Dictiornary-Farsi | دیون مشترک | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
mutual debts	دیون مشترک


Other Matches

joint venture	سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
common divisor	مقسوم علیه مشترک بخشیاب مشترک
subscriber	مشترک روزنامه وغیره مشترک
joint	نیروهای مشترک عملیات مشترک
subscribers	مشترک روزنامه وغیره مشترک
dues	دیون
dione	دیون
preferential debts	دیون ممتازه
liabilities	دیون پرداخت
arrears of debt	دیون معوقه
consolidated annuities	دیون عمومی
liability	دیون پرداخت
arrears	دیون معوقه
solvents	قادر به پرداخت دیون
assumpsit	تقبل دیون دیگری
insolvence	عجز از پرداخت دیون
capital liability	دیون طویل المدت
insolvency	عجز در پرداخت دیون
consols	دیون عمومی درانگلیس
insolvency	عجز از پرداخت دیون
insolvency	وقفه در پرداخت دیون
solvent	قادر به پرداخت دیون
deferred liability	دیون بلند مدت
deferred liability	دیون دراز مدت
insolvent	فاقد توانایی پرداختن دیون
statement of affairs	وصول مطالبات و دیون واموال تاجر ورشکسته
sinking fund	ذخیره مخصوص پرداخت دیون ملی و مملکتی
cooperative scorer	بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
asset	جمع دارایی شخص که بایستی بابت دیون او پرداخت گردد
reserves	مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserving	مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserve	مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
debt finance	افزایش سرمایه از طریق فروش سهام تامین محل برای پرداخت قروض و دیون
black list	فهرست اسامی موسساتی که در پرداخت دیون خود تعلل ویا در اجرای کار خدعه کرده اند
held in common	مشترک
subscribers	مشترک
subscriber	مشترک
commonalities	مشترک
conjoint	مشترک
commonality	مشترک
party lines	خط مشترک
party line	خط مشترک
participants	مشترک
participant	مشترک
subscriber's line	خط مشترک
common user	مشترک
intercommon	حق مشترک
joint	مشترک
commonest	مشترک
sense	حس مشترک
senses	حس مشترک
commoners	مشترک
sensed	حس مشترک
common	مشترک
commonweal	مشترک المنافع
complex fraction	برخه مشترک
my and his father	پدر مشترک من و او
common wall	دیوار مشترک
complex fraction	مخرج مشترک
local subscriber	مشترک داخلی
common wealth	مشترک المنافع
mutual interests	منافع مشترک
cooperation	همکاری مشترک
mutual responsibility	مسئوولیت مشترک
collaboration	همکاری مشترک
subscriber's line	خط متعلق به مشترک
subscriber's cable	کابل مشترک
rachis	دیرک مشترک
common factor	عامل مشترک
common	مشترک اشتراکی
common fate	سرنوشت مشترک
common fronties	مرز مشترک
common gender	جنس مشترک
party parpet	جانپناه مشترک
common multiple	مضرب مشترک
common progarm	برنامه مشترک
common storage	حافظه مشترک
common language	زبان مشترک
common trait	ویژگی مشترک
common area	ناحیه مشترک
line termination circuit	اتصال مشترک
joint adventure	تجارت مشترک
joint services	خدمات مشترک
joint account	حساب مشترک
joint shares	سهام مشترک
joint staff	ستاد مشترک
interrelation	مناسبات مشترک
joint resolution	تصمیم مشترک
joint products	محصولات مشترک
joint declaration	بیانیه مشترک
joint costs	هزینه مشترک
joint exercise	مانور مشترک
joint committee	کمیسیون مشترک
joint command	یکان مشترک
joint command	فرماندهی مشترک
