Dictiornary-Farsi | رسیدسپرده رسید اعتبار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
appropriation receipt	رسیدسپرده رسید اعتبار


Other Matches

to pay against receipt	در برابر رسید پرداختن درمقابل رسید دادن
overdraft	حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
overdrafts	حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
unfinanced	بدون اعتبار تضمین اعتبار نشده
craft revolving fund	حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
credit system of supply	سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
receipts	رسید
receipt	رسید
maturity	سر رسید
receipt statement	رسید
when it came to a push	رسید
due date	سر رسید
quittance	رسید
It came home to me.	به نظرم رسید.
chitty	یادداشت-رسید
It crossed my mind.	به نظرم رسید.
warehouse receipt	رسید انبار
It came home to me.	به فکرم رسید.
world came that	خبر رسید که
It crossed my mind.	به فکرم رسید.
vouchers	قبض رسید
voucher	قبض رسید
What time do we arrive?	کی خواهیم رسید؟
matured	سر رسید شده
receipts	قبض رسید
It's over.	به پایان رسید.
receipt	قبض رسید
It occurred to me.	به فکرم رسید.
debit note	رسید بدهکار
it crossed my mind	بنظرم رسید
summer is in	تابستان رسید
scrip	رسید موقتی
quittance	رسید مفاصا
It occurred to me.	به نظرم رسید.
dock warrant	رسید لنگرگاه
dock receipt	رسید لنگرگاه
official receipt	رسید رسمی
binder	رسید بیعانه
the post has come	پست رسید
to a receipt	رسید گرفتن
to fall due	سر رسید شدن
binders	رسید بیعانه
certificate of receipt	گواهی رسید
hand receipt	رسید دستی
acknowledgement	اعلام وصول رسید
receipts	رسید پیام دریافت شد
mate's receipt	رسید معاون ناخدا
receipts	دریافت رسید دادن
dock warrant	رسید انبار بارانداز
receipt	دریافت رسید دادن
At this point of the conversation.	صحبت که به اینجا رسید
he was overtake by a storm	طوفانی باودر رسید
i am in receipt of your letter	نامه شما به من رسید
acknowledgements	اعلام وصول رسید
i am through with my work	کارم به پایان رسید
he thought out a plan	فکری بنظرش رسید
it received royal assent	به توشیح ملوکانه رسید
acknowledgments	اعلام وصول رسید
mate's receipt	رسید کاپیتان کشتی
air mail receipt	رسید پست هوایی
the hour has struck	موقع بحران رسید
At that point [stage] , ...	وقتی که موقعش رسید...
He was sick to death . He was fed up to the back teeth .	جانش به لب آمد ( رسید )
appropriation receipt	رسید سپرده قانونی
We just received word that . . .	هم اکنون اطلاع رسید که …
clean receipt	رسید بی قید و شرط
receipt	رسید پیام دریافت شد
data fright receipt	رسید اماری حمل
railway receipt	رسید راه اهن
it was signed by his majesty the shah	به توشیح همایونی رسید
point of intersection	نقطه بهم رسید
data freight receipt	رسید اماری حمل
found shipment	کالای بدون بارنامه یا رسید
forwarder's receipt	رسید متصدی حمل و نقل
now and then a guest w come	گاه گاهی میهمانی می رسید
The train was 10 minutes late.	قطار 10 دقیقه دیر رسید
The train came in on time .	قطار به موقع رسید ( سروقت )
He arrived in the nick of time .	درست به موقع رسید ( سر بزنگاه )
offenders will be punished	متخلفین بکیفر خواهند رسید
The negotiations were successful ( inconclusive ) .	مذاکرات به نتیجه رسید ( نرسید )
It changed hands a few times before I got it.	چند دست گشت تا به من رسید
I heard a sound .	صدائی به گوشم خورد( رسید )
the bill is overdraw	سر رسید برات منقضی شده است
bill falls due on	تاریخ سر رسید اسناد مدت دار
the bill will mature to morrow	سر رسید پرداخت ان قبض فردا است
The project was terminated as of July 1.	پروژه از اول ژولیه به پایان رسید.
