Total search result: 302 (14 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
dextrosal |
راست گرد |
right handed |
راست گرد |
|
|
Search result with all words |
|
offside |
سمت راست اسب |
truthfully |
صادق راست |
truthful |
صادق راست |
bolt |
: راست بطورعمودی |
bolted |
: راست بطورعمودی |
bolting |
: راست بطورعمودی |
bolts |
: راست بطورعمودی |
enhance |
دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست |
enhanced |
دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست |
enhances |
دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست |
enhancing |
دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست |
arithmetic |
داده یا کلمهای که در ثبات یک بیت به چپ یا راست انتقال داده میشود و بیت انتها را از دست میدهد |
counterclockwise |
حرکت از راست به چپ |
indent |
شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ |
indenting |
شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ |
indents |
شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ |
off |
خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت |
direct |
مستقیم راست راهنمایی کردن |
directed |
مستقیم راست راهنمایی کردن |
directs |
مستقیم راست راهنمایی کردن |
true |
راست |
truer |
راست |
truest |
راست |
washout |
باقی گذاشتن میلههای 1 و 2و01 برای راست دست و 1 و3 و 7 برای چپ دست |
washouts |
باقی گذاشتن میلههای 1 و 2و01 برای راست دست و 1 و3 و 7 برای چپ دست |
right hander |
ادم راست دست |
right-hander |
ادم راست دست |
right-handers |
ادم راست دست |
right-hand |
واقع در دست راست |
green light |
چراغ سمت راست |
right wing |
جناح راست |
right-wing |
جناح راست |
reef knot |
گره راست |
reef knots |
گره راست |
foolproof |
ادم ساده لوح و رک و راست محفوظ از حماقت وکارهای احمقانه |
shift |
جابجایی ریاضی راست داده در کلمه |
shift |
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست |
shift |
در یک ثبات کلمه یا داده که یک بیت به چپ یا راست منتقل میشود و بیت انتها از بین می رود |
shift |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
shift |
جابجایی معین بیتهای کلمه به چپ یا راست . |
shifted |
جابجایی ریاضی راست داده در کلمه |
shifted |
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست |
shifted |
در یک ثبات کلمه یا داده که یک بیت به چپ یا راست منتقل میشود و بیت انتها از بین می رود |
shifted |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
shifted |
جابجایی معین بیتهای کلمه به چپ یا راست . |
shifts |
جابجایی ریاضی راست داده در کلمه |
shifts |
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست |
shifts |
در یک ثبات کلمه یا داده که یک بیت به چپ یا راست منتقل میشود و بیت انتها از بین می رود |
shifts |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
shifts |
جابجایی معین بیتهای کلمه به چپ یا راست . |
directly |
سر راست |
zone |
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود |
zones |
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود |
right |
راست |
right |
درسمت راست |
right |
شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن |
right |
جابجایی یک بخش از داده یک بیت به راست |
right |
ایجاد حاشیه سمت راست به طوری که متن به صورت صاف قرار گیرد |
right |
دکمه سمت راست از Mouse با دو یا سه کلید |
right |
منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید |
righted |
راست |
righted |
درسمت راست |
righted |
شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن |
righted |
جابجایی یک بخش از داده یک بیت به راست |
righted |
ایجاد حاشیه سمت راست به طوری که متن به صورت صاف قرار گیرد |
righted |
دکمه سمت راست از Mouse با دو یا سه کلید |
righted |
منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید |
righting |
راست |
righting |
درسمت راست |
righting |
شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن |
righting |
جابجایی یک بخش از داده یک بیت به راست |
righting |
ایجاد حاشیه سمت راست به طوری که متن به صورت صاف قرار گیرد |
righting |
دکمه سمت راست از Mouse با دو یا سه کلید |
righting |
منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید |
candid |
راست |
vertical |
در زاویه راست نسبت به افق |
dextrose |
گلوکز راست گرد |
borrow |
ضربه زدن روی چمن نرم به سمت چپ یا راست یا مستقیم |
borrowed |
ضربه زدن روی چمن نرم به سمت چپ یا راست یا مستقیم |
borrows |
ضربه زدن روی چمن نرم به سمت چپ یا راست یا مستقیم |
LSD |
رقمی که محل سمت راست عدد را اشغال میکند و کمترین توان را دارد |
grid |
سیستم مربعهای شمارش شده که در رسم کمک میکند. ماتریس خط وط در زاویه راست که امکان مکان دهی ساده نقاط را فراهم میکند |
grids |
سیستم مربعهای شمارش شده که در رسم کمک میکند. ماتریس خط وط در زاویه راست که امکان مکان دهی ساده نقاط را فراهم میکند |
square |
راست حسینی |
squared |
راست حسینی |
squares |
راست حسینی |
squaring |
راست حسینی |
immediate |
دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند |
rectum |
راست روده |
rectums |
راست روده |
print |
کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند |
printed |
کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند |
prints |
کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند |
outspoken |
رک و راست |
text |
متن ای که مرتب نشده است . متنی که درحاشیه راست دندانه دار باشد |
texts |
متن ای که مرتب نشده است . متنی که درحاشیه راست دندانه دار باشد |
rectilinear |
راست خطی |
stand |
راست شدن |
rectangle |
راست گوشه |
rectangle |
راست گوش |
Other Matches |
|
dexiotropic |
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست |
dexiotropous |
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست |
attention to port |
احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو |
The main road bears to the right. |
این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد. |
bi directional |
چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند. |
one two |
ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست |
plain dealing |
معامله راست حسینی راست باز |
To lead an idle life. |
راست راست راه رفتن ( ول بیکار ) |
orthotropous |
دارای تخمک راست راست اسه |
half face |
نیم به راست راست یانیم به چپ چپ |
columnleft |
فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست |
underhook |
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن |
right justify |
هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست |
side step |
فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست |
guide left |
فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ |
half left |
فرمان نیم به چپ چپ یا نیم به راست راست |
up front |
رک و راست |
pricks |
راست |
wrapover top |
راست |
plumply |
سر راست |
rectilineal |
راست خط |
wrapover skirt |
راست |
four-square |
رک و راست |
blankly |
سر راست |
erect |
راست |
turnabout |
به راست راست |
turnabouts |
به راست راست |
wrapover dress |
راست |
uninhibited |
رک و راست |
pricking |
راست |
pricked |
راست |
right back |
بک راست |
right face |
به راست راست |
straight |
راست |
straighter |
راست |
straightest |
راست |
straightforward |
راست |
straightforward |
رک سر راست |
straightish |
سر راست |
bolt upright |
راست |
bee line |
خط راست |
prick |
راست |
vertically |
راست |
apeak |
راست |
sheer |
یک راست |
right footed |
راست پا |
dextrogyrous |
راست بر |
erected |
راست |
right turn |
به راست راست |
forthrights |
سر راست |
vertical beam |
راست رو |
freehearted |
رک و راست |
upright |
راست |
wooden |
راست |
plain spoken |
یر راست |
on end |
راست |
plain dealing |
راست |
erects |
راست |
straightish |
راست |
beeline |
خط راست |
erecting |
راست |
dextrorotatory |
راست بر |
right turn |
براست راست |
orthodoxy |
راست دینی |
rightable |
راست شدنی |
right flank |
جناح راست |
right wing to ward |
دست راست |
roll |
انحراف به چپ یا راست |
rolled |
انحراف به چپ یا راست |
rolls |
انحراف به چپ یا راست |
verities |
سخن راست |
right wing toward |
دست راست |
right flank |
سمت راست |
right handedness |
راست دستی |
verity |
سخن راست |
right handed |
در سمت راست |
sincere |
راست نما |
orthodoxies |
راست دینی |
right handed rotation |
گردش به راست |
right incline |
میل به راست |
rectangular |
راست گوشه |
right-angled |
راست گوشه |
right oblique march |
میل به راست رو |
erective |
راست کننده |
right halfback |
هافبک راست |
right half back |
نگهبان راست |
right handed |
راست دست |
open heartedness |
راست بازی |
erectile |
راست کردنی |
erectile |
راست شدنی |
outside right |
گوش راست |
partially true |
تا یک اندازه راست |
partially true |
فی الجمله راست |
dextrorotatory |
راست گردان |
dextrogyrous |
راست گردان |
orthotropism |
راست رویی |
eton collan |
یقه راست |
eyes right |
نظر به راست |
orthognathous |
راست ارواره |
ingenuousness |
راست بازی |
in round numbers 00 |
سر راست 001تا |
orthogonal |
راست گوشه |
orthoptera |
راست بالان |
grape sugar |
گلوکز راست بر |
orthopteran |
راست بال |
fastigiate |
راست بالارونده |
dextrality |
راست برتری |
dextrad |
راست سویه |
dexter |
در طرف راست |
rectification |
راست گردانی |
as the crow files |
بخط راست |
antiform |
شکل راست |
rectus |
ماهیچه راست |
right angled |
راست گوشه |
right angled parallelogram |
راست گوشه |
ragged right |
راست ناهموار |
right arm |
دست راست |
starboard |
سمت راست |
backstitch |
کوک چپ و راست |
battery left |
رگبار از راست یا از چپ |
orthopterous |
راست بال |
deskew |
راست کردن |
deasil |
طرف راست |
point device |
کاملا راست |
prick eared |
راست گوش |
cross brace |
بادبند چپ و راست |
prink |
راست کردن |
ragged left alignment |
هم ترازی راست |
clockwise rotation |
گردش به راست |
right justification |
هم ترازی راست |
right hand |
دست راست |
righting lever |
اهرم راست کن |
to come to good |
راست امدن |
Is it true that. . . ? |
راست است که ...؟ |
A straightforward answer. |
جواب سر راست |
come clean <idiom> |
راست گفتن |
the parting on the right |
فرق سر به راست |
truthful <adj.> |
راست [با حقیقت] |
To become straight. |
راست شدن |
right atrium |
آتریوم راست |
to sit up |
راست نشستن |
to spoke the t. |
راست گفتن |
to tell the truth |
راست گفتن |
verisimilitude |
راست نمایی |
to turn left [right] |
به چپ [راست] پیچیدن |
on the right <adv.> |
سمت راست |
to the right <adv.> |
سمت راست |
rotation in a clockwise direction |
گردش به راست |
hard shouder |
شانه راست |
right <adv.> |
سمت راست |
to make a turn to the left [right] |
به چپ [راست] پیچیدن |
it never rains but it pours <idiom> |
چپ و راست بد آوردن |
set right |
راست کردن |
Z-twist [Z-spun] |
راست تاب |
round unvarnished tale |
راست حسینی |
erecting |
راست کردن |
straight out |
راست حسینی |
straightening |
راست کردن |
straight bow |
کمان راست |
cross-brace |
بادبند چپ و راست |
erect |
راست کردن |
speak the trurh |
راست گفتن |
righty |
راست دست |
straightened |
راست کردن |
erected |
راست کردن |
round unvarnished tale |
حرف سر راست |
simon pure |
راست حسینی |
erects |
راست کردن |
unbend |
راست کردن |
unbends |
راست کردن |
straighten |
راست کردن |
unbent |
راست کردن |
straightens |
راست کردن |
sheer |
راست تند |
rightmost |
راست ترین |
upends |
راست نشاندن |
rectangles |
راست گوش |
rightmost |
سمت راست |
rightism |
راست گرایی |
sit up |
راست نشستن |
straight stairs |
پلکان راست |
rectangles |
راست گوشه |
upending |
راست نشاندن |
upended |
راست نشاندن |
upend |
راست نشاندن |
off drive |
ضربه به سمت راست |
right handedness |
دست راست برتری |
right triangle |
مثلث راست گوشه |
righting moment |
گشتاور راست کننده |
rightward shift |
انتقال به طرف راست |
right wing forward |
پیشرو دست راست |
right wing of army |
پهلوی راست میمنه |
right justified |
هم تراز شده از راست |
right justify |
هم تراز کردن از راست |
orthorhomobic system |
دستگاه راست گوشه |
rhombic system |
دستگاه راست گوشه |
No left [right] turn! |
گردش به چپ [راست] ممنوع! |
upstanding |
سر راست خوش هیکل |
rear takedown with inside singleleg & kn |
زیریک خم اقل از راست |
rectangular power |
قدرت راست روی |