Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (11 milliseconds)
English	Persian
foyer	راهرو بزرگ
Search result with all words
foyer	مرکز اجتماع راهرو بزرگ
foyers	مرکز اجتماع راهرو بزرگ
Other Matches
My grandparents are six feet under. <idiom>	پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania	مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
museum piece	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
fossil	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
big game	صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
macropterous	دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
gangways	پل راهرو
gangways	راهرو
adit	راهرو
vestibule	راهرو
exedra	راهرو
exhedra	راهرو
lobby-entry	راهرو
gangway	راهرو
gangway	پل راهرو
lich gate	راهرو
door	راهرو
doors	راهرو
passageway	راهرو
passage way	راهرو
gully	راهرو
gullies	راهرو
gulleys	راهرو
vestibules	راهرو
side aisle	راهرو
gang way	پل راهرو
door way	راهرو
manwa	راهرو
doorways	راهرو
doorway	راهرو
gallery	راهرو
galleries	راهرو
passages	راهرو
corridor	راهرو
passage	راهرو
passageways	راهرو
corridors	راهرو
aisles	راهرو
lobbies	راهرو
lobbied	راهرو
aisle	راهرو
lobby	راهرو
lobbies	راهرو دالان
galleried	راهرو دار
passage	پاساژ راهرو
aisles	راهرو هوایی
aisle	راهرو هوایی
crazy paving	راهرو - محلعبور
passages	سفردریا راهرو
passages	پاساژ راهرو
gangway	راهرو گذرگاه
gangways	راهرو گذرگاه
passage	سفردریا راهرو
long gallery	راهرو طویل
stairway	راهرو پله
cat-walk	راهرو باریک
coved vault	طاق راهرو
double cloister	راهرو دو قسمتی
runway	راهرو ردپا
runways	راهرو ردپا
entry	ورود راهرو
stairways	راهرو پله
lich-gate	راهرو سرپوشیده
lobbied	راهرو دالان
cloister	راهرو سرپوشیده
lobby	راهرو دالان
light trap	راهرو تاریکخانه
cloisters	راهرو سرپوشیده
corridors	غلام گردش راهرو
back-aisle	راهرو پشت کلیسا
corridor	غلام گردش راهرو
catwalk	راهرو باریک ناو
catwalks	راهرو باریک ناو
pylon	پیل یا تیر برق راهرو
pylons	پیل یا تیر برق راهرو
avenuse	خیابان وسیع راهرو باغ
deambulatory	[راهرو یا گردشی در صدر کلیسا]
choir-aisle	[راهرو موازی از شبستان به جایگاه همسرایان]
degagement	[حریم محصور بین راهرو و دهلیز]
lateral	افقی راهرو زیرزمینی موازی جبهه
grandparent	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparents	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large	چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandam	مادر بزرگ ننه بزرگ
cray	نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
hall-church	[کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
Hallenkirche	[کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
runner	فرش کناره [فرش های دراز و باریکی که عموما جهت پله یا راهرو استفاده شود.]
smaller	بزرگ نه
smallest	بزرگ نه
of a large size	بزرگ
large sized a	بزرگ
adults	بزرگ
large sized	بزرگ
king size	بزرگ
immane	بزرگ
gate	در بزرگ
hugeous	بزرگ
decuman	بزرگ
gravest	بزرگ
magacephalic	بزرگ سر
grave	بزرگ
macrocephalic	بزرگ سر
macro	بزرگ
long ton	تن بزرگ
small	بزرگ نه
massive	بزرگ
massively	بزرگ
graves	بزرگ
headman	بزرگ
headmen	بزرگ
gates	در بزرگ
eminent	بزرگ
majestic	بزرگ
full bottomed	بزرگ
egregious	بزرگ
considerably large	بس بزرگ
canis majoris	سگ بزرگ
canis major	سگ بزرگ
bandog	سگ بزرگ
biggest	بزرگ
bigger	بزرگ
great-	بزرگ
mighty	بزرگ
mightiest	بزرگ
mightier	بزرگ
bulkier	بزرگ
bulkiest	بزرگ
bulky	بزرگ
dignified	بزرگ
adult	بزرگ
doyennes	زن بزرگ
extensive	بزرگ
doyenne	زن بزرگ
voluminous	بزرگ
great	بزرگ
greatest	بزرگ
big	بزرگ
majoring	بزرگ
paternal grandmother	نه نه بزرگ
grosses	بزرگ
walloping	بزرگ
wallopings	بزرگ
swingeing	بزرگ
grosser	بزرگ
large	بزرگ
gross	بزرگ
largest	بزرگ
enormous	بزرگ
megapod	بزرگ پا
propylon	در بزرگ
grossest	بزرگ
extras	بزرگ
majored	بزرگ
major	بزرگ
highs	بزرگ
highest	بزرگ
swith	بزرگ
extra	بزرگ
vast	بزرگ
grossing	بزرگ
larger	بزرگ
extra-	بزرگ
spankings	بزرگ
vasty	بزرگ
stour	بزرگ
grossed	بزرگ
majuscule	بزرگ
majuscular	بزرگ
jumbo	بزرگ
jumbos	بزرگ
spanking	بزرگ
high	بزرگ
nonus	بزرگ
zoomed	بزرگ کردن
emporia	بازار بزرگ
zooms	بزرگ کردن
longbows	کمان بزرگ
longbow	کمان بزرگ
zoom	بزرگ کردن
magnification	بزرگ نمایی
heaved	بزرگ کردن
ursa major	خرس بزرگ
mausoleums	ارامگاه بزرگ
lumped	بزرگ شدن
lumps	بزرگ شدن
mausoleum	ارامگاه بزرگ
heave	بزرگ کردن
ursae majoris	خرس بزرگ
emporium	بازار بزرگ
magnifications	بزرگ نمایی
blunders	اشتباه بزرگ
platter	بشقاب بزرگ
a large car	یک اتومبیل بزرگ
heavyweights	بزرگ و سنگین
the supreme	خدای بزرگ
land mass	سرزمین بزرگ
land masses	سرزمین بزرگ
blundering	اشتباه بزرگ
platters	بشقاب بزرگ

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com