English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
To have a flair for languages. ذوق فرا گیری زبانهای خارجی را داشتن
Other Matches
objectiveness با داشتن وجود خارجی بطورواقعی یاخارجی
aims قصد داشتن هدف گیری کردن
aimed قصد داشتن هدف گیری کردن
aim قصد داشتن هدف گیری کردن
positive externalities صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
exterior angle زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
external symbol dictionary فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
impurity جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
occupation franchise حق رای در انتخابات درصورتی که مستلزم درتصرف داشتن مقداربخصوصی از اراضی در حوزه محل رای گیری باشد
modern languages زبانهای امروزی
Bantu زبانهای بانتو
tone language زبانهای اهنگی
indo aryan به زبانهای اریایی و هندوستان
enarthrosis مفصل کام و زبانهای
The living languages of the world. زبانهای زند ؟ دنیا
list processing langauge زبانهای پردازش لیست
string processing languages زبانهای پردازش رشته
xenoglossophobia هراس از زبانهای بیگانه
modern languages زبانهای این عصر
xenoglossophilia عشق به زبانهای بیگانه
low level languages زبانهای سطح پایین
robot control languages زبانهای کنترل روبوت
outwork استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
foreign exchange پول خارجی ارز خارجی
turkic زبانهای ترکی شامل جغتایی وعثمانی
turki زبانهای ترکی شامل جغتایی وعثمانی
glottochronology مبحث مطالعه سیر تکامل زبانهای مختلف
Bantu عضو قبیلههایی که به زبانهای بانتو تکلم میکنند
databases مجموعه زبانهایی که مثل زبانهای شرح داده
lingua franca زبان امیخته با زبانهای دیگر گویش مختلط
database مجموعه زبانهایی که مثل زبانهای شرح داده
lingua francas زبان امیخته با زبانهای دیگر گویش مختلط
vdl زبانی برای تعریف و معناشناسی زبانهای برنامه نویسی
wilson پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
external diseconomies عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
There are many difference between Persian and English . بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
He's a wet blanket. او [مرد] آدم روح گیری [نا امید کننده ای یا ذوق گیری] است.
codasyl مشاوره در مورد زبانهای سیستمهای اطلاعات Language DataSystems On Conferenceکنفرانس سیستم زبان داده ها
exchanged stabilization fund مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
generation مرحله بعدی طراحی سیستم کامپیوتری با استفاده از مدارهای VESI سریع و زبانهای برنامه نویسی قدرتمند برای امکان محاوره افراد
generations مرحله بعدی طراحی سیستم کامپیوتری با استفاده از مدارهای VESI سریع و زبانهای برنامه نویسی قدرتمند برای امکان محاوره افراد
american national standards institute سازمانی که استانداردهای نرم افزاری و کامپیوتری از قبیل استانداردهای شبکه و زبانهای سطح بالا را مشخص میکند
ansi سازمان آمریکایی که استانداردهای نرم افزاری و کامپیوتری را مشخص میکند که آنچه مربوط به زبانهای سطح بالای برنامه نویس میشود هم شامل آن است
fifth generation computers مرحله بعدی طراحی سیستم کامپیوتری که با استفاده از مدارهای سریع VLSI و زبانهای برنامه سازی قدرتمند برای ایجاد امکان محدوده افراد
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
Borland شرکت نرم افزاری که زبانهای برنامه نویسی زیادی را توسعه داده است و نیز سیتمهای پایگاه داده ها و برنامههای صفحه گسترده
his severity relaxed از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
renumber خصوصیت برخی زبانهای کامپیوتری که به برنامه نویس امکان اختصاص دادن مقدار جدید به همه یا برخی از شماره خط های برنامه میدهد
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
mean مقصود داشتن هدف داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
digamy دو زن گیری دو شوهر گیری
with the utmost rigour با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
stream gaging اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
measuring converter مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
back berm سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
alien خارجی
aliens خارجی
exoteric خارجی
extras خارجی
externals خارجی
international line خط خارجی
exosphere خارجی
extra خارجی
oversea خارجی
outboard خارجی
foreign خارجی
exterior خارجی
exteriors خارجی
outward خارجی
exotic خارجی
external خارجی
extraneous خارجی
outsiders خارجی
outsider خارجی
abextra خارجی
gringos خارجی
outer خارجی
gringo خارجی
extra- خارجی
extern خارجی
peripheral خارجی
exogenous خارجی
outsides خارجی
outside خارجی
foreign particle جسم خارجی
exosphere قسمت خارجی جو
apophyge منحنی خارجی
foreign deposit سپرده خارجی
foreign currency ارز خارجی
foreign trade بازرگانی خارجی
exterior varnish لاک خارجی
foreign loan وام خارجی
foreign policy سیاست خارجی
foreign law حقوق خارجی
exterior varnish جلای خارجی
foreign reserves ذخائر خارجی
exterior ballistics بالیستیک خارجی
acrotic بیرونی خارجی
foreign trade تجارت خارجی
foreign currencies پولهای خارجی
arris زاویه خارجی
externalising خارجی کردن
facade نمای خارجی
externalize خارجی کردن
adventitious خارجی الحاقی
externalized خارجی کردن
externalised خارجی کردن
externalizes خارجی کردن
foreign aid کمک خارجی
angle of emergence زاویه خارجی
actine قسمت خارجی
externalises خارجی کردن
incarnations صورت خارجی
foreign bill برات خارجی
load بار خارجی
ectoparasite انگل خارجی
alien enemy دشمن خارجی
apothesis منحنی خارجی
apophysis منحنی خارجی
loads بار خارجی
incarnation صورت خارجی
externalizing خارجی کردن
external reference ارجاع خارجی
spillover costs هزینههای خارجی
foreign exchange ارز خارجی
foreign exchange مبادله خارجی
outboard profile نیمرخ خارجی
outer connection اتصال خارجی
outer fix رمپ خارجی
outer planets سیارات خارجی
outer wall دیوار خارجی
foreign national ملیت خارجی
foreign national تبعه خارجی
outness کیفیت خارجی
foreign exchange پول خارجی
foreign exchange تعویض خارجی
external security امنیت خارجی
spillover benefits منافع خارجی
concrete object عین خارجی
external sort جورکردن خارجی
external storage انباره خارجی
external storage حافظه خارجی
slough پوسته خارجی
outside cause علت خارجی
negative externalities زیانهای خارجی
renvoi تبعیدشخص خارجی
external store انباره خارجی
external symbol علامت خارجی
outward opening دهانه خارجی
extrinsic بیرونی خارجی
extrinsic factor عامل خارجی
outwork سنگر خارجی
fanades نمای خارجی
overseas agent نماینده خارجی
facades نمای خارجی
overseas trade معاملات خارجی
facade نمای خارجی
strange خارجی غریبه
exteroceptive محرک خارجی
outside view منظره خارجی
outside caliper کولیس خارجی
outside diameter قطر خارجی
outside power جریان خارجی
external thread دنده خارجی
external transaction معاملات خارجی
external variable متغیر خارجی
externalities پی امدهای خارجی
externalities اثرات خارجی
externalization خارجی کردن
outside view نمای خارجی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com