Dictiornary-Farsi | رشته رشته کردن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 208 (34 milliseconds)

English	Persian
fiberize	رشته رشته کردن


Search result with all words

string	رشته کردن نخ کردن
string	رشته کردن
padding	حرف یا رقم افزوده برای پر کردن رشته یا بسته تا به طور مورد نظر برسد.
minor	در رشته ثانوی یا فرعی تحصیل کردن کماد
ricer	رنده مخصوص رشته کردن سیب زمینی وخمیر
to interrupt a friendship	رشته دوستی را با کسی پاره کردن
To pick up (to lose) the thread of conversation.	رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن )
Other Matches

null	رشته یا حروفی که حرف null دارد برای بیان انتهای رشته
fills	حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
fill	حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
thready	رشته رشته باصدای باریک
threads	رشته رشته شدن
thread	رشته رشته شدن
fibrillation	رشته رشته سازی
universal	قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
sierra	رشته کوه تیز ودندانه دار رشته جبال تیز ودندانه دار
tatter	رشته رشته
string	رشته
arteries	رشته
artery	رشته
funicle	رشته
trains	رشته
train	رشته
suite	رشته
suites	رشته
filament	رشته
filaments	رشته
catena	رشته
coneatenation	رشته
yarns	رشته
lines	رشته
field	رشته
ghaut	رشته
trained	رشته
line	رشته
thread	رشته
yarn	رشته
reeve	رشته
unifilar	یک رشته
threads	رشته
fielded	رشته
fields	رشته
branches	رشته
chains	رشته
branch	رشته
strands	رشته
fiber	رشته
sequence	رشته
strand	رشته
ranged	رشته
seriated	رشته رشته
range	رشته
ranges	رشته
chain	رشته
filaria	رشته
fibres	رشته
fibre	رشته
series	رشته
sequences	رشته
line	رشته بند
disciplines	رشته علمی
search string	رشته جستجو
specialty	رشته اختصاصی
train of thought	رشته افکار
yarn	رشته طناب
barbicel	رشته باریک پر
optical fiber	رشته اپتیکی
yarns	رشته طناب
ranges	رشته کوه
sequence of events	رشته حوادث
the province of science	رشته علمی
disciplining	رشته علمی
vermicelli	رشته فرنگی
filament resistor	مقاومت رشته
major	رشته اصلی
stup string	رشته تنظیم
strobilation	تشکیل رشته
filiform	رشته مانند
quartermasters	سر رشته دار
quartermaster	سر رشته دار
finespun	نازک رشته
heater	رشته گرمساز
ghat	رشته سلسله
heaters	رشته گرمساز
majoring	رشته اصلی
craftsman trade	رشته فنی
finite series	رشته کراندار
filum	رشته لیفی
string variable	متغیر رشته
lines	رشته بند
majored	رشته اصلی
spaghetti	رشته فرنگی
system	رشته دستگاه
system	سلسله رشته
hot wire	رشته حرارتی
hot-wire	رشته حرارتی
hot-wired	رشته حرارتی
hot-wires	رشته حرارتی
hot-wiring	رشته حرارتی
macaroni	رشته فرنگی
nerves	رشته عصبی
systems	سلسله رشته
systems	رشته دستگاه
fibres	رشته علفی
character string	رشته دخشهای
null string	رشته تهی
fibre	رشته علفی
null string	رشته پوچ
character string	رشته کاراکتری
string	رشته خالی
noodle	رشته فرنگی
copper strand	رشته مسی
nerve	رشته عصبی
bit string	رشته بیتی
range	رشته کوه
ranged	رشته کوه
empty string	رشته خالی
ranked	قطار رشته
the province of science	رشته علوم
incandescent filament	رشته ملتهب
symbolic string	رشته علائم
symbol stringe	رشته نمادی
computing	رشته کامپیوتر
branch	رشته [دانشی]
bit string	رشته ذرهای
bit stream	رشته ذره یی
discipline	رشته علمی
ranks	قطار رشته
division	رشته [دانشی]
area	رشته [دانشی]
field	رشته [دانشی]
rank	قطار رشته
tracts	رد بپا رشته
branch	رشته ساقه
alphabetic string	رشته الفبائی
branch	شعبه رشته
ridges	رشته تپه
string manipulation	دستکاری رشته
sequences	رشته ترتیب
pasta	رشته فرنگی
trained	رشته سلسله
hair worm	کرم رشته
speciality	رشته اختصاصی
branches	شعبه رشته
string length	طول رشته
branches	رشته ساقه
lighting filament	رشته ملتهب
train	رشته سلسله
ridge	رشته تپه
guinea worm	کرم رشته
specialities	رشته اختصاصی
sequence	رشته ترتیب
solid wire	سیم تک رشته
trains	رشته سلسله
trains	یک رشته موج
spinnerete	رشته ساز
commentary	رشته یادداشت
main sequence	رشته اصلی
commentaries	رشته یادداشت
string handling	بکارگیری رشته
spinneret	رشته ساز
trained	یک رشته موج
tract	رد بپا رشته
train	یک رشته موج
string	برچسب مشخصات یک رشته
ligation	رشته یاوسیله بستن
arcade	رشته طاق یاطاقها
fiberglass	شیشه رشته مانند
suite	رشته مسلسل اپارتمان
mycelium	رشته رشدکننده قارچ
to go in for	رشته یاپیشه خودقراردادن
spaghetti	خوراک رشته فرنگی
aline	دریک رشته قراردادن
laid up in bed	پیشه ویژه رشته
competent	شایسته دارای سر رشته
string	اتصال مجموعهای از رشته ها به هم
metal filament	[رشته مارپیچ فلزی]
suites	رشته مسلسل اپارتمان
main sequence stars	ستارگان رشته اصلی
continuum	رشته مسلسل تسلسل
campaigns	یک رشته عملیات جنگی
ligature	شریان بندی رشته
ribbon vermicelli	رشته فرنگی باریک
string	تعداد حروف یک رشته
bonds of relationship	رشته قوم وخویشی
heater cathode	کاتد با رشته گرمساز
The bonds of friendship (affection).	رشته دوستی والفت
flight	یک رشته پلکان سلسله
campaigning	یک رشته عملیات جنگی
What is your branch of study?	رشته تحصیلیتان چیست ؟
campaign	یک رشته عملیات جنگی
fibril	رشته کوچک تارچه
heater voltage	ولتاژ رشته گرمساز
string processing languages	زبانهای پردازش رشته
tissue	رشته پارچهء بافته
tissues	رشته پارچهء بافته
terrachord	یک رشته چهار پردهای
heater current	جریان رشته گرمساز
campaigned	یک رشته عملیات جنگی
minor	رشته فرعی کهاد
areodesy	رشته مریخ شناسی
he is on the wrong scent	سر رشته کار را گم کرده است
flaxy filaments	رشته هایا الیاف کتان
collating sequence	توالی ترتیب رشته تلفیق
gastrologist	صاحب سر رشته درپختن وخوردن
funicle	ساقه تخمچه رشته تخم چه
He is majoring in mathematic at the university.	در دانشگاه رشته ریاضیات می هواند