English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
to deafen a wall دیوار راطوری ساختن که صدارا انتقال ندهد
Other Matches
mason up ساختن دیوار
make over انتقال دادن دوباره ساختن
to make over انتقال دادن دوباره ساختن
partition wall دیوار میانی دیوار وسط دیوار بین دو فضا
dry nurse پرستاری که به بچه شیر ندهد
pure کدی که در حین اجرا خود را تغییر ندهد
purest کدی که در حین اجرا خود را تغییر ندهد
purer کدی که در حین اجرا خود را تغییر ندهد
counter fert دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
murage مالیاتی که بابت دیوار کشی شهری یا تعمیر دیوار ان بگیرند
common wall دیوار تقسیم دیوار جلوگیری از اتش سوزی
retaining wall دیوار نگهبان دیوار محافظ
indeterminate change of station انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
adjacent نزدیک دیوار به دیوار
transfers انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
scareup فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
upload انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
signal 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signalled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer ladle کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer rate نسبت انتقال سرعت انتقال
negative acknowledgement کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
trans shipment انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
face wall دیوار بر
wall-to-wall از دیوار به دیوار
f. with the woll دیوار
partitions دیوار
walls have ears دیوار
walls دیوار
counter-scrap دیوار
wall دیوار
partition دیوار
bulkheads دیوار
fences دیوار
bulwark دیوار
fence دیوار
wellhead سر دیوار
curtains دیوار
bulkhead دیوار
bulwarks دیوار
cope سر دیوار
coping سر دیوار
alignment frontage بر دیوار
enclosure wall دیوار بر
allering کنگره دیوار
hollow walls دیوار دو جداره
guide bank دیوار هادی سد
gravity wall دیوار وزنی
wall paint رنگ دیوار
dwarf wall دیوار نیمه
dike دیوار مانع
cranny شکاف دیوار
lie-by تو رفتگی دیوار
cordons سرپوش دیوار
common wall دیوار مشترک
weephole ابرو دیوار
conservative wall دیوار باغچه
weephole راه اب در دیوار
load-bearing دیوار باربر
load-bearing wall دیوار حمال
gable wall دیوار لچکی
wall insulator عایق دیوار
decorated wall دیوار تزیینی
counterfort دیوار تکیه
coping قرنیس دیوار
cut off دیوار اببند
sonic booms دیوار صوتی
bay فرورفتگی دیوار
cordon سرپوش دیوار
sonic boom دیوار صوتی
bailey دیوار بیرونی
partitions دیوار تیغه
wall lining پوشش دیوار
gable wall دیوار سنتوری
front wall دیوار جلو
wall opening روزنه دیوار
wall lining اندود دیوار
cut off wall دیوار جداکننده
cross wall دیوار همبر
partition دیوار تیغه
sleeper wall دیوار کرسی
vallation دیوار خاکی
batter of wall میل دیوار
cavity wall دیوار دو جداره
cavity wall دیوار صندوقهای
rear wall دیوار پشت
quay wall دیوار بارانداز
batter of a wall میل دیوار
batter of a wall شیب دیوار
tow brick wall دیوار دو اجری
petard بمب دیوار کن
tow brick wall دیوار دواجره
partition wall دیوار تیغه
panel wall اگین دیوار
outwall دیوار بیرونی
enclosures دیوار حصارکشی
enclosure دیوار حصارکشی
outer wall دیوار خارجی
bearing wall دیوار باربر
counterfort دیوار تقویتی
render a wall استرکشی دیوار
retaining wall دیوار حائل
spine wall دیوار اساسی
sidewall دیوار پهلویی
side wall دیوار پهلویی
shear wall دیوار برشی
septate دیوار دار
abutment دیوار پشتیبان
sea dike دیوار ساحلی
an interstice in a wall ترک در دیوار
the pictures on the wall ی روی دیوار
thickness of a wall کلفتی دیوار
thickness of a wall ضخامت دیوار
curtain wall دیوار پردهای
seawall دیوار یا سد دریایی
cavity walls دیوار دو جداره
cavity walls دیوار صندوقهای
retaining wall دیوار ضامن
quays دیوار ساحلی
niche تو رفتگی در دیوار
clay wall دیوار چینه
key wall دیوار اب بند
embankments دیوار خاکی
inwall دیوار گرفتن
interior wall دیوار داخلی
embankment دیوار خاکی
poster دیوار کوب
posters دیوار کوب
cobwall دیوار کاهگلی
niches تو رفتگی در دیوار
mural دیوار نما
load bearing wall دیوار باربر
non bearing wall دیوار تیغه
non load bearing wall دیوار تیغه
murals دیوار نما
one brick wall دیوار یک اجره
party wall دیوار مشترک
load bearing wall دیوار حمال
quay دیوار ساحلی
party walls دیوار مشترک
bearing wall دیوار بارگیر
bracket light چراغ دیوار کوب
as white as a sheet <idiom> سفید مثل گچ دیوار
To stick a poster on the wall. اعلان به دیوار چسباندن
cross wall دیوار پلهای عرضی
backboard دیوار تمرین تنیس
approach parapets جان پناه دیوار
bell's bund دیوار هدایت کننده اب
concrete core wall دیوار با هسته بتنی
My head hit the wall. سرم خورد به دیوار
buttresses شمع پشتیبان دیوار
coping of a wall قرنیس روی دیوار
bench wall دیوار تکیه گاه
coping of a wall در پوش روی دیوار
to deaden a wall عایق کردن دیوار
semidetached دارای یک دیوار حائل
toe wall دیوار پای خاکریز
our next neighhbour همسایه دیوار بدیوارما
non load bearing wall دیوار بار نبر
mason up بالا اوردن دیوار
lining of the wall پوشش روی دیوار
toss ball against a wall تمرین ابشار با دیوار
bracket طاقچه دیوار کوب
immurement در دیوار قرار دادن
pile planking دیوار سپر فولادی
pinup ویژه نصب به دیوار
to encircle with a wall دیوار یا چینه کشیدن
sea dike دیوار کنار اب دریا
sconce mirror اینه دیوار کوب
scarp دیوار درونی خندق
sanbar دیوار شنی ساحلی
sacrp دیوار درونی خندق
row stack فاصله اماد از دیوار
rock work دیوار کوه نما
to deafen a wall عایق کردن دیوار
walls تیغه کشیدن دیوار
wall تیغه کشیدن دیوار
buttress دیوار پشت بند
buttress شمع پشتیبان دیوار
effective thickness of a wall ضخامت موثر دیوار
earth retaining wall دیوار نگهبان خاک
wailing wall دیوار قدیمی اورشلیم
wall entrance عبور از داخل دیوار
wall socket پریز روی دیوار
earth retaining wall دیوار پشت بند
buttressed شمع پشتیبان دیوار
buttressed دیوار پشت بند
buttresses دیوار پشت بند
adjoining همجوار دیوار بدیوار
half brick wall دیوار نیم اجره
front wall دیوار مقابل اسکواش
fresco a wall دیوار سفید کرده را
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com