English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
route راه جریان معمولی
routes راه جریان معمولی
Other Matches
marking current جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
leakage current جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
flows سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flow سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
currents جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
inverts جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
current جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
amp واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
induction current جریان القاء شده جریان تحریک
counter current جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
constant current جریان مستقیم جریان ثابت باطری
runoff coefficient ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
current compensation کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
parasitic current جریان نشتی جریان خارجی
current flow سیلان جریان فلوی جریان
three phase current جریان سه فاز جریان دوار
gresham's law پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
idle current meter دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
circuitry شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
vortex ring state حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
copybook معمولی
longhand خط معمولی
ferial معمولی
light water اب معمولی
open cheque چک معمولی
wonted معمولی
standards معمولی
conventional معمولی
run-of-the-mill <idiom> معمولی
routine معمولی
routinely معمولی
ordinary معمولی
normal معمولی
faceless معمولی
usu معمولی
routines معمولی
standard معمولی
received معمولی
rudas پست معمولی
meanest پست معمولی
undress جامه معمولی
mulberries توت معمولی
rock brake بسفایج معمولی
charge hand کارگر معمولی
everyday معمولی مبتذل
common whipping بست معمولی
common link حلقه معمولی
complement تعارفات معمولی
undressing جامه معمولی
mulberry توت معمولی
single precision با دقت معمولی
generals معمولی و نه مخصوص
complemented تعارفات معمولی
complementing تعارفات معمولی
complements تعارفات معمولی
street virus ویروس معمولی
standard brick اجر معمولی
the a merchant سوداگر معمولی
ethanol الکل معمولی
generals کلی معمولی
commonest معمولی متعارفی
irregular غیر معمولی
general کلی معمولی
common معمولی متعارفی
standard bar میله معمولی
standard gauge اندازه معمولی
commoners معمولی متعارفی
standard motor موتور معمولی
white mulatto توت معمولی
standard trench سنگر معمولی
ethyl alcohol الکل معمولی
workaday معمولی عادی
man in the street فرد معمولی
ap seogi ایستادن معمولی
wrought iron اهن معمولی
normal permeability نفوذپذیری معمولی
onery عادی معمولی
American bond آجرچینی معمولی
ambient پس زمینه معمولی
typical <adj.> بافت معمولی
normal interval فاصله معمولی صف
standards طبیعی یا معمولی
general معمولی و نه مخصوص
standard طبیعی یا معمولی
hepatica غافث معمولی
nonstandard غیر معمولی
medium lampholder سرپیچ معمولی
mass concrete بتن معمولی
normal good کالای معمولی
ordinal type نوع معمولی
ordinary clay خاک رس معمولی
plain concrete بتن معمولی
procedure message پیام معمولی
undresses جامه معمولی
general cargo کالای معمولی
ranko سرباز معمولی
civil time ساعت معمولی
normal عادی معمولی
mean پست معمولی
meaner پست معمولی
piper nigrum فلفل معمولی
ornery عادی معمولی
ornary عادی معمولی
unselected clay خاک رس معمولی
commonplace معمولی مبتذل
banal مبتذل معمولی
ordinary share سهام معمولی
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
inverted l antenna انتن معمولی رادیو
joiner door درب معمولی ناو
light hydrogen هیدروژن سبک یا معمولی
well-worn پیش پا افتاده معمولی
meadow mushroom قارچ خوراکی معمولی
well worn پیش پا افتاده معمولی
martlet پرستوی معمولی اروپایی
admedium lampholder سرپیچ بزرگتر از معمولی
l antenna انتن معمولی رادیو
undersized کوچکتر ازاندازه معمولی
milkwort پلی گالای معمولی
conventional جنگ افزارهای معمولی
common stock سهام معمولی شرکت
stand سطح معمولی اب دریا
outre خارج از حدود معمولی
ordinary grasp گرفتن میله معمولی
chamomile بابونه معمولی یامعطر
bracket حالت معمولی کروشه
stake driver بوتیمار معمولی امریکایی
head cold سرماخوردگی معمولی زکام
normal sulphation of battery سولفاتی شدن معمولی
standard lamp holder سرپیچ معمولی لامپ
normal magnetization curve خم مغناطیس پذیری معمولی
standard rain gage باران سنج معمولی
standard size whole brick اجر فشاری معمولی
fencing measure فاصله معمولی دو شمشیرباز
conventional forces نیروهای رزمی معمولی
conventional milling machine دستگاه فرز معمولی
normal charge خرج معمولی توپ
combination grasp گرفتن معمولی و برعکس
walks گام معمولی اسب
regular weave [plain] بافت معمولی و ساده
walk گام معمولی اسب
walked گام معمولی اسب
in normal situations on public roads در ترافیک معمولی خیابان
week day روز معمولی هفته
deffered maintenance تعمیر ونگهداری غیر معمولی
ordinary پیام معمولی از نظر ارجحیت
ordinary least square method روش حداقل مربعات معمولی
conventional take off and landing هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
guttersnipe نوک دراز یا پاشله معمولی
fair wear and tear خسارت در حد معمولی فرسودگی در حد معمول
ordinary differential equation [ODE] معادله دیفرانسیل معمولی [ریاضی]
normalizes بصورت عادی و معمولی دراوردن
horseweed خزه معمولی امریکای شمالی
normalize بصورت عادی و معمولی دراوردن
normalising بصورت عادی و معمولی دراوردن
normalises بصورت عادی و معمولی دراوردن
It was the usual scene. صحنه [موقعیت] معمولی بود.
normalised بصورت عادی و معمولی دراوردن
service ceiling سقف پرواز معمولی یا جنگی هواپیما
snail mail اصط لاح عامیه به پست معمولی
entremets غذای لذید اضافه بر برنامه معمولی
I'd like a shampoo for normal hair. من یک شامپو برای موهای معمولی میخواهم.
it is of a normal size دارای اندازه عادی یا معمولی است
standard egg section مقطع تخم مرغی شکل معمولی
air hardening سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
d.c. transformer ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
alternators ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
alternator ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
electromagnetism پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
prepare تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
prepares تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
preparing تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
half حرکت یا نمایش گرافیکی با نیمی از شدت معمولی
Can't you just say hello like a normal person? نمیتونی مثل یک آدم معمولی سلام بدی؟
names کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین
mufti جامه معمولی برتن کسی که حق داردجامه رسمی بپوشد
name کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین
zero stage طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
shock waves موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
shock wave موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
offices استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
office استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
quads چهار بیت داده ذخیره شده در محل معمولی یکی
quad چهار بیت داده ذخیره شده در محل معمولی یکی
kilderkin چلیک یابشکه کوچکی معادل نصف یاربع بشکه معمولی
advertorial تبلیغ در مجله یا روزنامه که به شکل مقاله معمولی به نظر می رسد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com