Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (42 milliseconds)
English
Persian
rank
رتبه بندی کردن
ranked
رتبه بندی کردن
ranks
رتبه بندی کردن
degree
رتبه بندی کردن
degrees
رتبه بندی کردن
Search result with all words
score
رتبه تیر بخال زدن رتبه بندی کردن
scored
رتبه تیر بخال زدن رتبه بندی کردن
scores
رتبه تیر بخال زدن رتبه بندی کردن
grade
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grades
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
Other Matches
ranking
رتبه بندی
ranked
رتبه بندی
rank
رتبه بندی
ranks
رتبه بندی
grades
درجه بندی رتبه
grade
درجه بندی رتبه
isotropic ranking
رتبه بندی غیر کمی
credit rating
رتبه بندی اعتباری مشتریان
ranking
دارای مقام بزرگ و عالی رتبه بندی
service rating
تقدم پرسنلی رتبه بندی پرسنلی
to act
[as somebody]
عمل کردن
[به عنوان رتبه ای]
ratings
طبقه بندی کردن درجه بندی
rating
طبقه بندی کردن درجه بندی
disrate
پست کردن تقلیل رتبه دادن
downgraded
جمع و جور کردن تنزیل رتبه
downgrading
جمع و جور کردن تنزیل رتبه
downgrades
جمع و جور کردن تنزیل رتبه
downgrade
جمع و جور کردن تنزیل رتبه
declassifying
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassify
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassified
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassifies
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
group
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
groups
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
laggin
اب بندی کردن اب بندی ناوها
downgrading
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
gift wrap
بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
declassification
از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
evaluation rating
درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
timed
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
rigged
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
revamps
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
rigs
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rig
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
revamping
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
bumble
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bollix
سرهم بندی کردن قاطی پاتی کردن
bumbled
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumbles
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
To do something slapdash.
کاری را سرهم بندی کردن ( سمبل کردن )
overpacking
دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
rank
رتبه
stations
رتبه
stationed
رتبه
of the same grade
هم رتبه
degree
رتبه
from within the ranks of
از رتبه
station
رتبه
degrees
رتبه
grade
رتبه
run of the mine
بی رتبه
ranks
رتبه
order
رتبه
coordinate
هم رتبه
grades
رتبه
ranked
رتبه
step
رتبه
stepping
رتبه
classification
طبقه بندی کردن طبقه بندی
classifications
طبقه بندی کردن طبقه بندی
word warp
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
carpet classification
طبقه بندی
[درجه بندی]
فرش
high ranking
عالی رتبه
to get one's stripes
رتبه گرفتن
khedivate
رتبه خدیو
dignity
مقام رتبه
rating
درجه رتبه
minor
پایین رتبه
demotion
تنزل رتبه
placing
مقام رتبه
khediviate
رتبه خدیو
stepping
مرحله رتبه
high order
رتبه بالا
grades
درجه رتبه
outrank
رتبه بالاترداشتن
juniority
رتبه پائین تر
low order
پایین رتبه
third degree
رتبه سوم
grade
درجه رتبه
percentile rank
رتبه صدکی
degrades
تنزیل رتبه
degradation
تنزل رتبه
degrade
تنزیل رتبه
compeer
هم رتبه بودن با
he is next to you in rank
او در رتبه پس از شماست
stepping
رتبه درجه
ratings
درجه رتبه
ranking
عالی رتبه
permanent rank
رتبه دایمی
episcopate
رتبه اسقفی
step
رتبه درجه
place
مقام رتبه
step
مرحله رتبه
places
مقام رتبه
centile rank
رتبه صدکی
to take a snack
ته بندی کردن
caulk
اب بندی کردن
underpins
پی بندی کردن
to mull a mull of
سر هم بندی کردن
to nails up
سر هم بندی کردن
seal
اب بندی کردن
batten down
اب بندی کردن
to pin up
بی بندی کردن
seals
اب بندی کردن
sealing
اب بندی کردن
underpinned
پی بندی کردن
to make a muddle of
سر هم بندی کردن
to make a mess of
سر هم بندی کردن
lacevi
بندی کردن
underpin
پی بندی کردن
gaduate
درجه بندی کردن تغلیظ کردن
gradate
درجه بندی کردن مخلوط کردن
grades
طبقه بندی کردن کلاسه کردن
grade
طبقه بندی کردن کلاسه کردن
partitions
جدا کردن جزء بندی کردن
sort
دسته کردن طبقه بندی کردن
resorts
جدا کردن طبقه بندی کردن
sorted
دسته کردن طبقه بندی کردن
sorts
دسته کردن طبقه بندی کردن
types
ماشین کردن طبقه بندی کردن
break down
تجزیه کردن طبقه بندی کردن
vamp
وصله کردن سرهم بندی کردن
resort
جدا کردن طبقه بندی کردن
portion
تسهیم کردن سهم بندی کردن
portions
تسهیم کردن سهم بندی کردن
to put on
شرط بندی کردن تحمیل کردن
partition
جدا کردن جزء بندی کردن
typed
ماشین کردن طبقه بندی کردن
type
ماشین کردن طبقه بندی کردن
resorted
جدا کردن طبقه بندی کردن
segregation
جدا کردن درجه بندی کردن
justiciary
داور عالی رتبه
rank difference correlation
همبستگی تفاوت رتبه ها
degrades
تنزل رتبه دادن
constableship
وفیفه یا رتبه پلیس
eminence
عالی رتبه عالیجناب
princeling
شاهزاده پایین رتبه
high order bit
بیت بالا رتبه
advancing
<adj.>
ترفیع رتبه دادن
degrade
تنزل رتبه دادن
below the horizon
رتبه من از او پایین تر است
demote
تنزل رتبه دادن
demoting
تنزل رتبه دادن
inferior
پایین رتبه فرعی
noncommissioned officer
افسر دون رتبه
low order digit
رقم پایین رتبه
the rank of colonel
پایه یا رتبه سرهنگی
demoted
تنزل رتبه دادن
minor
پایین رتبه خرد
demotes
تنزل رتبه دادن
clock stagger
رتبه زمان سنجی
eminency
عالی رتبه عالیجناب
advance
ترفیع رتبه دادن
subalternate
شخص پایین رتبه
inferiors
پایین رتبه فرعی
promotion
ترفیع رتبه پیشرفت
promotions
ترفیع رتبه پیشرفت
comedown
تنزل رتبه ومقام
groupage
دسته بندی کردن
graduating
تقسیم بندی کردن
scheduled
زمان بندی کردن
pack
بسته بندی کردن
to lay out
خیابان بندی کردن
to lay out
باغچه بندی کردن
compartmentalises
بخش بندی کردن
classifying
طبقه بندی کردن
compartmentalises
فصل بندی کردن
graduating
درجه بندی کردن
classify
طبقه بندی کردن
classify
دسته بندی کردن
compartmentalised
بخش بندی کردن
compartmentalised
فصل بندی کردن
classify
رده بندی کردن
prioritize
اولویت بندی کردن
impost
تعرفه بندی کردن
classifies
رده بندی کردن
bunlge
سرهم بندی کردن
schedule
زمان بندی کردن
systemize
طبقه بندی کردن
systematization
رده بندی کردن
prioritized
اولویت بندی کردن
classifies
دسته بندی کردن
partition
جزء بندی کردن
subsumed
رده بندی کردن
paginate
صفحه بندی کردن
subsumes
رده بندی کردن
break down
تقسیم بندی کردن
hoodwinking
چشم بندی کردن
subsuming
رده بندی کردن
hoodwinks
چشم بندی کردن
classifies
طبقه بندی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com