English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 110 (1 milliseconds)
English Persian
observance رعایت
respect رعایت
respects رعایت
consideration رعایت
considerations رعایت
observancy رعایت
ovservation رعایت
Other Matches
formally با رعایت
observingly با رعایت
heed ملاحظه رعایت
observing رعایت کردن
heeded ملاحظه رعایت
heeding ملاحظه رعایت
heeds ملاحظه رعایت
non compliance عدم رعایت
non observance of ..... عدم رعایت .....
inobservance عدم رعایت
to pass by any thing رعایت نکردن
nonconformity عدم رعایت
regardful رعایت کننده
keep to رعایت کردن
regard for others رعایت دیگران
ceremoniousness رعایت تعارف
to go through رعایت کردن
observes رعایت کردن
disrespect عدم رعایت
regards رعایت توجه
legality رعایت قانون
esteem رعایت ارزش
regarded رعایت توجه
observe رعایت کردن
observed رعایت کردن
regard رعایت توجه
observe silence رعایت سکوت
breach of propriety عدم رعایت اداب
circuit discipline رعایت انضباط مدار
regards رعایت راجع بودن به
formality رعایت اداب ورسوم
inobservance of a law عدم رعایت قانون
multitudinism رعایت حال توده
regarded رعایت راجع بودن به
economization رعایت اصول اقتصادی
observantly از روی ملاحظه و رعایت
fashionableness رعایت سبک پسندیده
for short برای رعایت اختصار
in deference to بملاحظه برای رعایت
regard رعایت راجع بودن به
gradualism رعایت اصول تدریج
economised رعایت اقتصاد کردن
economize رعایت اقتصاد کردن
observe silence سکوت را رعایت کنید
economizes رعایت اقتصاد کردن
economized رعایت اقتصاد کردن
formalism رعایت ائین و اداب
Please behave yourself . Please be courteous. ادب را رعایت کنید
to stand چیزیرادقیقا رعایت کردن
economising رعایت اقتصاد کردن
respectfulness رعایت احترام وادب
economises رعایت اقتصاد کردن
to go to رعایت کردن گذشتن از
moralism رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
Protocol must be observed. تشریفات باید رعایت شود
without regard for decency بدون رعایت نزاکت یاادب
unconventionality عدم رعایت اداب و رسوم
roughly speaking تقریبا بدون رعایت دقت
quite the thing رعایت کننده سبک روز
red tapism رعایت تشریفات اداری به حدافراط
indecorum عدم رعایت ایین معاشرت
welfare رعایت کردن خدمات اجتماعی
bureaucrasy رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bureaucracies رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bureaucracy رعایت تشریفات اداری بحدافراط
disregards اعتنا نکردن عدم رعایت
electronic security رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
disregarding اعتنا نکردن عدم رعایت
hardshell سخت در رعایت ایین دینی
indelicately بدون رعایت نزاکت یا فرافت
bluntness عدم رعایت نزاکت یاتعارف
disregard اعتنا نکردن عدم رعایت
disregarded اعتنا نکردن عدم رعایت
bureaucrat فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
to play the game رعایت قانون راکردن باشرافت رفتارکردن
ritualistic مبنی بر رعایت ایین ومراسم دینی
expressionist هنرپیشهای که درکارش رعایت حالت رامیکند
expressionism هنرپیشهای که درکارش رعایت حالت رامیکند
bureaucrats فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
ceremonialism اعتقاد به لزوم رعایت کامل تشریفات
prettyism اصول رعایت قشنگی درهنرهاو ادبیات
red tapery رعایت تشریفات رسمی واداری بحد افراط
internationalism عقیده بحفظ و رعایت مصالح عمومی ملل
multitudinist کسیکه توده مردم را بیشتر ازافراد رعایت میکند
ceremonialist کسیکه پای بند رعایت ایین وتشریفات است
to respect oneself رعایت شرافت نفس نمودن خودراباشرف ومحترم نگاهداشتن
pact قاعده عمومی و مطلقی را برقرار وخود را ملزم به رعایت ان می کنند
pacts قاعده عمومی و مطلقی را برقرار وخود را ملزم به رعایت ان می کنند
p sexual relations امیزش جنسی بطورهرج مرج وبدون رعایت ائین عروسی
injunction دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
injunctions دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
military testament وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست
bureaucreacy رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
syntactic error خطای برنامه نویسی به علت اینکه عبارت برنامه دستور زبان را رعایت نکرده است
interface تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند
interfaces تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند
formulism رعایت کامل فرمول یا قاعده فرمول دوستی
communication مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
levee en masse عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
dogmatic marxism مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
contiguous zone منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
second best theory نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com