Dictiornary-Farsi | رسید انبار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (6 milliseconds)

English	Persian
warehouse receipt	رسید انبار


Search result with all words

dock warrant	رسید انبار بارانداز
Other Matches

to pay against receipt	در برابر رسید پرداختن درمقابل رسید دادن
caged storage	قسمتی از انبار که برای نگهداری اقلام مخصوص وخطرناک در نظر گرفته شده انبار محصور
stockpiled	ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiles	ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpile	ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiling	ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiling	پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiles	پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
dump	انبار موقتی زاغه مهمات انبار
stockpile	پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiled	پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
field storage	انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
bin storage	انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
bin storage space	فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
quittance	رسید
receipt statement	رسید
when it came to a push	رسید
receipt	رسید
receipts	رسید
maturity	سر رسید
due date	سر رسید
summer is in	تابستان رسید
world came that	خبر رسید که
matured	سر رسید شده
vouchers	قبض رسید
scrip	رسید موقتی
it crossed my mind	بنظرم رسید
to fall due	سر رسید شدن
receipt	قبض رسید
It's over.	به پایان رسید.
receipts	قبض رسید
the post has come	پست رسید
hand receipt	رسید دستی
binders	رسید بیعانه
to a receipt	رسید گرفتن
It occurred to me.	به نظرم رسید.
What time do we arrive?	کی خواهیم رسید؟
dock warrant	رسید لنگرگاه
dock receipt	رسید لنگرگاه
It came home to me.	به نظرم رسید.
It crossed my mind.	به نظرم رسید.
voucher	قبض رسید
chitty	یادداشت-رسید
binder	رسید بیعانه
It crossed my mind.	به فکرم رسید.
quittance	رسید مفاصا
official receipt	رسید رسمی
certificate of receipt	گواهی رسید
debit note	رسید بدهکار
It came home to me.	به فکرم رسید.
It occurred to me.	به فکرم رسید.
At this point of the conversation.	صحبت که به اینجا رسید
He was sick to death . He was fed up to the back teeth .	جانش به لب آمد ( رسید )
We just received word that . . .	هم اکنون اطلاع رسید که …
the hour has struck	موقع بحران رسید
data fright receipt	رسید اماری حمل
clean receipt	رسید بی قید و شرط
data freight receipt	رسید اماری حمل
railway receipt	رسید راه اهن
point of intersection	نقطه بهم رسید
mate's receipt	رسید کاپیتان کشتی
mate's receipt	رسید معاون ناخدا
it was signed by his majesty the shah	به توشیح همایونی رسید
it received royal assent	به توشیح ملوکانه رسید
acknowledgement	اعلام وصول رسید
At that point [stage] , ...	وقتی که موقعش رسید...
acknowledgements	اعلام وصول رسید
acknowledgments	اعلام وصول رسید
i am through with my work	کارم به پایان رسید
he was overtake by a storm	طوفانی باودر رسید
i am in receipt of your letter	نامه شما به من رسید
receipt	دریافت رسید دادن
he thought out a plan	فکری بنظرش رسید
receipt	رسید پیام دریافت شد
receipts	دریافت رسید دادن
appropriation receipt	رسیدسپرده رسید اعتبار
appropriation receipt	رسید سپرده قانونی
receipts	رسید پیام دریافت شد
air mail receipt	رسید پست هوایی
stock number	شماره فنی انبار شماره انبار
custodial record	پروندههای سوابق انبار سوابق انبار
offenders will be punished	متخلفین بکیفر خواهند رسید
The negotiations were successful ( inconclusive ) .	مذاکرات به نتیجه رسید ( نرسید )
now and then a guest w come	گاه گاهی میهمانی می رسید
It changed hands a few times before I got it.	چند دست گشت تا به من رسید
found shipment	کالای بدون بارنامه یا رسید
The train was 10 minutes late.	قطار 10 دقیقه دیر رسید
forwarder's receipt	رسید متصدی حمل و نقل
I heard a sound .	صدائی به گوشم خورد( رسید )
He arrived in the nick of time .	درست به موقع رسید ( سر بزنگاه )
The train came in on time .	قطار به موقع رسید ( سروقت )
the bill will mature to morrow	سر رسید پرداخت ان قبض فردا است
The project was terminated as of July 1.	پروژه از اول ژولیه به پایان رسید.
the bill is overdraw	سر رسید برات منقضی شده است
A solution suddenly proffered itself.	ناگهان راه حلی به نظر رسید.
bill falls due on	تاریخ سر رسید اسناد مدت دار
Luchily for me the train was late.	خوش شانسی آوردم قطار دیر رسید
deferred liability	بدهیی که درسر رسید پرداخت نشده است
The ceremony concluded with the recital of an apropos poem.	مراسم با تلاوت شعر شایسته به پایان رسید.
date of grace	مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید
he muddled through	بدون هیچ زرنگی یا مهارت بمقصود خود رسید
process	تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
processes	تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
to bite the bullet <idiom>	باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید
wastes	انبار
waste	انبار
cellars	انبار
store room	انبار
cellar	انبار
store-rooms	انبار
barns	انبار
storage	انبار
magazine	انبار
magazines	انبار
storing	انبار
reservoirs	انبار
reservedness	انبار
reservedness	اب انبار
sluices	انبار
sluiced	انبار
sluice	انبار
in bond	در انبار
depository	انبار
storehouse	انبار
rooms	انبار
room	انبار
warehouse	انبار
warehouses	انبار
entrepot	انبار
almery	انبار
barn	انبار
tower silo	انبار
agglomeration	انبار
stockroom	انبار
freight house	انبار
stockrooms	انبار
store-room	انبار
storehouses	انبار
thesaurus	انبار
repositories	انبار
storage tank	انبار
garnering	انبار
depots	انبار
depot	انبار
stock room	انبار
reservoir	انبار
reservoir	اب انبار
lodge	انبار
lodged	انبار
storeroom	انبار
water storage tank	اب انبار
water reservoir	اب انبار
garner	انبار
repository	انبار
storage bunker	انبار
garnered	انبار
thesauruses	انبار
lodges	انبار
stock	انبار
cistern	اب انبار
pantechnicons	انبار
garners	انبار
stocked	انبار
reservoirs	اب انبار
store	انبار
spoil pit	انبار
cisterns	اب انبار
pantechnicon	انبار
seraglio	انبار
clearing a bill	محاسبه سر رسید برات پرداخت مبلغ برات و تصفیه حساب مربوط به ان
hay loft	انبار علوفه
general depot	انبار عمومی
hay loft	انبار علف
filler depot	انبار تکمیلی
fuel storage	انبار سوخت
warehouse stock	موجودی انبار
filler depot	انبار یدکی
toolhouse	انبار ابزار
earth depot	انبار خاک
ensile	انبار کردن
the reservoir of a lamp	انبار لامپا
turbocharger	انبار اگزوز
warehouse warrant	قبض انبار
ware room	انبار گمرک
fruitery	انبار میوه
watering place	اب انبار مخزن
stowage	انبار کالا
stock room	انبار کالا
lime shed	انبار اهک
mattamore	انبار زیرزمینی
sail locker	انبار ملوانی
mass storage	انبار انبوه
warehousing	نگهداری در انبار
stock level	سطح انبار
powder magazine	انبار باروت
wine cellar	انبار شراب
stock piling	انبار کردن
bunker	پرشدن انبار
spoin bank	انبار مازاد
reservedness	انبار کردن