English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
earth's attraction ربایش زمین
Other Matches
snatch ربایش
attractions ربایش
seizures ربایش
abduction ربایش
ravishment ربایش
rapine ربایش
seizure ربایش
attraction ربایش
snatching ربایش
snatches ربایش
removal ربایش
snatched ربایش
grabs ربایش
grabbing ربایش
grabbed ربایش
grab ربایش
cleek ربایش
meson capture ربایش مزون
attraction force نیروی ربایش
electron capture ربایش الکترونی
raptures وجد روحانی ربایش
rapture وجد روحانی ربایش
capture تصرف کردن ربایش
capturing تصرف کردن ربایش
captures تصرف کردن ربایش
abstractions ربایش بیخبری از کیفیات واقعی وفاهری
abstraction ربایش بیخبری از کیفیات واقعی وفاهری
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone موشک زمین به زمین رداستون
pershing موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
talik زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile موشک زمین به زمین
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall. بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
surface-to-surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface to surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface missile موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
earth زمین
floor کف زمین
tellus زمین
ground [British] [floor] کف زمین
cinder track زمین دو
earths زمین
cinder tracks زمین دو
terrain زمین
lackland بی زمین
land n زمین
acre زمین
land زمین
acres زمین
norland زمین
ground line خط زمین
grass roots کف زمین
ground surface کف زمین
graze زمین
grazed زمین
grazes زمین
floors کف زمین
floored کف زمین
floor کف زمین
soil زمین
rooter زمین کن
soiling زمین
soils زمین
globes زمین
fields زمین
extra terrestrial زمین
earthing زمین
this earthly round زمین
domain زمین
domains زمین
ground زمین
fielded زمین
aerospace جو زمین
globe زمین
ground : زمین
field زمین
ground کف زمین
geodetically زمین
real estate زمین
earthward بسوی زمین
land capacity کاراوری زمین
terrain عوارض زمین
land alide لغزش زمین
laigh زمین پست
key terrain زمین مهم
lacrosse field زمین لاکراس
courtside کنارههای زمین
land tax مالیات زمین
landward بسوی زمین
land reclamation عمران زمین
grounding زمین کردن
grounding ایجاد زمین
land reclamation ابادانی زمین
sideline خط کنار زمین
sidelined خط کنار زمین
sidelines خط کنار زمین
land of promise زمین موعود
cricket field زمین کریکت
land measurer زمین پیما
terrestrial زمین خاکی
sidelining خط کنار زمین
land grading تسطیح زمین
land restoration بازسازی زمین
terrain زمین ناحیه
terrain نوع زمین
key terrain زمین حساس
upland زمین کوهستانی
uplands زمین بلند
uplands زمین کوهستانی
invalidism زمین گیری
investigation of foundation conditions شناسایی زمین پی
one's native soil میهن زمین
to stamp [your foot] پا به زمین کوبیدن
elevated ground زمین بلند
emblements محصول زمین
circumnavigate زمین رادورزدن
emblements حاصل زمین
to vanish into thin air <idiom> آب شد و به زمین رفت
go off into the blue آب شد و به زمین رفت
upland زمین بلند
earthward بطرف زمین
earthwards سوی زمین
core of the earth هسته زمین
contour line خط برجستگی زمین
continous earth زمین دائمی
earthwards بطرف زمین
compartments of terrain قسمتهایی از زمین
basement زیر زمین
compartments of terrain دهلیزهای زمین
collective land زمین مشاع
collctive land زمین مشاع
cohesive soil زمین چسبناک
basements زیر زمین
change court تعویض زمین
land tax مالیات بر زمین
terrain زمین عملیات
earth socket پریز زمین
gores زمین سه گوش
goring زمین سه گوش
demesne تملک زمین
plant در زمین قراردادن
deer lick زمین شوره
plants در زمین قراردادن
earth terminal ترمینال زمین
marchland زمین مرزی
mallet field زمین چوگان
lowland زمین پست
panhandle زمین باریکه
panhandled زمین باریکه
panhandles زمین باریکه
earth science زمین شناسی
earth excavating حفاری زمین
measuring rod گز زمین پیمایی
measurement ofland زمین پیمایی
downfield زمین حریف
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com