A solution suddenly proffered itself.	ناگهان راه حلی به نظر رسید.
request for discharge	عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
Luchily for me the train was late.	خوش شانسی آوردم قطار دیر رسید
The ceremony concluded with the recital of an apropos poem.	مراسم با تلاوت شعر شایسته به پایان رسید.
deferred liability	بدهیی که درسر رسید پرداخت نشده است
processes	تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
he muddled through	بدون هیچ زرنگی یا مهارت بمقصود خود رسید
process	تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
date of grace	مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید
to bite the bullet <idiom>	باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید
credits	اعتبار
validation	اعتبار
entitlements	اعتبار
authenticity	اعتبار
advancing	اعتبار
advances	اعتبار
advance	اعتبار
appropriation symbol	کد اعتبار
entitlement	اعتبار
credited	اعتبار
line of cerdit	خط اعتبار
credit	اعتبار
credit line	حد اعتبار
reputability	اعتبار
crediting	اعتبار
creditability	اعتبار
creditless	بی اعتبار
void	بی اعتبار
prestigious	با اعتبار
prestige	اعتبار
values	اعتبار
valuing	اعتبار
estimates	اعتبار
reputations	اعتبار
esteem	اعتبار
standing	اعتبار
validity	اعتبار
influencing	اعتبار
funded	اعتبار
value	اعتبار
budgets	اعتبار
estimate	اعتبار
estimated	اعتبار
estimating	اعتبار
importance	اعتبار
invalid	: بی اعتبار
invalids	: بی اعتبار
budget	اعتبار
budgeted	اعتبار
fund	اعتبار
influenced	اعتبار
influences	اعتبار
influence	اعتبار
credibility	اعتبار
reputation	اعتبار
issuing of the credit	افتتاح اعتبار
military funds	اعتبار نظامی
line of cerdit	میزان اعتبار
on tick	روی اعتبار
letter of credit	برگه اعتبار
issuance credit	افتتاح اعتبار
in force	دارای اعتبار
imprest fund	اعتبار مساعده
item validity	اعتبار پرسش
l/c	اعتبار نامه
letter of credit	ورقه اعتبار
a company of good standing	شرکتی با اعتبار
letter of credit	اعتبار اسنادی
issue a credit	افتتاح اعتبار
trade credit	اعتبار تجاری
under the credit	تحت اعتبار
validation of a hypothesis	اعتبار یک فرضیه
validity check	مقابله اعتبار
validity check	بررسی اعتبار
validity coefficient	ضریب اعتبار
validity criterion	ملاک اعتبار
validity of a contract	اعتبار قرارداد
void result	نتیجه بی اعتبار
test validity	اعتبار ازمون
on trust	بر مبنای اعتبار
open credit	اعتبار نامحدود
validity index	شاخص اعتبار
reliableness	اعتبار موثقیت
revolving credit	اعتبار گردان
revolving fund	اعتبار در گردش
roll over credit	اعتبار گردان
validation of a model	اعتبار یک الگو
settlement of credit	تسویه اعتبار
stock funds	اعتبار خریدنقدی
tax credit	اعتبار مالیاتی
concurrent validity	اعتبار همزمان
credit expansion	گسترش اعتبار
credit insurance	بیمه اعتبار
agricultural credit	اعتبار کشاورزی
advising of credit	ابلاغ اعتبار
validity	صحت اعتبار
expired	بدون اعتبار
credentials	اعتبار نامه
insecure	بی اعتبار متزلزل
funded	اعتبار مالی
credit term	مدت اعتبار
fund	اعتبار مالی
credit terms	شرایط اعتبار
bad	ناصحیح بی اعتبار
requirements of the credit	شرایط اعتبار
credit transfers	انتقال اعتبار
creditably	از روی اعتبار
cross validation	وارسی اعتبار
apportionment	واگذاری اعتبار
appropriation reimbur sement	تامین اعتبار
committment	تامین اعتبار
budget credit	اعتبار بودجه
consensual validity	اعتبار وفاقی
construct validity	اعتبار سازه