Dictiornary-Farsi | دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (11 milliseconds)

English	Persian
manic depressive	دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
manic-depressive	دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
manic-depressives	دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون


Other Matches

catatonia	نوعی جنون
schizothymia	جنون همراه با خیال پرستی ومالیخولیا شبیه جنون جوانی
monomania	دیوانگی در یک موضوع دیوانگی ویژه
blighting	باد زدگی یا زنگ زدگی
blights	باد زدگی یا زنگ زدگی
blight	باد زدگی یا زنگ زدگی
raged	دیوانگی
rages	دیوانگی
amuck	دیوانگی
rage	دیوانگی
mental a	دیوانگی
distraction	دیوانگی
distractions	دیوانگی
lunacy	دیوانگی
madness	دیوانگی
lunces	دیوانگی ها
mania	دیوانگی
manias	دیوانگی
insanity	دیوانگی
to d.	دیوانگی
phrensy	دیوانگی
furor	دیوانگی
dementia	دیوانگی
deranyement	دیوانگی
derangement	دیوانگی
craziness	دیوانگی
raved	دیوانگی
raves	دیوانگی
crazes	دیوانگی
craze	دیوانگی
rave	دیوانگی
frenzy	دیوانگی انی
rampaging	دیوانگی کردن
rampages	دیوانگی کردن
rampage	دیوانگی کردن
rampaged	دیوانگی کردن
deliriousness	دیوانگی [روانشناسی]
oestrum	دیوانگی انی
franticness	دیوانگی برافروختگی
f. of love	دیوانگی عشق
delirium	پرت گویی دیوانگی
furiousness	دیوانگی خشم زیاد
master in lunacy	مامور رسیدگی به دیوانگی ها
frenzy	دیوانگی انی شوریدگی
rabidly	از روی هاری یا دیوانگی متعصبانه
abulomania	دیوانگی در نتیجه ضعف اراده
fire bee	نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
insanity	جنون
dementia	جنون
mental a	جنون
psychosis	جنون
hydromania	جنون اب
madness	جنون
lunacy	جنون
delirium tremens	جنون الکلی
foolishly	جنون امیز
f. of love	جنون عشق
kleptomania	جنون سرقت
kleptomania	جنون دزدی
maniaphobia	جنون هراسی
lyssophobia	جنون هراسی
folie a deux	جنون دو نفری
schizophrenia	جنون جوانی
lunes	حمله جنون
nymphomania	جنون شهوانی زن
erotomania	جنون جنسی
hebephrenia	جنون جوانی
dementia praecox	جنون جوانی
run mad	به جنون مبتلاشدن
dipsomania	جنون الکلی
hypomania	جنون خفیف
permanent insanity	جنون دائم
dromomania	جنون مسافرت
peregrinomany	جنون سفر
perdiodical insanity	جنون ادواری
tarantism	جنون رقص
to d.	تاسر حد جنون
dt's	جنون خمری
oniomania	جنون خرید
insanely	از روی جنون
dementia praecox	جنون زودرس
oenomania	جنون خمری
jimjams	جنون خمری
amok	درحال جنون
lattah	جنون لاتا
latah	جنون لاتا
helleborism	معالجه دیوانگی یاخربق داروی کارکن که ازخربق میسازند
bittersweet	نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
jetlag	جت زدگی
freezes	یخ زدگی
freeze	یخ زدگی
frostiness	یخ زدگی
demonomania	جن زدگی
glaciation	یخ زدگی
rime	یخ زدگی
possession	جن زدگی
cacodemonomania	جن زدگی
hypomanic	دارای جنون خفیف
satyriasis	جنون شهوانی مرد
germanomania	جنون المان مابی
gallomania	جنون فرانسوی مابی
lunes	حرکات جنون امیز
bibliomania	جنون کتاب دوستی
frenzied rage	خشم جنون امیز
pyromania	جنون ایجاد حریق
worriment	ناراحتی غم زدگی
