering
دو طرف خاکی جاده
alkaline earth metal
فلز قلیایی خاکی
assault ships
ناوهای هجومی اب خاکی
beach party
گروه پیشرو اب خاکی
amphibian floats
شناورهای ابی خاکی
amphibious assault ship
ناومخصوص هجوم اب و خاکی
amphibious control group
گروه کنترل اب خاکی
benching
جان پناه خاکی
amphibious demonstration
عملیات نمایشی اب خاکی
boat team
تیم قایق اب خاکی
amphibious demonstration
عملیات اب خاکی نمایشی
borrow area
محل قرضه سد خاکی
brandling
یکجور کرم خاکی
alkaline earth oxide
فلز قلیایی خاکی
amphibious lift
حمل ونقل اب خاکی
shoulders
دو طرف خاکی جاده
amphibious task force
گروه رزمی اب خاکی
joint amphibious operations
عملیات مشترک اب خاکی
landing ship dock
اسکله فرود اب خاکی
vale
زمین جهان خاکی
man of mould
انسان خاکی یا فانی
amphibious assault ship
ناو هجومی اب و خاکی
landing threshold
استانه فرود اب خاکی
vales
زمین جهان خاکی
establishing authority
فرماندهی نیروهای اب خاکی
scraper
یکی از ماشینهای عملیات خاکی
landing threshold
نقطه شروع عملیات اب خاکی
pay dirt
<idiom>
زیر خاکی پیدا کردن
benching
تختک خاکی پله بندی
landing vehicle
خود روشنی دار اب خاکی
curf
خاکی که اجر از ان تهیه میشود
non cohesive soil
خاکی که فاقد چسبندگی باشد
amphibious command ship
ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
What on earth shall I do now?
حالاچه خاکی بسرم بریزم ؟
khaki
لباس کار خاکی رنگ
initiating directive
دستورالعمل شروع عملیات اب خاکی
earthworks
خاک کاری کارهای خاکی
establishing authority
مقام مسئول نیروهای اب خاکی
tractors
قایق اب خاکی شنی دار
agc
ناو فرماندهی نیروی اب خاکی
barbette
تپههای خاکی که توپها را بر ان قرارمیدهند
tractor
قایق اب خاکی شنی دار
good
مسیر خاکی مرطوب و محکم
amphibious transport dock
ناو حمل و نقل اب خاکی
numbered wave
امواج پشت سر هم عملیات اب خاکی
boat team
تیم سوارشونده در یک قایق در عملیات اب خاکی
fuller's earth
خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
causeways
راه خاکی یا بنائی در زمین ابگیر
shore party
گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
causeway
راه خاکی یا بنائی در زمین ابگیر
serial
سریال راهپیمایی یااب خاکی سری
apotheoses
رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
boat group
ناو گروه قایقها در عملیات اب خاکی
amphibious vehicle availability table
جدول نمودار موجودی خودروهای اب خاکی
serials
سریال راهپیمایی یااب خاکی سری
assault shipping
ترابری دریایی در عملیات هجومی اب خاکی
apotheosis
رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
attack transport
ناوحمل و نقل شرکت کننده درنیروی اب خاکی
beach master
افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
tine
دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
jahemmy
جراثقال چرخدار مخصوص اخراجات ناوچههای اب خاکی
range markers
علامت تعیین کننده مسیر عملیات اب خاکی در شب
boat diagram
دیاگرام محل قایقها درعملیات هجومی اب خاکی
assault area diagram
نمودار مشخصات منطقه هجوم عملیات اب خاکی
mounting area
منطقه سوار شدن یکانهای اب خاکی یا هوابرد
extraterrestrials
بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
extraterrestrial
بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
strength group
گروه عمده قوای دریایی درعملیات اب خاکی
aeolian soil
خاکی که از مواد متشکله باد تشکیل یافته است
molehills
توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
sea echelon
بخشی از ناوهای هجومی که در عملیات اب خاکی در دریاباقی می ماند
molehill
توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
transfer berth
دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
transfer area
در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
windrow
تل خاکی که هنگام کارماشینهای راه سازی در کنارجاده تشکیل میشود
coping
سر دیوار
partitions
دیوار
partition
دیوار
cope
سر دیوار
counter-scrap
دیوار
bulkhead
دیوار
fence
دیوار
fences
دیوار
face wall
دیوار بر
f. with the woll
دیوار
enclosure wall
دیوار بر
bulkheads
دیوار
bulwarks
دیوار
alignment frontage
بر دیوار
wall
دیوار
walls
دیوار
walls have ears
دیوار
wellhead
سر دیوار
curtains
دیوار
wall-to-wall
از دیوار به دیوار
bulwark
دیوار
touchdowns
درعملیات اب خاکی پیاده شدن اولین گروههای موج هجومی در ساحل
neutral soil
خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
tac log group
گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
touchdown
درعملیات اب خاکی پیاده شدن اولین گروههای موج هجومی در ساحل
enclosure
دیوار حصارکشی
wall lining
پوشش دیوار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com