English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 88 (6 milliseconds)
English Persian
comet ذوذنب دنباله دار
comets ذوذنب دنباله دار
Other Matches
continued form دنباله
following دنباله
tails دنباله
tailed دنباله
tail دنباله
trainbearer دنباله کش
follow-up دنباله
follow-ups دنباله
sequel دنباله
rears دنباله
tail end دنباله
reared دنباله
rear دنباله
stems دنباله
stemming دنباله
stemmed دنباله
stem دنباله
wakes دنباله کش تی
waked دنباله کش تی
wake دنباله کش تی
appendices دنباله
sequels دنباله
rearing دنباله
trail دنباله
suites دنباله
suite دنباله
trains دنباله
trained دنباله
train دنباله
appendixes دنباله
appendix دنباله
series دنباله
trailed دنباله
trails دنباله
trailing دنباله
followism دنباله روی
extension lines خطوط دنباله
tail cone دنباله مخروطی
full bottomed دنباله دار
tailing factor ضریب دنباله
the trail of a meteor دنباله شهاب
sequence دنباله [ریاضی]
to follow دنباله داشتن
to continue دنباله داشتن
subsequent to [مستقیما] پس از [به دنباله]
calling sequence دنباله فراخوانی
trails دنباله داشتن
trailing دنباله داشتن
trail دنباله داشتن
tailing دنباله تعقیب
trailed دنباله داشتن
trails دنباله دار بودن
followed by <adj.> دنباله گرفته شده با
cometology گفتاردرستارههای دنباله دار
comet ستاره دنباله دار
comets ستاره دنباله دار
trailing دنباله دار بودن
fibonacci series دنباله فیبو ناجی
trail دنباله دار بودن
sum of the terms of an infinite sequence مجموع یک دنباله [ریاضی]
series مجموع یک دنباله [ریاضی]
full bottomed دارای دنباله دراز
deference need نیاز دنباله روی
ship haven طرادههای دنباله کشتی
blazing star ستاره دنباله دار
trailed دنباله دار بودن
sequence به ترتیب مرتب کردن دنباله
sequences به ترتیب مرتب کردن دنباله
cometic وابسته بستاره دنباله دار
cometography شرح ستاره دنباله دار
sea tail دنباله دریایی یکانهای هوارو
the track of a comet مسیر ستاره دنباله دار
cometary وابسته بستاره دنباله دار
trailing zeros صفرهای پشتی [دنباله دار] [ریاضی]
follow up رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
trainbearer کسیکه دنباله لباس دیگری رامی گیرد
complete transaction معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
cama توده ابرمانندی که هسته ستاره دنباله داررافراگرفته است
fugues قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
comas پوشش گازی که هسته یک ستاره دنباله دار یا کومت رادر بر میگیرد
coma پوشش گازی که هسته یک ستاره دنباله دار یا کومت رادر بر میگیرد
fugue قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
follow up تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
enjambment دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن
vortex trail دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
fugal وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com