Dictiornary-Farsi | ذره بدون بارالکتریکی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (11 milliseconds)

English	Persian
neutron	ذره بدون بارالکتریکی
neutrons	ذره بدون بارالکتریکی


Other Matches

loads	بارالکتریکی
load	بارالکتریکی
static	بارالکتریکی که در یک قطعه الکتریکی یا شخص قابل ایجاد است
without any reservation	بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally	بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed	بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently	آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest	بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
Taoism	روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis	مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law	مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unstressed	بدون اضطراب بدون کشش
unbranched	بدون انشعاب بدون شعبه
achylous	بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand	بدون مقدمه بدون تهیه
recoilless	جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate	بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
and no mistake	بدون شک
obtrusively	بدون حق
acheilous	بدون لب
bottomless	بدون ته
wanting	بدون
i'll warrant	بدون شک
unstressed	بدون مد
ex	بدون
ex-	بدون
undoubtedly	بدون شک
goalless	بدون گل
to a certainty	بدون شک
undoubted	بدون شک
but	بدون
without	بدون
doubtlessly	بدون شک
acheilos	بدون لب
indubitable	بدون شک
sans	بدون
not nearctic	بدون
unceasing	بدون وقفه
unmanned	بدون سرنشین
acranial	بدون کاسهء سر
unexceptional	بدون استثنا
prosaically	بدون لطافت
faceless	بدون ویژگی
consistently	بدون تناقض
acarpous	بدون میوه
constantly	بدون تغییر
in vain <idiom>	بدون تفثیروموفقیت
recoilless	بدون لنگر
acid free	بدون اسید
quiescently	بدون جنبش
achromatic	بدون ترخیم
to be sure <idiom>	مطمئنا ،بدون شک
achlamydeous	بدون پوشش
faultless	بدون خطا
under one's own steam <idiom>	بدون کمک
wing it <idiom>	بدون آمادگی
achromic	بدون ترخیم
acold	بدون احساسات
air dry	بدون رطوبت
ametabolic	بدون دگردیسی
unwary	بدون نگرانی
nonsyllabic	بدون هجایی
nonstop	بدون توقف
disposed	بدون پوشش
indiscriminately	بدون تمیز
standstill	بدون حرکت
irrespective	بدون مراعات
seamless	بدون درز
awless	بدون بیم
avirulent	بدون شدت
on the square	بدون کجی
ametabolous	بدون دگردیسی
nothing if not <idiom>	مطمئنا،بدون شک
safely	بدون خطر
excluding meals	بدون غذا
decaffeinated	بدون کافئین
unoccupied	بدون مستاجر
without milk	بدون شیر
anechoic	بدون انعکاس
bareheaded	بدون کلاه
pathless	بدون جاده
asymptomatic	بدون علامت
nonboresafe	بدون ضامن
faceless	بدون صورت
strikeless	بدون ضربت
unsigned	بدون امضاء
bachelor	بدون عیال
bachelors	بدون عیال
tenantless	بدون مستاجر
termless	بدون شرط
inaction	بدون فعالیت
unpromising	بدون امید
terrorless	بدون ترس
toothless	بدون دندانه
untitled	بدون عنوان
vibrationless	بدون لرزه
valveless	بدون سوپاپ
vacant succession	بدون جانشین
humble	بدون ارتفاع
humblest	بدون ارتفاع
unvocal	بدون موسیقی
unvalued	بدون ارج
untitled	بدون سراغاز
unmennerly	بدون اداب
unmannered	بدون اداب
unmaned	بدون سرنشین
undeviating	بدون انحراف
immediately	بدون واسطه
toeless	بدون پنجه
notwithstanding	بدون توجه
unadvised	بدون اطلاع
unblushing	بدون شرم
bloodless	بدون خونریزی
unaligned	بدون صف ارایی
undeviating	بدون تردیدرای
unfeigned	بدون تصنع
unsprung	بدون فنر
unspotted	بدون الودگی
indubitable	بدون تردید
unlined	بدون پوشش
unlined	بدون استر
unfunded	بدون سرمایه
unfinanced	بدون پشتوانه
insecure	بدون ایمنی
involuntarily	بدون اراده
continuously	بدون توقف
cold turkey	بدون آمادگی
unequivocal	بدون ابهام
unequivocally	بدون ابهام
scoreless	بدون امتیاز
searchless	بدون جستجو
shadeless	بدون سایه
shockless	بدون ضربه
sans recours	بدون رجوع
workless	بدون عمل
run on	بدون وقفه
backless	بدون پشتی
backless	بدون پشت
unselfish	بدون خودخواهی
sans ceremonie	بدون تشریفات
adrift	بدون هدف
unalloyed	بدون الیاژ
zero elasticity	بدون کشش
without recourse	بدون رجوع
without recourse	بدون حق مراجعه
vainly	بدون نتیجه
with in compass	بدون مبالغه
undue	بدون مداخله
unfurnished	بدون اثاثیه
confidently	بدون شبهه
weanting	بدون بی منهای
wayless	بدون جاده
warless	بدون جنگ
unresponsive	بدون احتیاط
stemless	بدون تنه
stemless	بدون ساقه
unattended	بدون متصدی
without justification	بدون مجوز
blankly	بدون مقصودیامعنی
endless	بدون پایان
soilless	بدون خاک
inoffensive	بدون زنندگی
expired	بدون اعتبار
voteless	بدون رای
exclusive of	بدون در نظرگرفتن
off hand	بدون آمادگی
ingenuously	بدون تزویر
inelastic	بدون کشش
cordless	بدون سیم
immusical	بدون هماهنگی
indolently	بدون درد
indistinctively	بدون فرق
free of tax [only after nouns] <adj.>	بدون مالیات
incommunicable	بدون رابطه
exempt from taxes [only after nouns] <adj.>	بدون مالیات
dealated	بدون بال
exempt from taxation [only after nouns] <adj.>	بدون مالیات
faultless <adj.>	بدون مشکل
immethodical	بدون اسلوب
impeccable <adj.>	بدون مشکل
sound <adj.>	بدون مشکل
flawless <adj.>	بدون مشکل
immaculate <adj.>	بدون مشکل
free from error <adj.>	بدون مشکل
static	بدون تحرک
zero-rated <adj.>	بدون مالیات
diamensionless	بدون بعد
dimensionless	بدون بعد
discontinuously	بدون اتصال
baring	بدون روکش
barest	بدون روکش
bares	بدون روکش
wireless <adj.>	بدون سیم
barer	بدون روکش
cordless <adj.>	بدون سیم
bared	بدون روکش
bare	بدون روکش
unleaded	بدون سرب