Dictiornary-Farsi | رفتار خشک وخشن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
Harsh ( rough) manners .	رفتار خشک وخشن


Other Matches

Act your age [and not your shoe size] !	به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
hard boiled	سرسخت وخشن
cotquean	زن مرد صفت وخشن
burly	زبر وخشن گره دار
throaty	دارای صدای گرفته وخشن
throatiest	دارای صدای گرفته وخشن
throatier	دارای صدای گرفته وخشن
harshen	سخت وخشن کردن یا شدن
duffel	نوعی پارچه پشمی وضخیم وخشن
duffle	نوعی پارچه پشمی وضخیم وخشن
dungaree	نوعی پارچه پنبهای نامرغوب زبر وخشن
plunk	صدای تند وخشن دراوردن قار قار کردن
comports	رفتار
comported	رفتار
comport	رفتار
deportment	رفتار
comporting	رفتار
actions	رفتار
conducting	رفتار
conducts	رفتار
conducted	رفتار
action	رفتار
geste	رفتار
treament	رفتار
ergasia	رفتار
havings	رفتار
haviour	رفتار
demarch	رفتار
demarche	رفتار
comportment	رفتار
behaviuor	رفتار
behavior	رفتار
behavio	رفتار
bad conduct	سو رفتار
misconduct	رفتار بد
thews	رفتار
ethic	رفتار
gesturing	رفتار
gestured	رفتار
gesture	رفتار
gest	رفتار
dealing	رفتار
treatment	رفتار
exploit	: رفتار
exploiting	: رفتار
exploits	: رفتار
treatments	رفتار
demeanour	رفتار
demeanor	رفتار
behaviour	رفتار
conduct	رفتار
propriety of behaviour	درستی رفتار
avoidance behavior	رفتار اجتنابی
frivolous	سبک رفتار
maladdress	رفتار ناهنجار
anankaslia	رفتار وسواسی
anancasm	رفتار وسواسی
ambivalent behavior	رفتار دو سوگرا
regressive behavior	رفتار واپس رو
ethogram	شرح رفتار
explicit behavior	رفتار اشکار
immoral	زشت رفتار
expressive behavior	رفتار بیانگر
misconduct	سوء رفتار
nonverbal behavior	رفتار غیرکلامی
maternal behavior	رفتار مادری
fal lal	رفتار فریفانه
anancastia	رفتار وسواسی
chilly <adj.>	سرد [رفتار]
illtreatment	سوء رفتار
brusque	خشن در رفتار
incipient behavior	رفتار اغازین
illtreat	سوء رفتار
stereotypy	رفتار قالبی
covert behavior	رفتار نااشکار
implicit behavior	رفتار نااشکار
bearing	رفتار سلوک
collective behavior	رفتار جمعی
elicited behavior	رفتار فراخوانده
behavior modification	تغییر رفتار
behavior rehearsal	تمرین رفتار
behavior repertoire	خزانه رفتار
behavior therapy	رفتار درمانی
learned behavior	رفتار اموخته
elastic behavior	رفتار ارتجاعی
automatic behavior	رفتار خودکار
brusqurie	خشونت در رفتار
social behavior	رفتار اجتماعی
conduct	رفتار اخلاقی
treat	رفتار کردن
etiquette	روش رفتار
affable <adj.>	خوش رفتار
cruelty	سوء رفتار
demean	رفتار کردن
demeaned	رفتار کردن
demeans	رفتار کردن
get on one's high horse <idiom>	رفتار با تکبر
fair shake <idiom>	رفتار درست
treat	رفتار کردن با
treated	رفتار کردن
conducted	رفتار اخلاقی
conducting	رفتار اخلاقی
treats	رفتار کردن با
overt behavior	رفتار اشکار
treats	رفتار کردن
treated	رفتار کردن با
conducts	رفتار اخلاقی
attitudes	روش و رفتار
iron fist	رفتار خشنوفالمانهدولتبارعیت
unsports manlike conduct	رفتار ناجوانمردانه
to deport oneself	رفتار کردن
verbal behavior	رفتار کلامی
to demean oneself	رفتار کردن
manner	رفتار ادب
target behavior	رفتار اماج
attitude	روش و رفتار
spontaneous behavior	رفتار خودانگیخته
carried away	رفتار احمقانهوهمراهباهیجانزدگی
macho	نرینه رفتار
She has engaging manners .	رفتار گیرایی دارد
to misbehave oneself	درست رفتار نکردن