joint force	نیروی مشترک
joint ownership	مالکیت مشترک
joint stock	سرمایه مشترک
intercommunion	ارتباط مشترک
intersections	فصل مشترک
jointly owned property	مال مشترک
intercommunion	اقدام مشترک
cooperative work	همکاری مشترک
concerted action	عمل مشترک
joint zone	منطقه مشترک
coefficient	عامل مشترک
insurance certificate	بیمه مشترک
coefficients	عامل مشترک
joint supply	عرضه مشترک
joint exercise	تمرین مشترک
halvers	نیمه مشترک
intersection	فصل مشترک
joint demand	تقاضای مشترک
subscriber's number	شماره مشترک
co-operation	کار مشترک
common denominator	مخرج مشترک
common denominators	مخرج مشترک
common fraction	مخرج مشترک
party wall	دیوار مشترک
party walls	دیوار مشترک
middling	جمله مشترک
joint	مشترک الحاقی
joint	ستاد مشترک
co-operation	همکاری مشترک
interface	وجه مشترک
interface	سطح مشترک
interfaces	وجه مشترک
interfaces	سطح مشترک
condominium	تسلط مشترک
collaboration	کار مشترک
cooperation	کار مشترک
cooperative work	کار مشترک
Common Market	بازار مشترک
commonest	مشترک اشتراکی
condominium	حکومت مشترک
condominium	مالکیت مشترک
condominium	حاکمیت مشترک
condominiums	حکومت مشترک
condominiums	مالکیت مشترک
condominiums	حاکمیت مشترک
condominiums	تسلط مشترک
factors	عامل مشترک
factor	عامل مشترک
collective	مشترک عمومی
combined publications	نشریات مشترک
commonwealth	مشترک المنافع
EEC	بازار مشترک
coinsurance	بیمه مشترک
co-authors	نویسندهی مشترک
co-author	نویسندهی مشترک
trunk circuit	معبر مشترک
bottom layer	لایه مشترک
tenancy in common	استیجار مشترک
commoners	مشترک اشتراکی
caveat subscriptor	اخطار به مشترک
cenotrope	گرایش مشترک
coenotrope	گرایش مشترک
telephone subscriber	مشترک تلفنی
co insurance	بیمه مشترک
synergy	عمل مشترک
joint costs	هزینههای مشترک
subscriber's station	مرکز مشترک
commonwealths	مشترک المنافع
party line	مرز مشترک
meant	میان مشترک
subscriber line	خط مشترک [مخابرات]
party lines	مرز مشترک
common denominator	مخرج مشترک [ریاضی]
subscriber's loop	حلقه متعلق به مشترک
jointure	دارایی مشترک زن و شوهر
line termination circuit	مدار مشترک تلفنی
shared paranoid disorder	اختلال پارانویایی مشترک
law of common fate	قانون سرنوشت مشترک
digital subscriber line [DSL]	خط مشترک دیجیتال [مخابرات ]
local subscriber	مشترک تلفنی محلی
joint tenancy	اجاره داری مشترک
osculate	صفات مشترک داشتن
joint tenants	اجاره داران مشترک
lowest common multiple	کوچکترین مضرب مشترک
joint venture	سرمایه گذاری مشترک
co-stars	نقش مشترک داشتن
co-star	نقش مشترک داشتن
joint strategic objectives	هدفهای مشترک استراتژیکی
party parpet	دست انداز مشترک
joint task force	گروه رزمی مشترک
common emitter circuit	مدار امیتر مشترک
interrelating	مناسبات مشترک داشتن
gold pool	صندوق مشترک طلا
epicene	مشترک بین دو جنس
common d.	مقسوم علیه مشترک
consolidated table of allowance	جدول سهمیه مشترک
collectivism	سیستم اقتصادی مشترک
collective call sign	معرف مشترک یکانها
common base circuit	مدار یا پایه مشترک
common wealth	ممالک مشترک المنافع
common wealth	ملل مشترک المنافع
common collector	با جریان روب مشترک
common user net work	شبکه مخابراتی مشترک
common collector circuit	مدار کلکتور مشترک
common emitter	با ساتع کننده مشترک