Dictiornary-Farsi | دیگر بدتر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (11 milliseconds)

English	Persian
so muchthe worse	دیگر بدتر


Search result with all words

it is never the worse	دیگر بدتر که نیست
Other Matches

so muchthe worse	چه بدتر
deteriorating	بدتر کردن
deteriorates	بدتر شدن
still worse	دیگه بدتر
deteriorating	بدتر شدن
deterioration	بدتر شدن
worst	بدتر ازهمه .
worst-	بدتر ازهمه .
aggravation	تبدیل به بدتر
deteriorative	بدتر شونده
aggravating	بدتر کننده
aggravative	بدتر شونده
deteriorates	بدتر کردن
deteriorated	بدتر شدن
worsens	بدتر کردن
worsening	بدتر کردن
pejorate	بدتر کردن
worsened	بدتر کردن
much worse	خیلی بدتر
worsen	بدتر کردن
worse	بدتر وخیم تر
worse off	در وضع بدتر
worse off	بدتر شدن
deteriorate	بدتر کردن
deteriorated	بدتر کردن
aggravate	بدتر کردن
aggravated	بدتر کردن
aggravates	بدتر کردن
aggravator	بدتر کننده
go from bad to worse <idiom>	بدتر شدن
deteriorate	بدتر شدن
exasperating	بدتر کردن تشدیدکردن
exasperated	بدتر کردن تشدیدکردن
exasperate	بدتر کردن تشدیدکردن
worsens	بدتر جلوه دادن
worsened	بدتر جلوه دادن
worsening	بدتر جلوه دادن
worsen	بدتر جلوه دادن
exasperates	بدتر کردن تشدیدکردن
it is never the worse	هیچ بدتر نیست
this is inferior to that	پست تر یا بدتر است
add insult to the injury <idiom>	[بدتر کردن یک وضعیت نامناسب]
i have worse to tell you	بدتر از این دارم که بشمابگویم
chip	قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips	قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
relegates	محول کردن به جای بدتر فرستادن
relegated	محول کردن به جای بدتر فرستادن
relegate	محول کردن به جای بدتر فرستادن
The remedy may be worse than the disease. <proverb>	گاهى علاج بدتر از بیمارى است.
relegating	محول کردن به جای بدتر فرستادن
otherwise <adv.>	به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
conversions	وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion	وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference	نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references	نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time	دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling	روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered	جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shifts	تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted	تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift	تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile	1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say	دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML	مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment	انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
alternatives	شق دیگر
thence	دیگر
anymore	دیگر
else	دیگر
one an other	یک دیگر
next	دیگر
again	دیگر
alternative	شق دیگر
he is no more	او دیگر
alternatives	دیگر
alternative	دیگر
no more	دیگر نه
from each other <adv.>	از هم دیگر
secus	از دیگر سو
furthered	دیگر
furthering	دیگر
furthers	دیگر
others	دیگر
other	دیگر
of each other <adv.>	از هم دیگر
of one another <adv.>	از هم دیگر
further	دیگر
another	دیگر
from one another <adv.>	از هم دیگر
a horse of another colour [different colour]	مطلبی دیگر
namely <adv.>	به عبارت دیگر
otherwhere	جای دیگر
to wit <adv.>	به عبارت دیگر
videlicet	به عبارت دیگر
in fact	به عبارت دیگر
about-faces	جهت دیگر
about-faces	سوی دیگر
otherwhile	وقت دیگر
another guess	نوعی دیگر
otherwhile	گاه دیگر
otherwhere	در مکان دیگر
at a later period	در موقع دیگر
about face	سوی دیگر
about face	جهت دیگر
about-face	سوی دیگر
about-face	جهت دیگر
otherworld	دنیای دیگر
scilicet	بعبارت دیگر
otherwhence	از جای دیگر
on one's coat-tails <idiom>	همراه کس دیگر
other	نوع دیگر
others	نوع دیگر
withil	ازطرف دیگر
what more do you want	دیگر چه می خواهید
elsewhere	بجای دیگر
elsewhere	درجای دیگر
variant	نوع دیگر
et al	و در جای دیگر
shunt	به خط دیگر انداختن
shunted	به خط دیگر انداختن
in other words <idiom>	به کلام دیگر
In our other words.	بعبارت دیگر
yon	ان یکی دیگر ان
shunts	به خط دیگر انداختن
to wit	بعبارت دیگر
another	شخص دیگر
another	یکی دیگر
not any more	دیگر نه [بیشتر نه]
aliunde	از منبع دیگر
alternative unit	واحدهای دیگر
another day	یک روز دیگر
another guess	قسمتی دیگر
tother	بعدی دیگر
to be no more	دیگر نبودن
again	از طرف دیگر
otherguess	نوع دیگر
beside	ازطرف دیگر
the other two	دوتای دیگر
somewhere else	یک جای دیگر
t' other	بعدی دیگر
otherness	چیز دیگر
over-	بسوی دیگر
elsewhere	نقطه دیگر
none other than	هیچکس دیگر جز
apart from that <adv.>	از سوی دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.>	از سوی دیگر
by the same token <adv.>	از سوی دیگر
on the other hand <adv.>	از سوی دیگر
on the other side <adv.>	از سوی دیگر
otherwise <adv.>	از سوی دیگر
otherwise <adv.>	به ترتیب دیگر
no more	نه دیگر [بیشتر]
alternatively <adv.>	از سوی دیگر
no more	دیگر ن [فعل]
otherwise	طور دیگر
on the other part	از طرف دیگر
on the other hand	ازطرف دیگر
on the other hand	از سوی دیگر
on the opposite side	در انسوی دیگر
on more	بار دیگر
on the other side <adv.>	به ترتیب دیگر
on the other hand <adv.>	به ترتیب دیگر
by the same token <adv.>	به ترتیب دیگر
on the other hand <adv.>	ازطرف دیگر
otherwise <adv.>	طور دیگر
on the other hand <adv.>	طور دیگر
by the same token <adv.>	طور دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.>	طور دیگر
nevermore	هرگز دیگر
apart from that <adv.>	طور دیگر
never more	هرگز دیگر
on the other side <adv.>	ازطرف دیگر
alternatively <adv.>	طور دیگر
by the same token <adv.>	ازطرف دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.>	ازطرف دیگر
no more of that	بس است دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.>	به ترتیب دیگر
next year	سال دیگر
apart from that <adv.>	به ترتیب دیگر
nevermore	دیگر ابدا
alternatively <adv.>	به ترتیب دیگر
alternatively <adv.>	ازطرف دیگر
apart from that <adv.>	ازطرف دیگر
over	بسوی دیگر
in other words <adv.>	به عبارت دیگر
in other words <adv.>	به کلام دیگر
It never occurred again.	دیگر رخ نداد.
othergates	طور دیگر
on the other side <adv.>	طور دیگر
othergates	جور دیگر
no longer	نه دیگر [زمانی]
other people	مردم دیگر
my other books	کتابهای دیگر من
once	یکبار دیگر
otherguise	جور دیگر
otherguess	بروش دیگر
otherwise <adv.>	ازطرف دیگر
otherguess	جور دیگر
air to air	از یک هواپیما به هواپیمای دیگر
It never occurred again	دیگر اتفاق نیفتاد.