English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English Persian
shuttle راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles راهپیمائی قسمت به قسمت
Other Matches
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
section قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
shuttles بمباران قسمت به قسمت
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
throttle عبور قسمت به قسمت
p.p.m قسمت در یک میلیون قسمت
parts per million قسمت در میلیون قسمت
shuttle بمباران قسمت به قسمت
throttles عبور قسمت به قسمت
throttling عبور قسمت به قسمت
shuttled بمباران قسمت به قسمت
throttled عبور قسمت به قسمت
forward overlap پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
railway division قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
skag قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
sections قسمت
piecemeal قسمت به قسمت
section قسمت
kismet قسمت
it fell to my lot to go قسمت
instalments قسمت
agency قسمت
agencies قسمت
rasher قسمت
rashers قسمت
piece قسمت
pieces قسمت
installments قسمت
instalment قسمت
internode قسمت
batch قسمت
in sections قسمت قسمت
snick قسمت
feck قسمت
in part در یک قسمت
arm قسمت
data division قسمت
plank قسمت
head stall قسمت سر
compartmental قسمت قسمت
percentages قسمت
percentage قسمت
portion قسمت
portions قسمت
caboodle قسمت
unit قسمت
units قسمت
batches قسمت
underfoot قسمت کف پا
component قسمت
dole قسمت
components قسمت
divisions قسمت
sect قسمت
sects قسمت
division قسمت
partition قسمت
department قسمت
partitions قسمت
segment قسمت
departments قسمت
segments قسمت
part قسمت
cross section of a gravity dam قسمت
detachments قسمت
detachment قسمت
compartment قسمت
cantos قسمت
Corp قسمت
compartments قسمت
ratios قسمت
ratio قسمت
party قسمت
grist قسمت
canto قسمت
headquarters detachment قسمت ارکان
hilted قسمت عقبی
headquarters detachment قسمت قرارگاه
head piece قسمت بالا
flattest قسمت پهن
flat قسمت پهن
hauling part قسمت کشنده
preludes قسمت مقدماتی
prelude قسمت مقدماتی
straightest قسمت مستقیم
straighter قسمت مستقیم
straight قسمت مستقیم
hauling part قسمت متحرک
hypoderm قسمت زیرجلد
massing قسمت عمده
activity قسمت یکان
interservice داخل قسمت
activities قسمت یکان
key facility قسمت مهم
patrols قسمت گشتی
patrolling قسمت گشتی
patrolled قسمت گشتی
patrol قسمت گشتی
foot قسمت پایینی
northward قسمت شمالی
subsection قسمت فرعی
beginning قسمت اول
beginnings قسمت اول
intercommand بین قسمت
masses قسمت عمده
mass قسمت عمده
installation property دارایی قسمت
installation property اموال قسمت
proportion سهم قسمت
intelligence service قسمت اطلاعات
installation type نوع قسمت
bulk قسمت عمده
bulk قسمت بزرگ
linear portion قسمت خطی
advance point قسمت نوک
proportions سهم قسمت
subsections قسمت فرعی
broadest قسمت پهن
broader قسمت پهن
broad قسمت پهن
bachelor quarters قسمت مجردی
better part قسمت بیشتر
legs بخش قسمت
leg بخش قسمت
black body قسمت خطرناک
where درکدام قسمت
cable block قسمت کابل
parcel قسمت گره
parcels قسمت گره
ashi noko قسمت داخلی کف پا
advance point قسمت سر جلودار
advance party قسمت پیشرو
advance detachment قسمت سرجلودار
advance detachment قسمت پیشرو
administration building قسمت اداری
active installation قسمت فعال
advance section قسمت جلویی
active federal service قسمت کادر
aircraft section قسمت هواپیمایی
actine قسمت خارجی
seen قسمت سوم see
artillery corps قسمت توپخانه
initials اولین قسمت
initialling اولین قسمت
department قسمت شعبه
forehands قسمت ممتاز
forehand قسمت ممتاز
divisional officer افسر قسمت
engineer division قسمت مهندسی
sect قسمت کردن
sects قسمت کردن
sapper قسمت حفاری
sapper قسمت مهندسی
exosphere قسمت خارجی جو
sappers قسمت حفاری
midst قسمت وسط
division officer افسر قسمت
detail part قسمت مفصل
detail group قسمت بیگاری
initialled اولین قسمت
initialing اولین قسمت
forepart قسمت جلو
initialed اولین قسمت
initial اولین قسمت
foreparts قسمت جلو
concertina fold یک قسمت به یک جهت
departments قسمت هیئت
control section قسمت کنترل
departments قسمت شعبه
crypto service قسمت رمز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com