Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
impluse response
رفتار در مقابل فشار ضربهای
Other Matches
impluse level
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
impluse voltage
فشار ضربهای
impluse withstand voltage
فشار ضربهای ایستا
impluse voltage stress
تنش فشار ضربهای
impluse test
ازمایش فشار ضربهای
impluse voltage generator
مولد فشار ضربهای
impluse voltage generation
تولید فشار ضربهای
impluse voltage test
ازمایش فشار ضربهای
impluse voltage cascade
ابشار فشار ضربهای
impluse turbine
توربین فشار ضربهای
impluse breakdown voltage
فشار شکست ضربهای
impluse protective level
سطح فشار ضربهای
impluse high tension generator
مولد فشار قوی ضربهای
impluse circuit
مدارایمپولز مدار فشار ضربهای
impluse voltage test technipue
روش ازمایش فشار ضربهای
impluse voltage testing plant
ازمایشگاه فشار ضربهای تاسیسات ازمایش فشارضربهای
impact ionization
ایونیزاسیون ضربهای یونیزاسیون ضربهای
Act your age
[and not your shoe size]
!
به سن خودت رفتار بکن !
[مثل بچه ها رفتار نکن !]
tricrotism
نبض سه ضربهای ضربان نبض بطور سه ضربهای
cabin pressure
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
pressurized cabin
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pitot static system
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
cabin pressurization safety valve
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic
دارای فشار یکسان خط هم فشار
dicrotism
دو ضربهای
traumatic
ضربهای
posttraumatic
پس ضربهای
pulsating load
بار ضربهای
impluse distortion
اعوجاج ضربهای
impluse detector
اشکارسازجریان ضربهای
impluse current
جریان ضربهای
mach wave
موج ضربهای
whipping
حرکت ضربهای
impluse sender
مولد ضربهای
partial products
حاصل ضربهای جز
impluse contact
کنتاکت ضربهای
percussion welding
جوشکاری ضربهای
percussion press
پرس ضربهای
impluse breakdown
شکست ضربهای
impulsive force
نیروی ضربهای
implusive excitation
تحریک ضربهای
shock waves
موج ضربهای
shock wave
موج ضربهای
drop test
ازمایش ضربهای
impluse exitation
تحریک ضربهای
detonations
انفجار ضربهای
detonation
انفجار ضربهای
impact exitation
تحریک ضربهای
transient voltage
ولتاژ ضربهای
strode analysis
تحلیل ضربهای
shock excitation
تحریک ضربهای
sambon kumite
مبارزه سه ضربهای
impulse turbine
توربین ضربهای
impulse discharge
تخلیه ضربهای
shock concrete
بتن ضربهای
impact strength
استحکام ضربهای
impact printer
چاپگر ضربهای
impact load
بار ضربهای
impact force
نیروی ضربهای
tricrotic
نبض سه ضربهای
impluse function
تابع ضربهای
batch mixer
مخلوط کن ضربهای
impluse tachometer
تاکومتر ضربهای
implusing signal
سیگنال ضربهای
impluse wave
موج ضربهای
impluse generator
مولد ضربهای
ippon kumite
مبارزه تک ضربهای
impluse switch
کلید ضربهای
impluse switch
تکمه ضربهای
impluse inertia
لختی ضربهای
australian crawl
کرال دو ضربهای
low head plant
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
impluse circuit
مدار جریان ضربهای
tensile impact test
ازمایش کشش ضربهای
pulsed resistance welding
جوشکاری مقاومتی ضربهای
pusher type furnace
کوره نوع ضربهای
daisy wheel printer
چاپگر اصلی ضربهای
impact transducer
مبدل فرایندهای ضربهای
detached shock wave
موج ضربهای منفصل
impluse sound level
سطح صوت ضربهای
jia ippon kumite
مبارزه ازاد تک ضربهای
jar ramming method
روش ضربهای قالبریزی
impact crusher
سنگ شکن ضربهای
joint
مفصل اتصال ضربهای
impluse current generator
مولد جریان ضربهای
mach line
موج ضربهای ضعیف
percussion riveter
پرچ کننده ضربهای
wavelet
موج ضربهای کوچک
oblique shock wave
موج ضربهای مایل
normal shock wave
موج ضربهای عمود
instantaneous short circuit current
جریان اتصال کوتاه ضربهای
counts
تعداد جریانهای ضربهای شمردن
hig low jack
ضربهای در بولینگ که میلههای 7 و 01 را جا می گذارد
tricrotic
ضربان نبض بطورسه ضربهای
count
تعداد جریانهای ضربهای شمردن
counted
تعداد جریانهای ضربهای شمردن
counting
تعداد جریانهای ضربهای شمردن
bank shot
ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
half worcester
ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 9 یا 2 و 8 را جامی گذارد
lilies
ضربهای در بولینگ که شمارههای 5 و 7 و 01 راجا می گذارد
do split
