English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 122 (7 milliseconds)
English Persian
hot shoe راننده زبردست
Other Matches
driver راننده اتومبیل راننده ارابه
drivers راننده اتومبیل راننده ارابه
dexterous زبردست
versed زبردست
deft زبردست
proficient زبردست
habile زبردست
dextrous زبردست
sleuthhound کاراگاه زبردست
inferiorly بطور زبردست
raconteurs قصه گوی زبردست
raconteur قصه گوی زبردست
helmsman راننده
helmsmen راننده
driver راننده
driving راننده
drivers راننده
pilot راننده
motor man راننده
piloted راننده
steersman راننده
impelent راننده
the man at the wheel راننده
pilots راننده
wheelman راننده
wheelsman راننده
propulsive پیش راننده
motorman راننده موتور
power unit پیش راننده
power plants پیش راننده
power plant پیش راننده
drive's cab اطاق راننده
cabby راننده تاکسی
cabbies راننده تاکسی
road hog <idiom> راننده بیابان
taximan راننده تاکسی
driver's mate شاگرد راننده
drive's seat صندلی راننده
truckman راننده کامیون
carter راننده گاری
cabman راننده تاکسی
bus driver راننده اتوبوس
bulldozerer راننده بولدوزر
assistant driver کمک راننده
cabbie راننده تاکسی
drivers راننده گرداننده
train driver راننده قطار
locomotive driver [British E] راننده قطار
locomotive operator [British E] راننده قطار
train operator [American E] راننده قطار
railroad engineer [American E] راننده قطار
locomotive engineer [American E] راننده قطار
driver راننده گرداننده
chauffeured راننده ماشین
truckers راننده کامیون
trucker راننده کامیون
chauffeurs راننده ماشین
chauffeur راننده ماشین
chauffeuring راننده ماشین
ambulanceman راننده یا مسئول آمبولانس
iceboater راننده قایق روی یخ
timer وقت نگهدار هر راننده
outboarder راننده قایق موتوری
timers وقت نگهدار هر راننده
piloted راننده قایق روی یخ
motor man راننده واگون یالوکوموتیوبرقی
karter راننده اتومبیل کوچک
hackman راننده درشکه کرایهای
repellent راننده بیزار کننده
pilots راننده قایق روی یخ
repellents راننده بیزار کننده
catch driver راننده اجیر ارابه
pilot راننده قایق روی یخ
pick off رد شدن از راننده دیگر
hackney man راننده درشکه کرایهای
gondolier راننده کرجی ونیزی
gondoliers راننده کرجی ونیزی
diver راننده قایق موتوری
fly man راننده درشکه تک اسبه کرایهای
cockpit محل ناخدا یا سکاندار یا راننده
cockpits محل ناخدا یا سکاندار یا راننده
provisional driver راننده تازه کار ارابه
piloted خلبان هواپیما راننده کشتی
puntist راننده کرجی نام دارد
pilot خلبان هواپیما راننده کشتی
pilots خلبان هواپیما راننده کشتی
pole sitter راننده نزدیک به نرده داخلی درمسیر
road hog راننده متجاوز بحقوق سایررانندگان درجاده
corner crew متصدیان اعلام خطر به راننده در سر پیچ
teamster راننده یک جفت حیوان یا دستگاه اسب ودرشکه
The driver coaxed his bus through the snow. راننده با دقت اتوبوس را از توی برف راند .
four in hand گردونه چهار اسبه که یک راننده داشته باشد
protest flag پرچم قرمز کوچک بعلامت اعتراض راننده قایق
remotely piloted هدایت شونده از راه دور هواپیمای بدون راننده
drafting راندن پشت سر راننده جلوبرای کاستن فشار هوا
hit-and-run <idiom> حادثهای که راننده ماشین به بیراهه براند بدون اثری
set down معلق ساختن سوارکار یا راننده ارابه بخاطر خطا
sidecar جای اضافی چرخ دار پهلوی راننده موتورسیکلت
solocross مسابقه در محوطه پارکینگ برای کشف مهارت راننده
sidecars جای اضافی چرخ دار پهلوی راننده موتورسیکلت
predicted log racing مسابقه قایق موتوری باپیشبینی قبلی زمان از طرف راننده
check string ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
understeer تمایل اتومبیل به مستقیم رفتن در سر پیچ بیش ازانتظار راننده
fitcall finding پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
side car جای اضافی چرخ داردرپهلوی راننده موتور سیکلت سایدکار
pit board تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
drivers چوب شماره یک برای استفاده در اغاز هر بخش گلف راننده لوژ
cabs اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
cab اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
back-seat drivers مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
driver چوب شماره یک برای استفاده در اغاز هر بخش گلف راننده لوژ
back-seat driver مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
staging light چراغی که به راننده علامت میدهد که چرخهای اتومبیل درست روی خط قرار دارند
running down case دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
warm gas thruster جت پیش راننده متشکل از گازذخیره شده با فشار زیاد که قبل از بیرون رانده شدن ازنازل گرم شود
droning خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droned خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
drone خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
drones خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
cabs جای راننده کامیون جای لوکوموتیوران
cab جای راننده کامیون جای لوکوموتیوران
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com