Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 186 (9 milliseconds)
English
Persian
loading ramp
راهروی شیب دار بارگیری
Other Matches
preload loading
بارگیری اولیه یا بارگیری قبل از بارگیری اصلی
unit loading
بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
wet storage
بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
back haul
بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
embarkation order
دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری
endurance loading
بارگیری با حداکثر فرفیت بارگیری کامل
combat loading
بارگیری رزمی هواپیما بارگیری جنگی
cross aisal
راهروی چلیپایی
gable-entry
راهروی ورودی
air lock
راهروی فشار
cross aisal
راهروی صلیبی
mosaic parquet deal
راهروی اجر فرش
somnambulistic
وابسته به راهروی درخواب
dromos
[راهروی باریک و طولانی به گذرگاه کندویی]
somnambulist
کسیکه در خواب راه میرود وابسته به راهروی درخواب خواب گرد
casualty staging unit
یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
staging unit
یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
shaft inset
[shaft station]
راهروی معدن
[ایستگاه معدن]
material handling bridge
پل بارگیری
loading bridge
پل بارگیری
shipping
بارگیری
loading
بارگیری
well deck
پل بارگیری
stowage
بارگیری
charging
بارگیری
burdening
بارگیری
charging crane
جرثقیل بارگیری
loading apron
نوار بارگیری
loading chart
جدول بارگیری
commercial loading
بارگیری تجارتی
load lines
علایم بارگیری
load factor
ضریب بارگیری
line charging current
جریان بارگیری خط
download
بارگیری پایین
frequency loading
بارگیری فرکانسی
loading bucket
سطل بارگیری
deadweight
تناژ بارگیری
embarkation table
جدول بارگیری
embarkation area
محوطه بارگیری
line charging capacity
فرفیت بارگیری خط
loading diagram
دیاگرام بارگیری
pick up and delivery
بارگیری و تحویل
plimsol mark
مارک بارگیری
plimsol mark
علایم بارگیری
point of loading
نقطه بارگیری
pre loading
بارگیری اولیه
roll on/roll off
بارگیری- تخلیه
stowage
بارگیری و باراندازی
well deck
عرشه بارگیری
pallete
کفه بارگیری
pack saddle
زین بارگیری
magnetic loading
بارگیری مغناطیسی
loading facilities
وسایل بارگیری
loading point
نقطه بارگیری
loading rack
سکوی بارگیری
loading scale
مقیاس بارگیری
loading site
سکوی بارگیری
loading site
محل بارگیری
loading station
ایستگاه بارگیری
loading table
جدول بارگیری
loading time
زمان بارگیری
Loading and unloading.
بارگیری وتخلیه
charging car
واگن بارگیری
stows
بارگیری کردن
cargo net
تور بارگیری
laden
بارگیری شده
carburizing pot
فرف بارگیری
load
بارگیری کردن
ammunition loading line
خط بارگیری مهمات
loads
بارگیری کردن
bulk loading
بارگیری در مخازن
load
بارگیری مهمات
loading
فرفیت بارگیری
quay
سکوی بارگیری
bucket charging
بارگیری با سطل
on berth
ناوحاضربه بارگیری
stowing
بارگیری کردن
accumulator charge
بارگیری اکومولاتور
roll-on/roll-off
بارگیری- تخلیه
loads
فرفیت بارگیری
charging wharf
اسکله بارگیری
charging berth
اسکله بارگیری
loads
بارگیری مهمات
apron
محوطه بارگیری
quays
سکوی بارگیری
aprons
محوطه بارگیری
load
فرفیت بارگیری
pallet
کفه بارگیری
pallets
کفه بارگیری
stowed
بارگیری کردن
stow
بارگیری کردن
stevedore
بارگیری وباراندازی کردن
stevedore
متصدی بارگیری و تخلیه
loading chart
طرح بارگیری هواپیما
actual obligated space
محل یا جا در بارگیری دریایی
stevedores
متصدی بارگیری و تخلیه
loading list
لیست بارگیری خودرو
loading space
فضای قابل بارگیری
loading plan
طرح بارگیری خودرو
charging side
محل بارگیری کوره
staging unit
یکان بارگیری کننده
embarkation table
جدول قابلیت بارگیری
loading
بارگیری مهمات درهواپیما
stevedoring charges
هزینههای بارگیری وباراندازی
cargo plan
طرح بارگیری ناو
tactical loading
بارگیری رزمی یا جنگی
cargo port
دریچه بارگیری ناو
commodity loading
بارگیری کالاهای مختلف
commercial loading
بارگیری کالای تجارتی
bulk loading
بارگیری مخزن به طور یک جا
stevedores
بارگیری وباراندازی کردن
charge and discharge
محل بارگیری و باراندازی
bulk load method
روش بارگیری با بارقوال
initial program load
بارگیری برنامه اغازی
horizontal loading
بارگیری افقی کشتیها
ingot charging crane
جراثقال بارگیری شمش
shiping agent
کارگزار بارگیری کشتی
railway end
پل سکوی بارگیری راه اهن
maximum load rating
قابلیت بارگیری نامی حداکثر
roll on roll off
روش بارگیری مستقیم ناو
reloadable control storage
انباره با کنترل بارگیری مجدد
The ship is loading.