problem behavior	رفتار مشکل افرین
sportmanship	رفتار و اخلاق انسانی
purposive behavior	رفتار غایت نگر
to get up to nonsense	ابلهانه رفتار کردن
even-handed treatment	رفتار [عملکرد] عادلانه
high frequency performance	رفتار فرکانس بالا
iam a of such conduct	از این رفتار شرمنده ام
confrontational	رفتار همراهبا اعتراض
keep up appearances <idiom>	حفظ رفتار درست
locomotor behavior	رفتار جابه جایی
last word	بیان یا رفتار قاطع
play off <idiom>	رفتار مختلف با اشخاص
shoot straight <idiom>	منصفانه رفتار کردن
skullduggery	رفتار زیرجلکی وخائنانه
image response	رفتار فرکانس تصویر
butch	خشن و مرد رفتار
misbehavior	بدرفتاری سوء رفتار
jitter	با عصبانیت رفتار کردن
skulduggery	رفتار زیرجلکی وخائنانه
behavioral	وابسته به رفتار و سلوک
paternity	رفتار پدرانه اصلیت
behavior sampling	نمونه گیری از رفتار
apopathetic behavior	رفتار گروه زاد
abidance	رفتار برطبق توافق
well behaved	خوش رفتار با ادب
well-behaved	خوش رفتار با ادب
mannish	دارای رفتار مردانه
stereotyped	دارای رفتار قالبی
baby	مانندکودک رفتار کردن
levity	رفتار سبک لوسی
babies	مانندکودک رفتار کردن
detour behavior	رفتار غیر مستقیم
discriminated operant	رفتار عامل افتراقی
despotize	مستبدانه رفتار کردن
misbehaviour	بدرفتاری سوء رفتار
douceur	شیرینی وفرافت رفتار
correctional custudy	روش اصلاح رفتار
contact behavior	رفتار تماس جویانه
organizational citizenship behavior	رفتار شهروندی سازمانی
consumer behaviour	رفتار مصرف کننده
common touch <idiom>	با همه رفتار مناسب داشتن
You haven't changed.	تو هیچ تغییر نکرده ای [رفتار] .
to act [be] one's age <idiom> <verb>	طبق سن خود رفتار کردن
get along with someone <idiom>	رفتار خوب با کسی داشتن
go ape <idiom>	از هیجان رفتار دیوانهوار داشتن
scenarios	طرح ها [نحوه رفتار] [سناریو]
scenario	طرح [نحوه رفتار] [سناریو]
attitude	حالت قرار گرفتن رفتار
attitudes	حالت قرار گرفتن رفتار
to lump them all together <idiom>	با همه یکسان رفتار کردن
to wrong	غیر منصفانه رفتار کردن
an empty gesture	رفتار [تعارف] خشک وخالی
duress	شدت رفتار خشن وتند
wrongs	غیر منصفانه رفتار کردن
matronize	مانند رئیسه رفتار کردن
princeliness	رفتار شاهزاده وار یاشاهوار
They act after their kind.	جنس خود رفتار می کنند.
wronging	غیر منصفانه رفتار کردن
to go with the tide	طبق مقتضیات رفتار کردن
moral philosophy	اصول اخلاق ایین رفتار
impluse response	رفتار در مقابل فشار ضربهای
wrong	غیر منصفانه رفتار کردن
punctilio	نکته دقیق در ایین رفتار
live up to one's principles	موافق مرام خود رفتار کردن
mannered	دارای سبک یا رفتار بخصوص تصنعی
grandmother	مثل مادر بزرگ رفتار کردن
stereotypy	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotype	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
aberrant behavio [u] r	رفتار غیر عادی [اصطلاح رسمی]
stereotypes	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotyping	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
to cultivate good manners	کوشش کردن با ادب رفتار بکنند
correctional treatment	روش معالجه از راه اصلاح رفتار
crosser	خلاف میل کسی رفتار کردن
cross	خلاف میل کسی رفتار کردن
princesse	مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
clownish	دارای رفتار زمخت وبدون اداب
schoolmasters	مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
crosses	خلاف میل کسی رفتار کردن