Dictiornary-Farsi | رفتار اغازین | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
incipient behavior	رفتار اغازین


Other Matches

original	اغازین
originals	اغازین
primal	اغازین
pristine	اغازین
primal horde	رمه اغازین
initial spurt	جهش اغازین
original nature	طبع اغازین
elementary fire ball	اتشگوی اغازین
primal scene	صحنه اغازین
Act your age [and not your shoe size] !	به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
action	رفتار
actions	رفتار
deportment	رفتار
conducting	رفتار
conducted	رفتار
conduct	رفتار
conducts	رفتار
comport	رفتار
comported	رفتار
gestured	رفتار
gesturing	رفتار
comportment	رفتار
ethic	رفتار
behaviuor	رفتار
behavior	رفتار
behavio	رفتار
misconduct	رفتار بد
gesture	رفتار
demarche	رفتار
comporting	رفتار
comports	رفتار
haviour	رفتار
havings	رفتار
geste	رفتار
gest	رفتار
ergasia	رفتار
demarch	رفتار
bad conduct	سو رفتار
treatment	رفتار
demeanour	رفتار
behaviour	رفتار
exploit	: رفتار
treatments	رفتار
exploiting	: رفتار
demeanor	رفتار
treament	رفتار
exploits	: رفتار
dealing	رفتار
thews	رفتار
behavior rehearsal	تمرین رفتار
anancasm	رفتار وسواسی
ambivalent behavior	رفتار دو سوگرا
covert behavior	رفتار نااشکار
collective behavior	رفتار جمعی
fal lal	رفتار فریفانه
elastic behavior	رفتار ارتجاعی
anankaslia	رفتار وسواسی
automatic behavior	رفتار خودکار
behavior therapy	رفتار درمانی
brusqurie	خشونت در رفتار
behavior modification	تغییر رفتار
chilly <adj.>	سرد [رفتار]
behavior repertoire	خزانه رفتار
anancastia	رفتار وسواسی
avoidance behavior	رفتار اجتنابی
implicit behavior	رفتار نااشکار
elicited behavior	رفتار فراخوانده
get on one's high horse <idiom>	رفتار با تکبر
fair shake <idiom>	رفتار درست
iron fist	رفتار خشنوفالمانهدولتبارعیت
carried away	رفتار احمقانهوهمراهباهیجانزدگی
macho	نرینه رفتار
verbal behavior	رفتار کلامی
unsports manlike conduct	رفتار ناجوانمردانه
propriety of behaviour	درستی رفتار
regressive behavior	رفتار واپس رو
social behavior	رفتار اجتماعی
to deport oneself	رفتار کردن
to demean oneself	رفتار کردن
spontaneous behavior	رفتار خودانگیخته
nonverbal behavior	رفتار غیرکلامی
maternal behavior	رفتار مادری
maladdress	رفتار ناهنجار
ethogram	شرح رفتار
explicit behavior	رفتار اشکار
overt behavior	رفتار اشکار
expressive behavior	رفتار بیانگر
target behavior	رفتار اماج
illtreat	سوء رفتار
illtreatment	سوء رفتار
affable <adj.>	خوش رفتار
learned behavior	رفتار اموخته
stereotypy	رفتار قالبی
misconduct	سوء رفتار
treated	رفتار کردن
attitudes	روش و رفتار
conducted	رفتار اخلاقی
cruelty	سوء رفتار
treat	رفتار کردن با
conducts	رفتار اخلاقی
conduct	رفتار اخلاقی
treats	رفتار کردن با
treats	رفتار کردن
etiquette	روش رفتار
treat	رفتار کردن
treated	رفتار کردن با
conducting	رفتار اخلاقی
attitude	روش و رفتار
bearing	رفتار سلوک
demean	رفتار کردن
brusque	خشن در رفتار
manner	رفتار ادب
immoral	زشت رفتار
demeaned	رفتار کردن
frivolous	سبک رفتار
demeans	رفتار کردن
image response	رفتار فرکانس تصویر
to misbehave oneself	درست رفتار نکردن
jitter	با عصبانیت رفتار کردن
misbehavior	بدرفتاری سوء رفتار
sportmanship	رفتار و اخلاق انسانی
last word	بیان یا رفتار قاطع
skullduggery	رفتار زیرجلکی وخائنانه
locomotor behavior	رفتار جابه جایی
