Dictiornary-Farsi | دیگر هیچ او را ندیدم | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
i never saw him	دیگر هیچ او را ندیدم


Other Matches

minaei	ندیدم
i saw none of them	هیچکدام از انها را ندیدم
chips	قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip	قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.>	به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
conversion	وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions	وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references	نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference	نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time	دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling	روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered	جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shift	تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted	تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts	تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile	1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say	دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML	مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment	انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
alternatives	شق دیگر
he is no more	او دیگر
else	دیگر
further	دیگر
furthered	دیگر
furthering	دیگر
alternative	دیگر
alternatives	دیگر
next	دیگر
others	دیگر
from one another <adv.>	از هم دیگر
from each other <adv.>	از هم دیگر
of one another <adv.>	از هم دیگر
of each other <adv.>	از هم دیگر
other	دیگر
furthers	دیگر
alternative	شق دیگر
another	دیگر
anymore	دیگر
no more	دیگر نه
secus	از دیگر سو
again	دیگر
one an other	یک دیگر
thence	دیگر
othergates	جور دیگر
otherguess	نوع دیگر
otherguess	جور دیگر
otherguess	بروش دیگر
otherguise	جور دیگر
otherness	چیز دیگر
otherwhence	از جای دیگر
otherwhere	جای دیگر
otherwhere	در مکان دیگر
other people	مردم دیگر
otherwise	طور دیگر
again	از طرف دیگر
my other books	کتابهای دیگر من
never more	هرگز دیگر
nevermore	هرگز دیگر
nevermore	دیگر ابدا
next year	سال دیگر
no more of that	بس است دیگر
none other than	هیچکس دیگر جز
on more	بار دیگر
on the opposite side	در انسوی دیگر
on the other hand	ازطرف دیگر
about face	سوی دیگر
on the other part	از طرف دیگر
aliunde	از منبع دیگر
on the other hand	از سوی دیگر
otherwhile	گاه دیگر
otherwhile	وقت دیگر
elsewhere	بجای دیگر
t' other	بعدی دیگر
elsewhere	درجای دیگر
tother	بعدی دیگر
about-faces	جهت دیگر
about-faces	سوی دیگر
et al	و در جای دیگر
about-face	جهت دیگر
withil	ازطرف دیگر
what more do you want	دیگر چه می خواهید
about-face	سوی دیگر
to be no more	دیگر نبودن
about face	جهت دیگر
the other two	دوتای دیگر
another	شخص دیگر
elsewhere	نقطه دیگر
In our other words.	بعبارت دیگر
otherworld	دنیای دیگر
scilicet	بعبارت دیگر
alternative unit	واحدهای دیگر
another day	یک روز دیگر
another guess	نوعی دیگر
to wit	بعبارت دیگر
another guess	قسمتی دیگر
at a later period	در موقع دیگر
so muchthe worse	دیگر بدتر
in other words <idiom>	به کلام دیگر
shunts	به خط دیگر انداختن
shunted	به خط دیگر انداختن
on one's coat-tails <idiom>	همراه کس دیگر
shunt	به خط دیگر انداختن
another	یکی دیگر
It never occurred again.	دیگر رخ نداد.
otherwise <adv.>	طور دیگر
alternatively <adv.>	به ترتیب دیگر
apart from that <adv.>	به ترتیب دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.>	به ترتیب دیگر
over-	بسوی دیگر
over	بسوی دیگر
by the same token <adv.>	به ترتیب دیگر
on the other hand <adv.>	به ترتیب دیگر
on the other side <adv.>	به ترتیب دیگر
otherwise <adv.>	به ترتیب دیگر
on the other side <adv.>	طور دیگر
on the other hand <adv.>	طور دیگر
by the same token <adv.>	طور دیگر
alternatively <adv.>	ازطرف دیگر
apart from that <adv.>	ازطرف دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.>	ازطرف دیگر
by the same token <adv.>	ازطرف دیگر
on the other hand <adv.>	ازطرف دیگر
on the other side <adv.>	ازطرف دیگر
otherwise <adv.>	ازطرف دیگر
alternatively <adv.>	طور دیگر
apart from that <adv.>	طور دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.>	طور دیگر
yon	ان یکی دیگر ان
once	یکبار دیگر
in other words <adv.>	به کلام دیگر
othergates	طور دیگر
no more	نه دیگر [بیشتر]
no more	دیگر ن [فعل]
no longer	نه دیگر [زمانی]
in other words <adv.>	به عبارت دیگر
not any more	دیگر نه [بیشتر نه]
in fact	به عبارت دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.>	از سوی دیگر
beside	ازطرف دیگر
others	نوع دیگر
other	نوع دیگر
namely <adv.>	به عبارت دیگر
alternatively <adv.>	از سوی دیگر
videlicet	به عبارت دیگر
to wit <adv.>	به عبارت دیگر
a horse of another colour [different colour]	مطلبی دیگر
by the same token <adv.>	از سوی دیگر
variant	نوع دیگر
apart from that <adv.>	از سوی دیگر
otherwise <adv.>	از سوی دیگر
on the other side <adv.>	از سوی دیگر
somewhere else	یک جای دیگر
on the other hand <adv.>	از سوی دیگر
dialogues	صحبت با شخص دیگر
alternate routing	گزینش مسیر دیگر
hardly a child anymore	دیگر به سختی بچه ای
dialogue	صحبت با شخص دیگر
otherworldly	متوجه دنیای دیگر
intervert	سوی دیگر برگرداندن
pick off	رد شدن از راننده دیگر
inter alia	میان چیزهای دیگر
adjournments	احاله بوقت دیگر
adjournment	احاله بوقت دیگر
inter alia	میان اشخاص دیگر
interfered	با سم یک پا به پای دیگر زدن
nerf	تصادف با اتومبیل دیگر
spacemen	اهل کرات دیگر
spaceman	اهل کرات دیگر
yet another	دوباره یکی دیگر
It never occurred again	دیگر اتفاق نیفتاد.
again	باز [یکبار دیگر]
metaphraze	به عبارت دیگر در آوردن
itineration	ازیک جابجایی دیگر
like nowhere else <adv.>	بیشتر از هر جای دیگر
in other sectors	در قسمتهای دیگر جبهه
aliunde	ازیک جای دیگر
hale	سوی دیگر بردن
interferes	با سم یک پا به پای دیگر زدن
it is allup with him	دیگر امیدی ندارد
it is never the worse	دیگر بدتر که نیست
interfere	با سم یک پا به پای دیگر زدن
onother's money	پول شخصی دیگر
once again	دوباره [بار دیگر]
footwork	هماهنگی پا با اعضای دیگر
nothing else	هیچ چیز دیگر
it never occurred again	دیگر واقع نشد
among other things	میان چیزهای دیگر
reseated	در جای دیگر نشاندن
athwart	از طرفی بطرف دیگر
and now to be serious	دیگر شوخی بکنار
we have no more bread	دیگر نان نداریم
I will be back in 10 minutes.	10 دقیقه دیگر برمیگردم.
from stem to stern	ازیک سربسر دیگر
i.e	مخفف به عبارت دیگر
i gave him some others	چندتای دیگر به او دادم
tomorrow week	هشت روز دیگر
reseat	در جای دیگر نشاندن
pools	ائتلاف چندشرکت با یک دیگر
reseating	در جای دیگر نشاندن
reseats	در جای دیگر نشاندن