Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
cryophilic	رشدکننده در حرارتهای پایین
Other Matches
crescive	رشدکننده
bloomy	رشدکننده
foliicolous	رشدکننده بر روی برگ
mycelium	رشته رشدکننده قارچ
psychrophilic	رشدکننده در درجه حرارت کم سرمازی
heliotropic	رشدکننده تحت تاثیرافتاب افتاب گرد
depress	پایین دادن لوله پایین اوردن
depresses	پایین دادن لوله پایین اوردن
downhaul	پایین کشیدن رشته پایین کشنده
down	سوی پایین بطرف پایین
vertically	از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
low level	پایین
short	پایین تر
bottom	پایین
bottoms	پایین
bal	از مچ پا به پایین
lower	پایین
shorter	پایین تر
shortest	پایین تر
neath or neath	پایین
below	پایین
neath or neath	پایین تر
flat	پایین
underneath	پایین
tailwater	پایین اب
subteen	پایین تر از سن 31
submiss	پایین
subatmospheric	پایین تر از جو
lower	پایین تر
lowered	پایین تر
lowering	پایین تر
de-	پایین
vide infara	پایین
beneath	پایین
beneath	پایین تر
low	پایین
sub-	یا پایین تر
lower limit	حد پایین
lowers	پایین تر
lower most	پایین تر
shitu	پایین
infara	پایین تر
below <adv.>	در پایین
hereafter <adv.>	در پایین
infara	پایین
hypogenous	پایین رو
thereinafter [archaic or formal] <adv.>	در پایین
dowm	پایین
down stairs	پایین
hereinafter [formal] <adv.>	در پایین
down	پایین
further down	پایین تر
flattest	پایین
lower class	طبقه پایین
nutant	پایین افتاده
top down	از بالا به پایین
nether world	جهان پایین
top-down	از بالا به پایین
lower classes	طبقه پایین
neath or neath	پایین زیرین
download	بارگیری پایین
low resolution	تفکیک پایین
disrate	پایین اوردن
mean low water	اب پایین میانگین
dim light	نور پایین
lowpass	پایین گذار
lowermost	پایین ترین
down current	جریان رو به پایین
nutate	پایین افتادن
oars down	پارو پایین
down draft	جریان رو به پایین
downfield	میدان پایین
downfeed	تغذیه رو به پایین
downward stroke	ضربه رو به پایین
down stroke	ضربه رو به پایین
descend	پایین امدن
lower mast	دکل پایین
push down stack	پایین فشردنی
on the down grade	پایین رونده
overhand	از پایین ببالا
prolapse	پایین افتادگی
descends	پایین امدن
prolapse	پایین افتادن
downmost	پایین ترین
prolapsus	پایین افتادگی
pushdown	پایین فشردنی
degrades	پایین دادن
low wing	بال پایین
bottommost	پایین ترین
hereinbelow	ازاین پایین تر
hereinbelow	در پایین این
minor	پایین رتبه
catabatic	پایین اینده
foot	پایین بادبان
alow	روبه پایین
bottom up	از پایین به بالا
low frequency	فرکانس پایین
low altitude	ارتفاع پایین
bate	پایین اوردن
low activity	فعالیت پایین
look down	پایین امدن
let down	پایین کردن
lower bound	کران پایین
low energy	انرژی پایین
infrahuman	پایین تر از انسان
low level	در سطح پایین
go down	پایین رفتن
low	پایین ضعیف
downward compatible	سازگار رو به پایین
downward compatibility	سازگارمتمایل به پایین
low	پایین اهسته
downtrend	سیربطرف پایین
decurrent	پایین افتاده
desceht	پایین امدن
lower most	پایین ترین
downward movement	حرکت رو به پایین
feet	پایین دامنه
lower limit	کران پایین
low order	پایین رتبه
low order	مرتبه پایین
low pass	پایین گذر
go dan barai	رد کردن از پایین
face down feed	خورد رو به پایین
downward travel	ضربه رو به پایین
downward swing	نوسان رو به پایین
low resolution	وضوح پایین
lower threshold	استانه پایین
up and down	بالا و پایین
depression	پایین دادن
depressions	پایین دادن
beneath	از زیر پایین تر از
drive	ضربه از پایین
drives	ضربه از پایین
downward	پایین زیرین
downward	روبه پایین
uoppon pyon soon koot	کف دست پایین
nether	واقع در پایین
nether	زیر پایین
downstairs	طبقه پایین
subordinates	فرعی پایین تر
subordinated	فرعی پایین تر
subordinate	فرعی پایین تر
lee	پایین باد
At lower levels.	در سطوح پایین تر
From top to bottom.	ازبالاتا پایین
shut	پایین اوردن
shuts	پایین اوردن
shutting	پایین اوردن
subordinating	فرعی پایین تر
downstream	پایین رود
breast	نورد پایین
undermost	پایین ترین
the masses	دستههای پایین تر
to let down	پایین کردن
lowest	پایین ترین
submaxilla	ارواره پایین
to get down	پایین رفتن
to beat down	پایین اوردن
to come down	پایین امدن
comedown	پایین رفتن
to bring down	پایین اوردن
the lower world	جهان پایین
the valley lies below	ده در پایین است
to look down	پایین امدن
to reach down	پایین اوردن
res	noitaloseR پایین
downstream	پایین دست
to sink in the scale	پایین رفتن
to set down	پایین اوردن
to go down	پایین رفتن
degrade	پایین دادن
inferior ovary	تخمدان پایین افتاده
lower class	طبقه پایین جامعه
inferior calyx	کاسه پایین افتاده
subclass	طبقه پایین جامعه
loss leader	کالایی که با قیمت پایین
underclass	طبقه پایین جامعه
dipped beams [beam light] [British English]	نور پایین [خودرو]
to put down	پایین قرار دادن
lowcuts	کفش پایین تر از قوزک پا
dimmed headlights [lights] [American English]	نور پایین [خودرو]
low beams [beam light] [American English]	نور پایین [خودرو]
low blood pressure	فشار خون کم یا پایین
dipped headlights [lights] [British English]	نور پایین [خودرو]
downhaul	طناب پایین کشنده
subclass	سطح پایین [اجتماع]
lower class	سطح پایین [اجتماع]
mentioned below [often postpos.] <adj.>	ذکر شده در پایین
mentioned below [often postpos.] <adj.>	بیان شده در پایین
undermentioned <adj.>	ذکر شده در پایین
undermentioned <adj.>	بیان شده در پایین
downstream shell	خاک پایین دست
downstroke	ضربه درجهت پایین
below-mentioned <adj.>	بیان شده در پایین
downswing	نوسان بطرف پایین
below-mentioned <adj.>	ذکر شده در پایین
underclass	سطح پایین [اجتماع]
gastroptosis	پایین افتادن معده
low level task	تکلیف سطح پایین
fumikumi	لگد فشاری به پایین

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com