purposive behavior	رفتار غایت نگر
problem behavior	رفتار مشکل افرین
even-handed treatment	رفتار [عملکرد] عادلانه
to get up to nonsense	ابلهانه رفتار کردن
organizational citizenship behavior	رفتار شهروندی سازمانی
paternity	رفتار پدرانه اصلیت
misbehaviour	بدرفتاری سوء رفتار
shoot straight <idiom>	منصفانه رفتار کردن
butch	خشن و مرد رفتار
confrontational	رفتار همراهبا اعتراض
well-behaved	خوش رفتار با ادب
Harsh ( rough) manners .	رفتار خشک وخشن
She has engaging manners .	رفتار گیرایی دارد
well behaved	خوش رفتار با ادب
keep up appearances <idiom>	حفظ رفتار درست
play off <idiom>	رفتار مختلف با اشخاص
skulduggery	رفتار زیرجلکی وخائنانه
douceur	شیرینی وفرافت رفتار
consumer behaviour	رفتار مصرف کننده
contact behavior	رفتار تماس جویانه
correctional custudy	روش اصلاح رفتار
behavior sampling	نمونه گیری از رفتار
detour behavior	رفتار غیر مستقیم
apopathetic behavior	رفتار گروه زاد
despotize	مستبدانه رفتار کردن
discriminated operant	رفتار عامل افتراقی
levity	رفتار سبک لوسی
mannish	دارای رفتار مردانه
behavioral	وابسته به رفتار و سلوک
abidance	رفتار برطبق توافق
iam a of such conduct	از این رفتار شرمنده ام
high frequency performance	رفتار فرکانس بالا
baby	مانندکودک رفتار کردن
babies	مانندکودک رفتار کردن
stereotyped	دارای رفتار قالبی
to go with the tide	طبق مقتضیات رفتار کردن
They act after their kind.	جنس خود رفتار می کنند.
You haven't changed.	تو هیچ تغییر نکرده ای [رفتار] .
punctilio	نکته دقیق در ایین رفتار
get along with someone <idiom>	رفتار خوب با کسی داشتن
common touch <idiom>	با همه رفتار مناسب داشتن
to act [be] one's age <idiom> <verb>	طبق سن خود رفتار کردن
attitude	حالت قرار گرفتن رفتار
attitudes	حالت قرار گرفتن رفتار
to wrong	غیر منصفانه رفتار کردن
wronging	غیر منصفانه رفتار کردن
go ape <idiom>	از هیجان رفتار دیوانهوار داشتن
scenarios	طرح ها [نحوه رفتار] [سناریو]
moral philosophy	اصول اخلاق ایین رفتار
wrongs	غیر منصفانه رفتار کردن
scenario	طرح [نحوه رفتار] [سناریو]
matronize	مانند رئیسه رفتار کردن
to lump them all together <idiom>	با همه یکسان رفتار کردن
duress	شدت رفتار خشن وتند
wrong	غیر منصفانه رفتار کردن
an empty gesture	رفتار [تعارف] خشک وخالی
impluse response	رفتار در مقابل فشار ضربهای
princeliness	رفتار شاهزاده وار یاشاهوار
clownish	دارای رفتار زمخت وبدون اداب
stereotype	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
grandmothers	مثل مادر بزرگ رفتار کردن
to cultivate good manners	کوشش کردن با ادب رفتار بکنند
stereotypes	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotyping	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
mannered	دارای سبک یا رفتار بخصوص تصنعی
aberrant behavio [u] r	رفتار غیر عادی [اصطلاح رسمی]
princesses	مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
princess	مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
put someone in his or her place <idiom>	تنبیه شخص به علت حرف یا رفتار بد
crossest	خلاف میل کسی رفتار کردن
crosses	خلاف میل کسی رفتار کردن
crosser	خلاف میل کسی رفتار کردن
cross	خلاف میل کسی رفتار کردن
stereotypy	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
correctional treatment	روش معالجه از راه اصلاح رفتار
make oneself at home <idiom>	مثل خونه خود رفتار کردن