Dictiornary-Farsi | رجحان ترجیح | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 56 (5 milliseconds)

English	Persian
preference	رجحان ترجیح
preferences	رجحان ترجیح


Other Matches

transitivity principle	بر مبنای این اصل منطقی چنانچه شق 1 بر 2ترجیح داده شود و همچنین شق 2 بر 3 نیز ترجیح یابددر این صورت این اصل حکم میکند که 1 بر 3 نیز ترجیح داده شود
predominance	رجحان
preminence	رجحان
predominancy	رجحان
preferences	رجحان
preference	رجحان
distinctions	رجحان
distinction	رجحان
privilege	رجحان
excellence	رجحان
options	ترجیح
option	ترجیح
preference function	تابع رجحان
predilection	رجحان برگزیدگی
revealed preference	رجحان اشکار
predilections	رجحان برگزیدگی
food perference	رجحان غذایی
time preference	رجحان زمانی
preferable	دارای رجحان
preferrer	ترجیح دهنده
preference function	تابع ترجیح
undue preference	ترجیح بلامرجح
time preference	ترجیح زمانی
prefer	ترجیح دادن
preferring	ترجیح یافتن
preferring	ترجیح دادن
prefers	ترجیح یافتن
prefers	ترجیح دادن
revealed preference	ترجیح اشکار
prefer	ترجیح یافتن
distinction	برتری ترجیح
distinctions	برتری ترجیح
preferable	قابل ترجیح
prefer	رجحان دادن برگزیدن
preferring	رجحان دادن برگزیدن
liquidity preference theory	نظریه رجحان نقدینگی
prefers	رجحان دادن برگزیدن
kuder preference record	رجحان سنج کودر
liquidity preference function	تابع رجحان نقدینگی
consumer preference	رجحان مصرف کننده
tea is preferable to water	چایی بر اب ترجیح دارد
distinction without a difference	ترجیح بلا مرجحdistillate
To turn tail . To show a clean pair of heels .	فرار را بر قرار ترجیح دادن
social rate of time preference	نرخ ترجیح زمانی اجتماعی
marginal rate of time preference	نرخ نهائی ترجیح زمانی
time preference theory of interest	نظریه بهره بر مبنای رجحان زمانی
i would sooner die than lie	مردن را به دروغ گفتن ترجیح میدهم
verism	رجحان اهنگ ها و روایات متداول برروایات و اهنگهای قهرمانی و افسانه امیز
Most home helps prefer to live out.	بسیاری از کارگران خانگی ترجیح می دهند بیرون از خانه زندگی کنند .
air superiority	برتری موقت هوایی رجحان هوایی
liquidity trap	سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
prefers	ترجیح دادن برتری دادن
preferring	ترجیح دادن برتری دادن
prefer	ترجیح دادن برتری دادن