Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
train of thought
رشته افکار
Other Matches
null
رشته یا حروفی که حرف null دارد برای بیان انتهای رشته
fills
حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
fill
حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
thready
رشته رشته باصدای باریک
fibrillation
رشته رشته سازی
thread
رشته رشته شدن
fiberize
رشته رشته کردن
threads
رشته رشته شدن
breast
افکار
breasts
افکار
thought
افکار خیال
daydream
افکار پوچ
daydreamed
افکار پوچ
daydreaming
افکار پوچ
thoughts
افکار خیال
daydreams
افکار پوچ
ideas if reference
افکار عطفی
musing
غرق در افکار
concept
زاییده افکار
conception
زاییده افکار
public opinion
افکار عمومی
brainchild
زاییده افکار
good deeds
افکار نیکو
internal conception
زاییده افکار
idea
زاییده افکار
mind reading
کشف افکار دیگران
mind readers
کاشف افکار دیگران
telepathy
ارتباط افکار با یکدیگر
mind reader
کاشف افکار دیگران
parochialism
محدودیت در افکار وعقایدمحلی
strong minded
دارای افکار مردانه
cardinal sin
عملمغایر با افکار عمومی
To have enlightened ideas. To be an intellectual.
افکار روشنی داشتن
In deference to public opinion.
به احترام افکار عمومی
wishful thinking
افکار واهی و پوچ
vox populi
اراء یا افکار مردم
bemuse
غرق افکار شاعرانه کردن
eggheads
روشنفکر دارای افکار بلند
to think aloud
افکار خود را
[بلند]
گفتن
ideologies
مبحث افکار وارزوهای باطنی
to think out loud
افکار خود را
[بلند]
گفتن
idealogy
مبحث افکار وارزوهای باطنی
self revelation
افشاء افکار واحساسات شخصی
egghead
روشنفکر دارای افکار بلند
To pick other peoples brains.
از افکار دیگران استفاده کردن
ideology
مبحث افکار وارزوهای باطنی
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
cause cTlFbre
موردیکهنظر افکار عمومیرا بهخود جلبکند
representationalist
معتقد بفلسفه ایده هاو افکار
I don't know what to make of him.
من افکار او
[مرد]
را درک نمی کنم.
A dialogue .
گفت وشنود ( بحث وتبادل افکار ونظریات )
intrusive thoughts
اندیشه هایی که بی اراده شخص بخاطرش می اید افکار فضول
ideologist
ایده ئولوگ کسی که در مورد افکار وعقاید مطالعه میکند
sierra
رشته کوه تیز ودندانه دار رشته جبال تیز ودندانه دار
self absorption
غرق در خویش غرق شدن در افکار
academic freedom
آزادی طلاب و محققین در تدریس وتحقیق و نشر افکار خود بدون انکه موسسهای که دراستخدام انند بتواند به انان تعرضی بکند و یا ایشان را درفشار بگذارد
funicle
رشته
ghaut
رشته
threads
رشته
catena
رشته
range
رشته
ranged
رشته
coneatenation
رشته
ranges
رشته
filaria
رشته
fiber
رشته
thread
رشته
strands
رشته
seriated
رشته رشته
reeve
رشته
filament
رشته
chains
رشته
filaments
رشته
arteries
رشته
artery
رشته
chain
رشته
strand
رشته
line
رشته
fibre
رشته
fibres
رشته
field
رشته
string
رشته
branch
رشته
branches
رشته
lines
رشته
yarn
رشته
yarns
رشته
series
رشته
train
رشته
trained
رشته
tatter
رشته رشته
sequences
رشته
fielded
رشته
fields
رشته
trains
رشته
suite
رشته
suites
رشته
sequence
رشته
unifilar
یک رشته
bit string
رشته ذرهای
bit string
رشته بیتی
filiform
رشته مانند
ghat
رشته سلسله
finite series
رشته کراندار
bit stream
رشته ذره یی
finespun
نازک رشته
filum
رشته لیفی
branch
رشته
[دانشی]
field
رشته
[دانشی]
empty string
رشته خالی
craftsman trade
رشته فنی
character string
رشته دخشهای
area
رشته
[دانشی]
division
رشته
[دانشی]
copper strand
رشته مسی
filament resistor
مقاومت رشته
character string
رشته کاراکتری
guinea worm
کرم رشته
optical fiber
رشته اپتیکی
search string
رشته جستجو
sequence of events
رشته حوادث
solid wire
سیم تک رشته
spinneret
رشته ساز
spinnerete
رشته ساز
pasta
رشته فرنگی
the province of science
رشته علمی
string handling
بکارگیری رشته
string length
طول رشته
string manipulation
دستکاری رشته
string variable
متغیر رشته
the province of science
رشته علوم
strobilation
تشکیل رشته
symbolic string
رشته علائم
null string
رشته تهی
hair worm
کرم رشته
incandescent filament
رشته ملتهب
symbol stringe
رشته نمادی
lighting filament
رشته ملتهب
main sequence
رشته اصلی
noodle
رشته فرنگی
null string
رشته پوچ
stup string
رشته تنظیم
branch
شعبه رشته
disciplining
رشته علمی
disciplines
رشته علمی
discipline
رشته علمی
trained
یک رشته موج
trains
رشته سلسله
spaghetti
رشته فرنگی
fibre
رشته علفی
hot wire
رشته حرارتی
hot-wire
رشته حرارتی
hot-wired
رشته حرارتی
vermicelli
رشته فرنگی
hot-wires
رشته حرارتی
ranges
رشته کوه
ranged
رشته کوه
hot-wiring
رشته حرارتی
range
رشته کوه
trained
رشته سلسله
ranked
قطار رشته
train
یک رشته موج
branch
رشته ساقه
branches
شعبه رشته
ridge
رشته تپه
ranks
قطار رشته
ridges
رشته تپه
computing
رشته کامپیوتر
fibres
رشته علفی
branches
رشته ساقه
rank
قطار رشته
specialities
رشته اختصاصی
heaters
رشته گرمساز
speciality
رشته اختصاصی
heater
رشته گرمساز
nerve
رشته عصبی
nerves
رشته عصبی
train
رشته سلسله
systems
رشته دستگاه
systems
سلسله رشته
system
رشته دستگاه
specialty
رشته اختصاصی
yarn
رشته طناب
lines
رشته بند
line
رشته بند
string
رشته کردن
alphabetic string
رشته الفبائی
sequences
رشته ترتیب
sequence
رشته ترتیب
tracts
رد بپا رشته
tract
رد بپا رشته
macaroni
رشته فرنگی
commentary
رشته یادداشت
commentaries
رشته یادداشت
system
سلسله رشته
major
رشته اصلی
majored
رشته اصلی
majoring
رشته اصلی
string
رشته خالی
trains
یک رشته موج
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com