cataplexy	خشک زدگی
corrsion	زنگ زدگی
efflorescence	شوره زدگی
transfixion	حیرت زدگی
tonic immobility	خشک زدگی
paraphrenia	هذیان زدگی
rust oxide iron	زنگ زدگی
fustiness	کفک زدگی
rustiness	زنگ زدگی
ageing	زنگ زدگی
precipitateness	شتاب زدگی
dewiness	شبنم زدگی
acariasis	کنه زدگی
scientism	علم زدگی
corrosion	زنگ زدگی
sun burn	افتاب زدگی
hypersomnia	خواب زدگی
thunderstroke	صاعقه زدگی
hyperthymia	هیجان زدگی
stained	زنگ زدگی
previousness	شتاب زدگی
stains	زنگ زدگی
hospitalism	بیمارستان زدگی
ageing	زنگ زدگی
afflictedness	محنت زدگی
sunburn	افتاب زدگی
sunstroke	افتاب زدگی
stain	زنگ زدگی
chilled to the bones <idiom>	احساس یخ زدگی
perished [British] [colloquial] [feeling extremely cold] <adj.>	احساس یخ زدگی
staining	زنگ زدگی
fouling	زنگ زدگی
seasickness	دریا زدگی
evanescence	غیب زدگی
moldy	کپک زدگی
mouldiness	کپک زدگی
dismay	وحشت زدگی
heliosis	افتاب زدگی
acariasis	کرم زدگی
dismayed	وحشت زدگی
dismaying	وحشت زدگی
dismays	وحشت زدگی
hallucinosis	توهم زدگی
hurriedness	شتاب زدگی
paranoia or noea	دیوانگی خیالی که دران انسان مردم دیگر رازیردست وسزاوارمی پندارد
mythomania	جنون دروغ یا اغراق گویی
frenzy	جنون انی دیوانه کردن
gone amok	جنون آنی [روان شناسی]
hypochondriacal	دچار جنون افسردگی- تهیگاهی
balletomania	عشق یا جنون نسبت به بالت
kleptamaniac	کسی که جنون دزدی دارد
running amok	جنون آنی [روان شناسی]
amok	جنون آنی [روان شناسی]
amuck	جنون آنی [روان شناسی]
age hardenable	ثبات در برابرزنگ زدگی
hurry scurry	دستپاچگی شتاب زدگی
mustiness	پوسیدگی یا کپک زدگی
outcrops	بیرون زدگی روامدگی
startle	پرش وحشت زدگی
precipitately	از روی شتاب زدگی
outcrop	بیرون زدگی روامدگی
hurry skurry	دستپاچگی شتاب زدگی
alcoholic hallucinosis	توهم زدگی الکلی
pecks	نوک زدگی سوراخ
acute hallucinosis	توهم زدگی حاد
pecking	نوک زدگی سوراخ
pecked	نوک زدگی سوراخ
forwardness	اشتیاق شتاب زدگی
peck	نوک زدگی سوراخ
startles	پرش وحشت زدگی
startled	پرش وحشت زدگی
corrosion	رفتگی زنگ زدگی
Rust <adj.> <noun>	رنگ زنگ زدگی
melancholy	سودا زدگی غمگین
monomaia	جنون درمورد بخصوصی وسواس در چیزی
schizo	شخص مبتلا به بیماری جنون جوانی
running amok	جنون آدم کشی [روان شناسی]
gone amok	جنون آدم کشی [روان شناسی]
amuck	جنون آدم کشی [روان شناسی]
amok	جنون آدم کشی [روان شناسی]
asses' ears	نوعی گوشه [نوعی شاخه]
rust protection	حفافت در برابر زنگ زدگی
hastiness	دست پاچگی شتاب زدگی
foxiness	بدرنگی ترشیدگی کفک زدگی
corrosion fatigue	استهلاک در اثر زنگ زدگی
resistance to corrosion	مقاوم در برابر زنگ زدگی
psychokinesis	عملیات جنون امیز در اثراختلالات فکری وروانی
general paresis	جنون و فلج حاصل در اثرضایعات سیفلیسی مغز
frostbite	یخ زدگی بافت بدن در اثر سرما
corrosion resistant	مقاومت در برابر خوردگی وزنگ زدگی
person running amok	فرد دچار جنون آدم کشی [روان شناسی]
frenzied attacker	فرد دچار جنون آدم کشی [روان شناسی]
amuck	یک نوع جنون دراثرمرض مالاریا که منجر به خودکشی میشود
sunscreen	کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی