English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (2 milliseconds)
English Persian
road hog راننده متجاوز بحقوق سایررانندگان درجاده
Other Matches
to hog the road بی اعتنا به حقوق سایررانندگان درجاده تجاوز کردن
to t. بحقوق دیگری تجاوز کردن
to trespass بحقوق دیگران تجاوز کردن
to i. upo other's rights بحقوق دیگران تجاوز کردن
driver راننده اتومبیل راننده ارابه
drivers راننده اتومبیل راننده ارابه
roadworthy مناسب برای بکاربردن درجاده ها
freight route order ترتیب حمل و نقل درجاده ها
chuckhole دست انداز یا جای چرخ درجاده
traffic control کنترل امد و رفت درجاده یا باند پرواز
offensives متجاوز
invaders متجاوز
trespassers متجاوز
trespasser متجاوز
intruders متجاوز
offensive متجاوز
violators متجاوز
intruder متجاوز
offender متجاوز
offenders متجاوز
transgressor متجاوز
violator متجاوز
encroacher متجاوز
aggressor متجاوز
aggressors متجاوز
aggressive متجاوز
violaor متجاوز
invader متجاوز
over runner متجاوز
tort feasor متجاوز
wrongdoers متجاوز
infringer متجاوز
wrongdoer متجاوز
exceed متجاوز بودن از
aggressors متجاوز ارضی
exceed متجاوز شدن از
aggressor متجاوز ارضی
rapists متجاوز جنسی
exceeded متجاوز شدن از
exceeds متجاوز شدن از
exceeds متجاوز بودن از
exceeded متجاوز بودن از
transgressive متجاوز عاصی
rapist متجاوز جنسی
trespassers متجاوز به ملک غیر
belligerency حالت ادم متجاوز
jingo میهن پرست متجاوز
trespasser متجاوز به ملک غیر
cut off attack تک هواپیمای رهگیر به متجاوز
exceeded تجاوز کردن متجاوز بودن
exceed تجاوز کردن متجاوز بودن
exceeds تجاوز کردن متجاوز بودن
ultra vires بیش از حد مجاز قانونی متجاوز از حدود اختیار
impelent راننده
motor man راننده
the man at the wheel راننده
steersman راننده
wheelsman راننده
wheelman راننده
piloted راننده
driving راننده
pilot راننده
driver راننده
helmsman راننده
drivers راننده
pilots راننده
helmsmen راننده
taximan راننده تاکسی
train driver راننده قطار
locomotive driver [British E] راننده قطار
propulsive پیش راننده
power unit پیش راننده
locomotive operator [British E] راننده قطار
train operator [American E] راننده قطار
motorman راننده موتور
railroad engineer [American E] راننده قطار
locomotive engineer [American E] راننده قطار
truckman راننده کامیون
road hog <idiom> راننده بیابان
hot shoe راننده زبردست
chauffeured راننده ماشین
cabbies راننده تاکسی
cabby راننده تاکسی
power plant پیش راننده
drive's seat صندلی راننده
power plants پیش راننده
assistant driver کمک راننده
bulldozerer راننده بولدوزر
bus driver راننده اتوبوس
drive's cab اطاق راننده
cabman راننده تاکسی
chauffeur راننده ماشین
driver's mate شاگرد راننده
cabbie راننده تاکسی
carter راننده گاری
chauffeuring راننده ماشین
truckers راننده کامیون
trucker راننده کامیون
driver راننده گرداننده
drivers راننده گرداننده
chauffeurs راننده ماشین
gondolier راننده کرجی ونیزی
repellent راننده بیزار کننده
diver راننده قایق موتوری
outboarder راننده قایق موتوری
gondoliers راننده کرجی ونیزی
pilots راننده قایق روی یخ
ambulanceman راننده یا مسئول آمبولانس
catch driver راننده اجیر ارابه
iceboater راننده قایق روی یخ
hackney man راننده درشکه کرایهای
pick off رد شدن از راننده دیگر
motor man راننده واگون یالوکوموتیوبرقی
karter راننده اتومبیل کوچک
hackman راننده درشکه کرایهای
pilot راننده قایق روی یخ
repellents راننده بیزار کننده
timers وقت نگهدار هر راننده
timer وقت نگهدار هر راننده
piloted راننده قایق روی یخ
puntist راننده کرجی نام دارد
fly man راننده درشکه تک اسبه کرایهای
cockpits محل ناخدا یا سکاندار یا راننده
cockpit محل ناخدا یا سکاندار یا راننده
pilot خلبان هواپیما راننده کشتی
provisional driver راننده تازه کار ارابه
pilots خلبان هواپیما راننده کشتی
piloted خلبان هواپیما راننده کشتی
corner crew متصدیان اعلام خطر به راننده در سر پیچ
pole sitter راننده نزدیک به نرده داخلی درمسیر
The driver coaxed his bus through the snow. راننده با دقت اتوبوس را از توی برف راند .
teamster راننده یک جفت حیوان یا دستگاه اسب ودرشکه
four in hand گردونه چهار اسبه که یک راننده داشته باشد
drafting راندن پشت سر راننده جلوبرای کاستن فشار هوا
sidecars جای اضافی چرخ دار پهلوی راننده موتورسیکلت
sidecar جای اضافی چرخ دار پهلوی راننده موتورسیکلت
solocross مسابقه در محوطه پارکینگ برای کشف مهارت راننده
set down معلق ساختن سوارکار یا راننده ارابه بخاطر خطا
remotely piloted هدایت شونده از راه دور هواپیمای بدون راننده
protest flag پرچم قرمز کوچک بعلامت اعتراض راننده قایق
hit-and-run <idiom> حادثهای که راننده ماشین به بیراهه براند بدون اثری
side car جای اضافی چرخ داردرپهلوی راننده موتور سیکلت سایدکار
check string ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
predicted log racing مسابقه قایق موتوری باپیشبینی قبلی زمان از طرف راننده
fitcall finding پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
understeer تمایل اتومبیل به مستقیم رفتن در سر پیچ بیش ازانتظار راننده
pit board تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
driver چوب شماره یک برای استفاده در اغاز هر بخش گلف راننده لوژ
drivers چوب شماره یک برای استفاده در اغاز هر بخش گلف راننده لوژ
cab اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
back-seat drivers مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat driver مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
cabs اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
staging light چراغی که به راننده علامت میدهد که چرخهای اتومبیل درست روی خط قرار دارند
running down case دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
warm gas thruster جت پیش راننده متشکل از گازذخیره شده با فشار زیاد که قبل از بیرون رانده شدن ازنازل گرم شود
drone خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droned خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
drones خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droning خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
cabs جای راننده کامیون جای لوکوموتیوران
cab جای راننده کامیون جای لوکوموتیوران
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com