English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 107 (5 milliseconds)
English Persian
wireless رادیو
wirelesses رادیو
radio رادیو
radioed رادیو
radioing رادیو
radios رادیو
broadcasting رادیو
aligning tool رادیو
neutralizing tool رادیو
receiving set رادیو
a radio رادیو
Other Matches
radio wave امواج الکترو مغناطیسی رادیو موج رادیو
radio-telephone رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio telephone رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio-telephones رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
broadcasting station ایستگاه رادیو
battery receiver رادیو باتری
banana pin دو شاخه رادیو
radiography عکسبرداری رادیو
radio button دکمه رادیو
radioactivity رادیو اکتیویته
radio tube لامپ رادیو
radio star اختر رادیو
radio set دستگاه رادیو
radio engineering مهندسی رادیو
radioisotope رادیو اکتیو
radio engineering تکنیک رادیو
radioisotope رادیو ایزوتوپ
radio relay رادیو رله
radiometer رادیو متر
radiotelegraph رادیو تلگراف
radiotrician تکنیسین رادیو
radio frequency choke چوک رادیو
schematic diagram نقشه رادیو
skiagraphy رادیو گرافی
air cell a battery باتری رادیو
receptacle ژاک رادیو
radioactive رادیو اکتیو
radio telescopes رادیو تلسکوپ
radio telescope رادیو تلسکوپ
receptacles ژاک رادیو
radiocast توسط رادیو گستردن
buzzed هوم کردن رادیو
buzzes هوم کردن رادیو
radioluminescence رادیو لومینه سانس
buzz هوم کردن رادیو
radiotelephony مکالمه رادیو تلفنی
radon ماده رادیو اکتیو
buzzing هوم کردن رادیو
tune in <idiom> پخش از رادیو وتلوزیون
pick up <idiom> دریافت صدای رادیو و...
on the air <idiom> بخشاز رادیو وتلوزیون
wave band دسته امواج رادیو
universal receiver رادیو برق و باتری
radio prospecting کشف معادن با رادیو
l antenna انتن معمولی رادیو
blooper صدای نامطبوع رادیو
radials محوری مربوط به رادیو
airwave امواج رادیو و تلویزیون
aerials انتن هوایی رادیو
aerial آنتن هوایی رادیو
inverted l antenna انتن معمولی رادیو
radial محوری مربوط به رادیو
radiostrontium استرونتیوم رادیو اکتیو استرونیتوم 09
radiosonde دستگاه رادیو سوند هواسنجی
tuned radio frequency receiver رادیو با بسامد میزان شده
airborne radio relay سیستم رادیو رله هوابرد
radiophotograph انتقال عکس بوسیله رادیو
banana jack مادگی در رادیو برای دوشاخه
low tension battery باتری فشار ضعیف رادیو
decayed کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decaying کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decay کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
radiobroadcast پخش و سخن پراکنی بوسیله رادیو
decays کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
air time زمانپخش برنامههای رادیو یا تلویزیون روی آنتن
To turn off the lights. (T. V. ,radio). چراغ ( تلویزیون ؟ رادیو وغیره ) راخاموش کردن
transmissions وسایل ارسال داده مثل رادیو , نور ,..
To turn on the light(radio, T. V). چراغ ( رادیو ؟تلویزیون وغیره ) راروشن کردن
transmission وسایل ارسال داده مثل رادیو , نور ,..
radiotherapy رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
relayed دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
relay دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
to tune in TV [radio] روی کانال مشخصی تلویزیون [رادیو] را تنظیم کردن
relays دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
radiobiology مبحث زیست شناسی مربوط به تشعشعات رادیو اکتیو
communication رادیو یا هر رسانه قابل حمل سیگنال انجام میشود
tuners پیچ میزان رادیو وسیله تنظیم جریان برق وغیره
disc jockey کسیکه در رادیو یا تلویزیون وسالن رقص صفحات موسیقی میگذارد
disc jockeys کسیکه در رادیو یا تلویزیون وسالن رقص صفحات موسیقی میگذارد
tuner پیچ میزان رادیو وسیله تنظیم جریان برق وغیره
facsimile روش ارسال و دریافت تصاویر به صورت دیجیتال روی خط تلفن یا رادیو
facsimiles روش ارسال و دریافت تصاویر به صورت دیجیتال روی خط تلفن یا رادیو
sound effects عوامل صوتی که در رادیو وتلویزیون وفیلم سینمایی وغیره موجب صدامیشود
faxing غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
faxes غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
faxed غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
fax غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
spacing impulse نوعی روش رادیو تله تایپ که در ان ارسال امواج به طوریک در میان ضربانی است
wide area network شبکهای که ترمینالهای مختلف آن دور هستند و از طریق رادیو , ماهواره و کابل بهم وصل اند
sportscaster برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
sportscast برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
sportscasts برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
sportscasters برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
radiogram پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
radiograms پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
panelist عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com