Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
think better of
<idiom>
رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
Other Matches
Do you have anything better?
آیا چیزی بهتر دارید؟
adjustment
تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
adjustments
تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
adjust
تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusting
تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusts
تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
outselling
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsold
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsell
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsells
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
sleep on it
<idiom>
به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
retracing
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
retraces
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
retraced
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
retrace
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
second thought
<idiom>
دوباره به چیزی فکر کردن
Could you repeat what you said, please?
میشود لطفا آن چیزی را که گفتید دوباره تکرار کنید؟
revived
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
to verify the accounts
رسیدگی به محاسبات کردن حساب ها را رسیدگی یا ممیزی کردن
reeducate
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
unregenerate
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
reship
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regaining
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
defferential assets
هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
loop
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
reopening
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
all the better
چه بهتر
the more better the best
بهتر
better than
بهتر از
better
بهتر
so much the better for me
بهتر من
so much the better
چه بهتر
redintegrate
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
preferably
بطور بهتر
meliorate
بهتر شدن
meliorative
بهتر شونده
The more the better .
هر چه بیشتر بهتر
to change to the better
بهتر شدن
the best of all
از همه بهتر
cote
بهتر بودن از
might as well
<idiom>
ترجیحا بهتر
modifies
بهتر کردن
modify
بهتر کردن
ameliorating
بهتر کردن
So much the better.
دیگه بهتر
modifying
بهتر کردن
ameliorated
بهتر کردن
on the mend
<idiom>
بهتر شدن
ameliorate
بهتر کردن
ameliorates
بهتر کردن
ameliorative
بهتر شونده
ameliorator
بهتر کننده
above rubies
بهتر از یاقوت
amelioration
بهتر شدن
outplay
بازی بهتر از حریف
to get back on one's feet
بهتر شدن
[از بیماری]
more the merrier
<idiom>
هرچی بیشتر بهتر
tea is preferable to water
چایی از اب بهتر است
the better plan is to
بهتر این است که .....
Just as well you didnt come .
همان بهتر که نیامدی
I feel it is appropriate ...
به نظر من بهتر است که ...
out act
بهتر انجام دادن از
An ounce of prevention is better than a pound of cure.
<proverb>
پیشگیری بهتر از درمانه.
enhancing
بهتر یا واضح تر کردن
enhanced
بهتر یا واضح تر کردن
enhance
بهتر یا واضح تر کردن
it would be preferble to
بهتر خواهد بود
it was no better
هیچ بهتر نبود
An ounce of prevention is worth a pound of cure.
[Benjamin Franklin]
<proverb>
پیشگیری بهتر از درمانه.
he works better
او بهتر کار میکند
ammunition modification
بهتر سازی مهمات
modification
بهتر کردن مدل
enhances
بهتر یا واضح تر کردن
An ounce of prevention is worth a pound of cure.
<proverb>
پیشگیری بهتر از درمانه.
amending
بهتر کردن بهبودی یافتن
amended
بهتر کردن بهبودی یافتن
amend
بهتر کردن بهبودی یافتن
rounding
ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
This photo does not do you justice.
خودتان از عکستان بهتر هستید
ameliorates
بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorated
بهتر شدن بهبودی یافتن
It is better to know each others mind than to know each others language.
<proverb>
همدلى از همزبانى بهتر است .
Better late then never.
<proverb>
تاخیر بهتر از هرگز است .
surpass
بهتر بودن از تفوق جستن
ameliorate
بهتر شدن بهبودی یافتن
surpasses
بهتر بودن از تفوق جستن
surpassed
بهتر بودن از تفوق جستن
hardening and temper
بهتر کردن تشویه ی فولاد
to get back on one's feet
وضعیت خود را بهتر کردن
it peels better
بهتر پوست ان کنده میشود
i should p stay at home
بهتر است در خانه بمانم
i know you better than he
من شما را بهتر میشناسم تااو
rounding
ایجاد دید بهتر در گرافیک
ameliorating
بهتر شدن بهبودی یافتن
Better do it than wish it done.
<proverb>
شروع عمل بهتر از آرزوى انجام آن.
follow up
<idiom>
بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
She has known better days in her youth .
معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
hole job
شکست دادن حریف با شروع بهتر
I know best where my interests lie.
صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
hole shot
شکست دادن حریف با شروع بهتر
you ought to know better
شما باید بهتر از این بدانید
outshoot
تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
Are you feeling any better?
آیا حال شما کمی بهتر است؟
He is the best physician as physicians go.
نسبت به سایر پزشکان از همه بهتر است
soil improvement
بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
Do you have a room with a better view?
آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟
Better late than never!
<proverb>
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
Better late than never.
<proverb>
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
to concern something
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
go-getter
<idiom>
شخصی کار میکند برایبدست آوردن موقعیتی بهتر
carbonet hardness
درجه سختی آب و عاملی جهت تعیین رنگرزی بهتر
Better to go to bed supperless than to rise in debt.
<proverb>
گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
You're improving.
<idiom>
دارید بهتر می شوید
[در انجام کارتان]
[اصطلاح روزمره]
examination
رسیدگی
verification
رسیدگی
investigation
رسیدگی
handling
رسیدگی
considerations
رسیدگی
inquiry
رسیدگی
consideration
رسیدگی
investigations
رسیدگی
cassation
رسیدگی
conizance
حق رسیدگی
controlment
رسیدگی
ripeness
رسیدگی
probe
رسیدگی
probed
رسیدگی
probes
رسیدگی
puberty
رسیدگی
oyer
رسیدگی
inquiries
رسیدگی
attention
رسیدگی
auditing
رسیدگی
adjustments
رسیدگی
audits
رسیدگی
adjustment
رسیدگی
service
رسیدگی به
serviced
رسیدگی به
matureness
رسیدگی
attentions
رسیدگی
examinations
رسیدگی
audit
رسیدگی
audited
رسیدگی
to watch something
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
quick kick
کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
sight window
بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
scope
دامنه رسیدگی
examined
با into رسیدگی کردن
to do for
رسیدگی کردن به
to see about
رسیدگی کردن
stock taking
رسیدگی به موجودی
claims handling
رسیدگی به شکایات
look into
رسیدگی کردن
attending
رسیدگی کردن
cassation
رسیدگی فرجامی
the investigation of accounts
رسیدگی بحساب
attend
رسیدگی کردن
examined
رسیدگی کردن
examine
با into رسیدگی کردن
auditor
مامور رسیدگی
mellowness
نرمی رسیدگی
examine
رسیدگی کردن
to look in to
رسیدگی کردن
investigation in the supreme court
رسیدگی فرجامی
attends
رسیدگی کردن
consider
رسیدگی کردن
considers
رسیدگی کردن
tries
رسیدگی کردن
try
رسیدگی کردن
examines
با into رسیدگی کردن
examines
رسیدگی کردن
investigate
رسیدگی کردن
investigated
رسیدگی کردن
examination
رسیدگی معاینه
investigates
رسیدگی کردن
court of iquiry
دادگاه رسیدگی
deal with
رسیدگی کردن
investigable
قابل رسیدگی
examining
رسیدگی کردن
investigating
رسیدگی کردن
examining
با into رسیدگی کردن
go into
رسیدگی کردن
verified
رسیدگی کردن
audits
رسیدگی کردن
audits
بازرسی رسیدگی
investigators
رسیدگی کننده
attendance
رسیدگی تیمار
attendances
رسیدگی تیمار
revisions
رسیدگی ثانوی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com