ضربهای در بولینگ که میله جلو و 7 یا 01 را جا می گذارد
lily
ضربهای در بولینگ که شمارههای 5 و 7 و 01 راجا می گذارد
forcing shot
ضربهای که حریف را واداربه دفاع میکند
initial alternating short circuit curren
جریان متناوب اتصال کوتاه ضربهای
bedpost
ضربهای در بولینگ که میلههای 7 و 01 را بجا می گذارد
sour apple
ضربهای که میلههای 5 و01 را باقی میگذارد
double pinochle
ضربهای در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 را بجامی گذارد
lenght
ضربهای که توپ روی دیوارعقب میافتد
big four
ضربهای در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 را بجامی گذارد
letting
ضربهای که به حساب نیاید و تکرار شود
light hit
ضربهای در بولینگ که تمام میله ها را نمیاندازد
lets
ضربهای که به حساب نیاید و تکرار شود
big ball
ضربهای در بولینگ که تمام میله ها را می اندازد
let
ضربهای که به حساب نیاید و تکرار شود
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
leg glance
ضربهای که توپ را مستقیما"به پشت توپزن می فرستد
late cut
ضربهای که توپ را به منطقه پشت توپزن می فرستد
loft
ضربهای که گوی گلف را در مسیر منحنی بالامیبرد
keilo
ضربهای در کاراته بانوک انگشتان جمع شده
bank shot
ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
lofts
ضربهای که گوی گلف را در مسیر منحنی بالامیبرد
single
ضربهای بایک امتیاز با تعویض محل دوتوپزن
lip
ضربهای که به لبه سوراخ گلف برسد و در ان نیفتد
give a catch
زدن ضربهای که ممکن است بل گرفته شود
energy absorber
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
high voltage transformer
ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
jars
این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است
jar
این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است
force
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
deflection
ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
deflections
ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
forcing
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
forces
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
sidehiller
ضربهای که گوی از شیب درچمن نرم سرازیر میشود
jarred
این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است
versus
در مقابل
opposite
مقابل
opposites
مقابل
versus prep
در مقابل
in consideration of
در مقابل
opposed
مقابل
vis a vis
مقابل
vis-a-vis
مقابل
at the fore
<adv.>
در مقابل
at front
<adv.>
در مقابل
fore
<adv.>
در مقابل
in front
<adv.>
در مقابل
titles
مقابل
at the front
<adv.>
در مقابل
anti
در مقابل
as opposed to
در مقابل
title
مقابل
in the front
<adv.>
در مقابل
as compared to
در مقابل
blocking
گرفتگی مسیر جریان در تونل باد ناشی از موجهای ضربهای
maximum asymmetric three phase
current short-circuit جریان اتصال کوتاه ضربهای سه فازه
pitot pressure
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
counter weight
وزنه مقابل
contralateral muscles
عضلات مقابل
opposite the house
مقابل خانه
on payment
در مقابل وجه
off
مقابل عازم
opposed piston engine
موتورپیستون مقابل
in comparison to
[compared with]
در قبال
[در مقابل]
dead against
درست مقابل
respondents
طرف مقابل
respondent
طرف مقابل
counterweights
وزنه مقابل
counterweight
وزنه مقابل
counterpart
نقطه مقابل
counterparts
نقطه مقابل
anti thesis
وضع مقابل
orientated
هدف مقابل
contrary
مقابل خلاف
point-blank
مقابل هدف
point blank
مقابل هدف
obverse
طرف مقابل
alternative hypothesis
فرضیه مقابل
inverse
برعکس مقابل
counterpoint
نقطه مقابل
from opposite directions
از دو طرف مقابل
water resistance
مقاومت در مقابل اب
clear one's ears
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
dragged
ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
drags
ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
drag
ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
flood protection
حفافت در مقابل طغیان
driveway
راه مقابل خانه
hardest
سخت در مقابل نرم
blocked
دفاع در مقابل ابشار
capitals
در مقابل حالت کوچک
harder
سخت در مقابل نرم
hard
سخت در مقابل نرم
rivals
طرف مقابل دعوا
boring stay
قسمت ساکن مقابل
rivalling
طرف مقابل دعوا
antipode
نقطهء مقابل یا متقاطر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com