کشتی درحال بارگیری است
shiping agent
حق العمل کار بارگیری کشتی
mutilation table
جدول راهنمای بارگیری خودروها
palletetisation
درکفه بارگیری قرار دادن
free in and out
بدون هزینه تخلیه و بارگیری
stevedore
متصدی بارگیری و حمل و نقل
stevedores
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
p&d
delivery and up pick بارگیری و تحویل
stevedores
متصدی بارگیری و حمل و نقل
stevedore
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
embarkation order
ترتیب سوار شدن یا بارگیری
bulk load method
روش استفاده از بارگیری قوال
lading
بارگیری عمل بار کردن
lighterage
هزینه بارگیری وباراندازی ازکشتی
lift on
بارگیری کشتی توسط جرثقیل
capacity load
حداکثر فرفیت بارگیری ناو
drayage
هزینه بارگیری وبار اندازی
laydays
ایام بارگیری و باراندازی کشتی
lay day
ایام بارگیری و باراندازی کشتی
lay day
روز بارگیری وباراندازی کشتی
base loading
بارگیری انجام شده در پایگاه
despatch money
جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
fio
بدون هزینه تخلیه و بارگیری
port
شراب شیرین بارگیری کردن
bridge plate
پل بین سکوی بارگیری وخودرو
accessorial services
خدمات بارگیری و تخلیه بار
dispatch money
جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
loading
بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
mutilation table
جدول بارگیری پیش بینی شده
portcall
درخواست حمل وسایل به بندربرای بارگیری
drayage
چهارچرخه یاگاری مخصوص بارگیری وباراندازی
despatch money
پاداش جهت بارگیری یاتخلیه سریع
pickup zone
منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
embarkation element
یکان مخصوص کمک به بارگیری یا سوار شدن
ipl
Load Program Initail بارگیری اغازی برنامه
portcapacity
فرفیت بندر از نظر بارگیری یاتخلیه بار
prestowage plan
طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
entrucking table
جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
lighterage
هزینه بارگیری و باراندازی از کشتی توسط دوبه
actual placement
قرار دادن بار در محل تخلیه و بارگیری
block stowage loading
بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
embarkation team
تیم یا قسمت مخصوص کمک به سوار شدن یا بارگیری
constructive placement
تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
turnaround cycle
مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
stowage plan
طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
load line
خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
long shoreman
گماشته بارگیری و بار خالی کنی در بندریا ماهی گیری در کرانه
primage
اضافه کرایهای که به خاطر مراقبت در بارگیری و تخلیه به ناخدای کشتی داده میشود
demurrage
بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
embarkation officer
افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
over shipment
ارسال بار بیش از حد فرفیت کشتی بارگیری بیش از حد
deck cargo
بار روی عرشه کشتی بارگیری برروی عرشه
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
staging area
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
take on
<idiom>
ضبط کردن،بارگیری کردن
lade
بارگیری کردن خالی کردن
ammunition loading line
صف بارگیری مهمات صف بارکردن مهمات
lighterage
هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
apron
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aprons
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
carload shipment
حمل بار مطابق با فرفیت بارگیری خودرو یا کشتی ارسال باربه اندازه فرفیت حمل بار
combat cargo officer
افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com