English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 153 (8 milliseconds)
English Persian
devisee ذینفع حواله ارزی
Other Matches
swap agreement موافقتنامه مبادلات ارزی قرار معاوضه ارزی
sight bill حواله دیداری برات یا حواله ایکه در زمان ارائه قابل پرداخت میباشد
order حواله کرد حواله کردن دستور
beneficiaries ذینفع
payee ذینفع
payees ذینفع
nominee ذینفع
nominees ذینفع
endorsee ذینفع
interested ذینفع
beneficiary ذینفع
interest groups گروههای ذینفع
interested شخص ذینفع
stranger غیر ذینفع
interest ذینفع کردن
interests ذینفع کردن
patentee ذینفع اختراع ثبت شده
patentee ذینفع اختراع به ثبت رسیده
equivalence هم ارزی
equivalents هم ارزی
degenerates هم ارزی
degenerating هم ارزی
degenerate هم ارزی
degenerated هم ارزی
equivalent هم ارزی
advising bank بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
holocaust هرنوع سندی که تماما" به خط خود ذینفع باشد
holocausts هرنوع سندی که تماما" به خط خود ذینفع باشد
stimulus equivalence هم ارزی محرک
exchange restriction محدودیت ارزی
foreign exchange transaction معاملات ارزی
foreign exchange transactions معاملات ارزی
inequivalence ناهم ارزی
magnetic equivalence هم ارزی مغناطیسی
foreign bill برات ارزی
monetary convention اتحاد ارزی
post equivalence point پس از نقطه هم ارزی
response equivalence هم ارزی پاسخ
exchange restricition ممنوعیت ارزی
exchange restricition محدودیت ارزی
equivalence gate دریچه هم ارزی
equivalence operation عمل هم ارزی
equivalence point نقطه هم ارزی
equivalence relation رابطه هم ارزی
equivalence coefficient ضریب هم ارزی
coefficient of equivalence ضریب هم ارزی
agent de change دلال ارزی
bill of exchange برات ارزی
bestowon ارزی داشتن
exchange control کنترل ارزی
valuta ارزش ارزی پول
European Currency Unit سبد ارزی اروپا
preequivalence point پیش از نقطه هم ارزی
ecological equivalent هم ارزی بوم شناختی
mass energy equivalence هم ارزی جرم و انرژی
exchange جای معاملات ارزی و سهامی بورس
exchanged جای معاملات ارزی و سهامی بورس
exchanges جای معاملات ارزی و سهامی بورس
exchanging جای معاملات ارزی و سهامی بورس
exchange control جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
warranted حواله
warranting حواله
warrants حواله
transfer حواله
transferring حواله
transfers حواله
trasfer حواله
warrant حواله
bills حواله
money orders حواله
cheque حواله
order حواله
cheques حواله
drafts حواله
draft حواله
money order حواله
drafted حواله
bill حواله
assignment حواله
assignments حواله
drafted حواله برات
assign حواله گیر
assign حواله کردن
assigned حواله کردن
assigned حواله گیر
assigning حواله کردن
assigns حواله کردن
money order حواله پولی
assigns حواله گیر
endorser حواله دهنده
draft حواله برات
pay voucher حواله حقوقی
money orders حواله پول
money orders حواله پولی
post office order چک یا حواله پستی
order cheque چک به حواله کرد
bank bill حواله بانکی
transference تحویل حواله
make a draft for حواله کردن
indorsation حواله کردن
post order حواله پستی
drafts حواله برات
draw a cheque for حواله کردن
acceptances قبولی حواله
back order release حواله الف
assignor حواله دهنده
assigner حواله دهنده
assigning حواله گیر
drawers حواله دهنده
drawer حواله دهنده
acceptance قبولی حواله
bank draft حواله بانکی
delivery note حواله تحویل
delegant حواله دهنده
delivery order حواله تحویل
debenture حواله دولتی
to the order of به حواله کرد
transfer of obligation حواله مدنی
money order حواله پول
money order حواله پستی وتلگرافی
money orders حواله پستی وتلگرافی
overdrafts حواله بی محل یا بی اعتبار
warrent حواله وسیله تضمین
sight draft برات یا حواله دیداری
overdrafts حواله زیادتر از اعتبار
warrant to bearer به حواله کرد حامل
overdraft حواله بی محل یا بی اعتبار
overdraft حواله زیادتر از اعتبار
foreign bill حواله ارز خارجی
advice note حواله پیش پرداخت
assignments حواله کردن مامورکردن
assignment حواله کردن مامورکردن
accepting bank بانک پذیرنده حواله یابرات
bill of exchange حواله یا برات کتبی غیرمشروط
cashing حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cashed حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cash حواله پستی تلگرافی یا بانکی
divided warrant حواله پرداخت سود سهام
cashes حواله پستی تلگرافی یا بانکی
overdraw بیش از اعتبار حواله یا چک دادن
payable to order قابل پرداخت به حواله کرد
federal reserve system ایالات متحده علیرغم تقسیم به ایالات مختلف دارای پشتوانه ارزی واحد است
endorsements صحه امضاء حواله شرح پشت سند
endorsement صحه امضاء حواله شرح پشت سند
overdraw بیش از اعتبار حواله کردن برات خالی از وجه دادن
blank endorsement حواله سفید مهر که مقداروجه ان قیدنشده وقابل پرداخت به دارنده است
overdrafts حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
overdraft حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
transfers واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transferring واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transfer واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
due bill در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com