English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 59 (1 milliseconds)
English Persian
pyramidal tracts رشتههای هرمی
Other Matches
throwing events رشتههای پرتابی
branches of production رشتههای تولید
pyramidal هرمی
bipyramidal دو هرمی
pyramidical هرمی
pyramidic هرمی
commissural fibres رشتههای عصبی رابط
pyramidal structure ساختار هرمی
pyramidal area ناحیه هرمی
pyramidalization هرمی شدن
interdisciplinary مربوط به رشتههای مختلف علمی
fibrillation انقباض بی نظم رشتههای عضلانی
rice بصورت رشتههای برنج ماننددراوردن
flocculate بصورت رشتههای انبوه و کرکداردراوردن
extrapyramidal system دستگاه برون هرمی
acrocephalia جمجمهء هرمی شکل
hollow square [گچ بری هرمی رومی]
trigonal bipyramid دو هرمی مثلث القاعده
acrocephaly جمجمهء هرمی شکل
needled ستون هرمی شکل
needling ستون هرمی شکل
needles ستون هرمی شکل
needle ستون هرمی شکل
twice laid ساخته شده از انتهای رشتههای طناب
asbestos سنگ معدنی دارای رشتههای بلند
abiston سنگ معدنی دارای رشتههای بلند
trigonal bipyramidal molecule مولکول دو هرمی مثلث القاعده
square pyramidal molecule مولکول هرمی مربع القاعده
acrocephalic دارای جمجمهء هرمی شکل
extrapyramidal motor system دستگاه حرکتی برون هرمی
obelisk ستون هرمی شکل سنگی
aguilla [ستون هرمی شکل سنگی]
obelisks ستون هرمی شکل سنگی
grid رشتههای درهم و برهم راه اهن و مانند ان
fascicle دستهای از رشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
grids رشتههای درهم و برهم راه اهن و مانند ان
fibre optics وسیله تفکیک ستون نوربه رشتههای نازک
marlinespike وسیله نوک تیزی برای جداکردن رشتههای طناب قایق
hemstitch رشتههای نخ رابطورموازی قرار دادن ورشتههای عمودی را ازلای انهاگذراندن
cable suspension bridge پلی که از رشتههای سیمی بهم تابیده درست شده باشد
ziggurat برج بلند و طبقهء هرمی شکل پلکان دار
zikkurat برج بلند و طبقهء هرمی شکل پلکان دار
zikyrat برج بلند و طبقهء هرمی شکل پلکان دار
cont line فاصله میان رشتههای طناب یاچلیک هایی که تنگ هم چیده باشند
string بخشی از حافظه که رشتههای حروف الفبا عددی در آن ذخیره شده اند
zoisite دارای بلورهای هرمی شکل مرکب از سلیکات قلیایی وا لومینیومی
bytes پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند
byte پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند
universal قطعهای که توسط CPU دستور می گیرد تا با رشتههای بیت سنکرون و آسنکرون یا خط وط ارسال لازم است
sea anchor وسیله هرمی شکل یا چتربرزنتی که به دنبال قایق بسته میشود تاباد مانع تغییرمسیرنشود
USART قطعهای که توسط CPU هدایت میشود تا با رشتههای بیت سنکرون و آسنکرون یا خط وط داده موازی کار کند
caban طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
locals MAR با سرعت بالا که به جای وسیله سخت افزاری برای ذخیره رشتههای بیتی و الگو به کار می رود
local MAR با سرعت بالا که به جای وسیله سخت افزاری برای ذخیره رشتههای بیتی و الگو به کار می رود
pyramiding سیستم مدیریت هرمی حالتی که چندین شرکت تحت تملک یا اداره یک موسسه بزرگ قرار گیرند
vocal cords تارهای صوتی رشتههای صوتی یا اوایی
uart قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
aluminum wool رشتههای تکه تکه الومینوم که برای رفع زنگ زدگی وخوردگی و نیز جلادادن وصیقل دادن خراشهای جزئی روی ورقه ها یا لولههای الومینیومی بکار میرود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com